? با غدیر
❞ از افق غدیر
در آسمانِ دستهای محمد
خورشیدی طلوع کرد
طلوعی بی غروب
طلوعی مهربان بر دلهای مشتاق.
چه کسی در روز روشن خواب سیاه میبیند؟
مگر با چشم باز نمیبینی، خورشیدی را که از دستهای محمد طلوع کرده است؟
پس گوش کن
این تنها طلوع خورشید نیست
که در بستر به خون نشستهٔ تاریخ
سیلاب کلام رسول هم، علی را زمزمه میکند
آیا وقتی سیلاب کلام و طلوع خورشید همبستر شدند
در دلهای عاشق، تصمیم نمیروید؟
بر شاخههای تصمیم، اقدام نمیشکوفد؟
هر چند دستهای سیاه
شکوفههای سفید را بسوزانند
آخر سوختن، زمزمه ساختن را
به گوش همانها که از دست هاشان آتش میبارد، میرساند.
در باغ شهادت میبینی
شکوفههایی را که در آتش هم میرویند
در دشت تاریکی میبینی
رویش شادِ چراغهای سرخ ولایت را.
آیا نمیخواهی زندگی شکوفهها را تجربه کنی
و از سینهٔ آتش
بهشت را صدا بزنی؟
? #مجموعه_اشعار
? استاد علے صفایے حائرے
#متن #غدیر