ماجرای نیم روز: رد خون
حانیه بهشتی
در ابتدا ضدیت و مخالفت مجاهدین خلق با حکومت با جنگ های بزرگ و کوچک در خاک ایران و در کوچه پست کوچه ها بود و اما دانستن که برای هدف های بزرگ باید فعالیت های بزرگ تر انجام داد چه چیزی بزرگ تر از شرایط جنگ زده و بحرانی زمان جنگ ایران و عراق که بتوانند خودشان را در عرصه بین اللملی مطرح کنند.
در ماجرای نیم روز : رد خون به خوبی نشان داده میشود بعد از خروج رجوی و قتل موسی خیابانی کمی موضوع کارکتر های جبهه مخالف شل تر شده که با سر گرم شدن به انتخابات و جهاد به تصویر کشیده شده
و در این بین کارکتر صادق که هم در سری پیش و هم در این شرایط محافظ عمل تر و هوشیار تر است سعی میکند همه جهات را در نظر بگیرد و هر ریکشن بزرگ و کوچکی از مجاهدین را پیش بینی کند و برای خنثی کردن هر کاری که بتواند بکند حتی با بپذیرفتن تمام مسئولیت های آن.
در رد خون با اعضای سازمانی طرف هستیم که داستان خودشان را دارند و کاراکترهایی هستند فراتر از تیپ و انسانهایی خاکستری.
چون مهدویان نشان میدهد آنها هم همانگونه رزمنده های دفاع مقدس برای آرمان و اهدافشان میجنگند، پافشاری میکنند همان طور که آنها قهرمانانه برای باور هایشان میجنگند اینها هم میجنگند حتی مثل همان طور نماز میخوانند ود کشتار هایشان دقت میکنند بجه بسیجی و حزبالهی ها را نابود کنند نه بچه ها شاید هم این نقد منفی فیلم است یعنی خوب نشان دادن مجاهدین خلق
این فیلمی است که به شکافها و دوپارگیهای عقیدتی مجال بروز میدهد.
از آنجا که باید میان عزیزان زندگیشان و عقایدشان دست به انتخابهای دشوار بزنند.
رد خون نه تنها درباره نبرد رودررو و عملیات جنگی مرصاد، که درباره جنگ افکار و آدمهاست، چه خودیها با هم و چه با دشمن ، رد خون درباره آن لحظههای ویژه از زندگی کاراکترهایش است که نه تنها مجبور به انتخاب میان علایق و باورهیشان میشوند، بلکه تغییر میکنند و شاید حتی تبدیل به کس دیگری میشوند.
جدا شدن رد خون از متن تاریخ و ورود فانتزی و داستان و شخصیتهای خیالی به تاریخ هم نقطه تاکیدی در فیلم است.
خلاصه که در این فیلم به جنگ مرصاد که اول فکر میشد نیروهای عراقی هستن اما مشخص شد مجاهدین هستن به تصویر کشیده شد اینکه کرکتر ها چه مسیر سختی رو باید برای تصمیم گیری میان عزیزانشان و باورهایشان میگرفتن با با گرفتن اون تصمیم ها یا نگرفتهنگرفتنشان چه تغییری میکردند. هم اینکه مهدویان مجاهدین رو به میل بعضی ها سیاه مطلق نشان نداده و در آنها هر چند کوچک و بزرگ رحم و شفقت و حتی ترس از آینده هم نشان داده