بهنظر من احساسات آدم مثل دریاست. بعضی وقتا آروم و ملایمه، بعضی وقتا سرکشه و پر تلاطم. یه وقتایی لبریز از عشق و مهربونیای، یه وقتایی هم پر از خشم و بیقراری. اینا همهش بخشی از وجود ماست.
یکی از چیزایی که کمک میکنه آدم به تعادل درونی خودش برسه، اینه که بتونه احساساتش رو کنترل کنه. نه اینکه سرکوبشون کنه، نه... بلکه بفهمه کی چجوری باهاشون کنار بیاد.
احساسات لطیفی مثل عشق، محبت، همدلی… چیزاییان که زندگی رو قشنگ میکنن. اما از اون طرف، احساسات شدیدی مثل عصبانیت، نفرت، یا حتی تنهایی هم یه جایی تو وجودمون دارن. نمیشه فقط یکی رو خواست و بقیه رو نادیده گرفت. این تضاد احساساته که باعث میشه بفهمیم چی برامون ارزش داره، باعث میشه رشد کنیم.
گاهی وقتا آدم فقط دلش میخواد یکی باشه که بفهمتش، بدون اینکه بخواد خودش رو توضیح بده. گاهی یه لبخند، یه آغوش، یا حتی فقط یه جملهی ساده از کسی که براش مهمی، میتونه کلی از اون تلاطم درونتو آروم کنه.
کنترل احساسات چیز مهمیه… چیزی که اگه تمرینش نکنیم، ممکنه آرامشمون رو از دست بدیم. ممکنه خودمون نباشیم.
آدم باید یاد بگیره هم احساسات لطیفش رو حفظ کنه، هم با بخشهای سختتر خودش کنار بیاد. چون تا وقتی خودت رو کامل، با همهی بالا و پایینهات نپذیری، هیچچیزی بیرون از تو، نمیتونه آرومت کنه.
خیلی سیع کردم حق مطلب رو ادا کنم و با وسواس نوشتم امیدوارم این مطلب براتون مفید باشه.