درود به همگی
تو این فکر بودم چی بنویسم برای شروع خوب وقتی ویرگول میگه هرچی دوست داری اینجا بنویس حتما باید چیزی بنویسی وگرنه بد میشه یا ویرگول یه وقت دعوامون میکنه !اونم پونصد کلمه حداقل بابا توی کل زندگیم ۲۰۰کلمه پیدا نمیکنی بعد پونصد کلمه !!شاید از این به بعد
باری به هر جهت ،جونم براتون بگه دوشب پیش خواب دیدم دارم میرم مرخصی بار و بندیلم رو جمع کردم و رفتم سمت فرودگاه اهواز ،ماشین هم بهم ندادن رئیس گفته بعد از ظهر ماشین نمیدیم خودتون برید ،اقای ما که شما باشی ،رفتیم گذری ماشین بگیرم که یه بنز جلو پام ترمز زد فرامرز داری میری مرخص بپر بالا حالا کی بود جناب ترامپ و بایدن داشتن از جاده خرمشهر عبور میکردند که منو سوار کردند چقدر خودمونی و چقدر قشنگ فارسی حرف میزدند خلاصه ما سوار شدیم وسط راه ترامپ گفت من گرسنمه فرامرز تو که پروازت دیر نمیشه گفتم نه داداش راحت باش اونم گفت من میرم هتل بایدن بهم گفت باهاش نرو جاهای گرون میره ما میریم جلو تر سمبوسه های اینجا درجه یکه ،ماهم گفتیم باشه ترامپ رفت سمت هتل منو بایدن اومدیم پیاده شیم،یه دفعه صدای یخچال اتاق در اومد قار قار قار ،ای بابا لامصب یه دقیقه خفه شو من کار دارم میخوام ببینم وضعیت دلار چی میشه تحریم ها رو کی برمیدارند ..هرچی نخواستم چشام رو باز کنم تا ترامپ برگرده نشد با دستام میخواستم بزنم رو درش نشد که نشد مجبور شدم بیدار شم یخچال رو خاموش کنم ترامپ هم رفت دلار هم معلوم نشد چی شد تحریم ها هم موند واین شد وضعیت ما لعنت به یخچالی که بی موقع صداش در بیاد