برای اولین تجربه حضورم در ویرگول؛ سعی میکنم از مهمترین تجربه ام بگم که اگه فرصت بعد دست نداد ، بهره نسبی رو برده باشم...
اوایل دهه چهارم زندگی کمی دیر به نظر میرسه، برای استفاده شخص خودم از این بحث اما با این امید که شاید فرد یا افرادی در برهه زمانی بهتری ازش استفاده کنن عنوان کردنش خالی از لطف نمیتونه باشه؛
فرصتهای طلایی برای پیشرفت و بهبود روند زندگی غالبا کم تو مسیرمون قرار میگیره، چون نیاز به هماهنگ شدن شرایط و ابزارهای گوناگونی رو داره، و صد البته وظیفه هر فرد دارای نعمت عقل، تفکر و شعور ایجاد فضا و شرایط برای رسیدن به موقعیت ها و به عبارت عامیانه خلق شانس برای خودشه.
به عقیده من مهمترین عامل رسیدن به موفقیت، استفاده به موقع و درست از این موقعیتهاست که اصلیترین ابزار این کار هم داشتن حضور ذهن دائمی و اکتیو تو تمام شرایط و زمانها بخصوص موقع مواجهه شدن با بحران ها، هیجانات یا گرفتن تصمیمات مهم و ریسک کردن ها وووو....
پرورش ذهن هم مثل جسم نیاز به مراقبت و ممارست به تمرین کردنه که در مراحل اول تمرینات عمومی و بعد اختصاصی باید باشه چون به عقیده من ذهن آدمها مثل #اثر انگشت و DNA# منحصر به فرد هستش و خود شخص میتونه راه بهتر پروش ذهنش رو پیدا کنه البته با مشاوره گرفتن از متخصصین این امر ...
استفاده درست از موقعیتها و فرصتها میتونه برای فرد و اطرافیانش شادی و حس خوشبختی به ارمغان میاره پس همیشه باید جوری نگاه کنیم که شاید این آخرین فرصت باشه اونوقت با جدیت باهاش برخورد میکنیم و درصد شانس موفقیتمون افزایش پیدا میکنه، برای اینکه مختصر و ساده تر بتونم عقیده ام رو شرح بدم یک مثال عینی از یک تجربه ساده اما موفق میزتم از روماریو ستاره تیم ملی برزیل در جام جهانی فوتبال سال ۱۹۹۴ آمریکا:
او در جواب به سوال خبرنگاران که مهمترین عامل موفقیتش تو کسب آقای گلی جام رو چی میدونه جوابی در ظاهر ساده اما بسیار عمیق و پر مغز و قابل تفکر داد:
شب قبل از هر مسابقه تو تخت خواب تا خوابم ببره تمام اتفاقات احتمالی روز مسابقه رو تو خیال و رویا پردازی کردن هام مرور میکردم و خودم رو تو موقعیتهایی که احتمال میدادم تو مسبزم قرار میگیره قرار میدادم ، همین امر کمک میکرد بتونم تو لحظه بهترین تصمیم و واکنش رو نشون بدم
نتیجه این کار زدن گل های سرنوشت ساز تو مسابقات براش بود ، اگه بخوام سطحی و فهرست وار به دستاوردهای حاصل از این تمرین ساده ذهنی که در کنار تمرینات جسمی و تخصصی فوتبالیش داشته اشاره کنم باید به قهرمانی تیم کشورش تو جام، ارمغان شادمانی برای میلیونها نفر از هموطنانش، به احتزاز در اومدن پرچم و سرودن سرود ملی کشورش، و البته به نظر من مهمترینش، داشتن یک برنامه هوشمندانه و هدفمند برای شادی بعد از گل تو فینال مسابقات با رقص سامبای معروف و ماندگارش بود
که در ویترین پر مخاطب ترین رویداد جهان رایگان قسمتی از فرهنگ و سنن کشورش رو به اذهان ملل مختلف معرفی و ارائه نمود
یادمون باشه که از قدیم گفتن؛
همیشه زود دیر میشه شاید فردا خیلی چیزها یا نباشه یا مثل امروز نباشه