
پروفسور پاول ویتز، استاد بازنشسته دانشکده روانشناسی دانشگاه نیویورک، در کتابش تحت عنوان
Faith of the Fatherless: The Psychology of Atheism, 2013
تاکید میکند الحاد بیشتر جنبه روانی دارد تا عقلانی.
پروفسور ویتز با شروع از «نظریه فرافکنی» فروید درباره دین - که معتقد است باور به خدا صرفاً محصول نیاز انسان به امنیت است - استدلال میکند که در واقع روانکاوی توضیح رضایتبخشتری برای بیخدایی ارائه میدهد.
ناامید شدن از وجود پدر زمینی، چه به دلیل مرگ پدر، غیبت یا بدرفتاری او، اغلب به طرد خدا منجر میشود.
یک بررسی زندگینامهای از بیخدایان تأثیرگذار چهار قرن گذشته نشان میدهد که «فرضیه پدر ناکارآمد» توضیحی هماهنگ برای «بیخدایی شدید» این متفکران ارائه میکند. بررسی مدافعان برجسته مسیحیت در همین دوره، این فرضیه را تأیید میکند و نشان میدهد که "فقدان پدر" در میان آنان کمشمار بوده است. ویتز در پایان، مقایسه جالبی بین بیخدایان مرد و زن ارائه میدهد و به بررسی سایر عوامل روانشناختی که میتوانند به بیخدایی منجر شوند، میپردازد.
پروفسور ویتز استدلال نمیکند که بیخدایی از نظر روانشناختی تعیینشده است. هر فردی، صرفنظر از تجربیاتش، در نهایت انتخاب میکند که خدا را بپذیرد یا رد کند. با این حال، نسبت دادن غیرمسئولانه ایمان مذهبی به نیازهای غیرمنطقی روانشناختی آنقدر شایع است که تبیین عوامل روانشناختی مستعدکننده فرد به بیخدایی ضروری به نظر میرسد.
" الحاد مانند این است که فرزندی پدرش را دوست ندارد و برای تحقیر کردن پدر خود تنها کاری که از دستش بر می آید انکار کردن اوست...همیشه انسان خدا را نوعی پدر آسمانی میبیند ولی وقتی پدر زمینی در چشمانش بد شود، تابعیت پدر آسمانی را هم از دست می دهد و برای انتقام گرفتن از آن به الحاد و جحود و انکار خدا می افتد".
مشاهده این ویدیو در آپارات به زبان عربی و با زیرنویس فارسی در این مورد توصیه میگردد.