مقدمه هفته پیش که به روضه هفتگی رفته بودم، یک خاطر، یک میل یا هرچی در من ایجاد شد که، روضه هفتگی خوبه، لذت بخشه و با صفاست. باید رفت هفته ای یک بار باید رفت و از این فرصتی که در اختیار هست لذت برد. پس به این دلیل تصمیم گرفتم که امروز هم بروم.
سخنرانی بخش 1/ظهور نزدیک است! جز به جز مطالب رو یادم نیست اما کنه مطالب این بود که: زمان ظهور نزدیکه، شرایط جوری هست که میشه گفت ظهور امام زمان در طول عمر ماست.(حالا اگر عزرائئیل ساعتی دیگر منتظر خر گیری ما نباشد) خب حالا که ظهور نزدیک است. اگر امام زمانت بیاد تو میخوای چیکار کنی؟ باز هم مثل امروز و دیروزت زندگی خواهی کرد؟ چیکار میتونی بکنی؟ اصلا بدردش میخوری؟ در حد توانت جرعت داری از امامت دفاع کنی؟ اصلا آدم بدرد بخور و خوبی هستی؟ فارق از بدرد بخور بودن اصلا دلت با جبه حق است؟
زمان امام حسین(ع) او و یارانش، خانواده اش و خودش را شهید کردند به بدترین شکل ممکن و مردمی از این قضیه آگاه بودند و باز تصمیم گرفتن هیچکار نکنن به زندگی روزمره خود بپردازند. یا ترسیدند یا امامشان را فروختند. بنا به هر دلیل غیر قابل توجیهی امامشون رو یاری نکردند. در زمان امروز دارن مردم غزه رو قتل عام میکنن، کودک کشی میکنن، انسان آواره میکنن، به وحشیانه ترین شکل ممکن. و ما(من نوعی) چیکار کردیم؟ اصلا احساساتمون تکون خورد؟ اصلا برامون مهمه؟ گیریم که مهمه! چیکار میکنیم؟ فقط یه اشکی میریزیم و بعدش خب بمیرن دیگه به ما چه. زمان امام حسین(ع) همین هارو نمیگفتند؟ آیا درسته که من هر روز در چرخه باطل زندگی خودم باشم و بی تفاوت باشم به قتل هزاران انسان، آن هم به قبیح ترین شکل های ممکن؟
سخنرانی بخش 2/ انسانیت چیست؟ عمل. چاره عمل است! اینکه بگیم و کاری نکنیم فاقد اهمیت است. در حد خود باید کاری کرد. بیکار نشستن و مشغول زندگی شدن بدرد نمیخورد. وقتی اصل آن دنیاست نباید به چیز های دیگر پرداخت. امام زمان قراره ظهور کنه و ظهورش نزدیکه! اصلا گیریم که نیست! یک سری آدم دارن کشته میشن لحظه به لحظه در رنج هستن، و ما دغدغمون شده اینکه: چرا فلان دختر بهم محل نداد، با چند تا دختر خوابیدم، چرا جواب پیاممو دیر داد، چرا بجای پژو دور چلنجر ندارم، ترک جق و هزاران هزار مثال دیگر. خب این خیلی بده! این ضایس! این همه جوره ضایس! که آدما دارن کشته میشن و تو دغدغت بجای قتل عام نشدن انسان ها اینا باشه. بی شرف اگر دین نداری و مسلمانان و امت اسلام برایت مهم نیست، حداقل آزاده باش! انسان باش! اگر کرور کرور آدم در همین لحظه که در فکر بدست آوردن ماشین بهتر هستی دارن کشته میشن و تو ککت نمیگزه و حتی زره ای احساساتت بالا پایین نمیشه، تو انسانی؟ تو انسانیت داری؟ درست نیست که بهت بگیم حیوان؟
سخنرانی بخش 3/ چاره چیست؟ باید چه کرد؟ اگر خواستید منحرف شوید و بروید و کنده شود به هرچیزی که نزدیکتان است چنگ بزنید و خود را نگه دارید. به هر نحو که میتوانید. پا نداری سینه خیز برو دست نداری با صورت سینه خیز برو صورت نداری که یعنی مردی و دیگر هیچ.(اینارو نگفتا اینارو من میگم) خودش گفتش که: فرض کنید یک سیل بیاد و آب داره تورو میبره. دیگه برات مهم نیست لپ تاپت تلوزیون ماشین هرچیزی رو که بتونی میگیری که آب تورو نبره.
باید نگاه کرد و دید چه میتوان کرد یا چه باید کرد و بعد کرد! یعنی عمل متفکرانه. شما اول فکر میکنی و بعد عمل. فکر خالی بدرد عمه هایتان میخورد(این هم بنده خدا نگفت من میگویم.)
خدا یا امام حسین داشت با من حرف میزد؟
من در زندگی نمیدانم باید چه کرد، کجا رفت، مقصد چیست هدف چیست و این ها. قبل از اینکه بروم به این روضه از امام حسین خواستم که جواب من را بدهد که من باید در زندگیه چه غلطی بکنم و به کدام سمت برم. و سخنرانی امرزو اکثر زمانش به همین موضوع پرداخت. اینها اتفاقی است؟
من به عنوان یک مسلمان شیعه چیزی به اسم شانس رو قبول ندارم. همه چیز مقدرات و قضای الهیست. تمام اتفاقات. و اراده ما در طول مقدرات خداست. پس اینکه من از خدا میخواهم که مسیر زندگی را به من نشان دهد. قرار نیست صدایش را بشنوم. بلکه مرا به مجلس روضه ای میفرستد که در آنجا میگونید زمان ظهور نزدیک است و بی عاری نسبت به مظلوم، و اماده نشدن برای ظهور امام زمان یعنی کفر! خب دیگه خداوند از این واضح تر چگونه سخن بگوید؟!
به عبارتی من گفتم: خدایا من نمیدونم در زندگی باید چه کنم. مرا پاسخی ده. خدا گفت: زمان ظهور امامت نزدیک است. بجای بی اهمیتی به این قضیه، ابله! پاشو و آماده باش که امامت داره میاد. و وقتی بیاد نمیخوای بهش کمک کنی؟ حداقل من که پاسخ خدارو اینگانه شنیدم.