ویرگول
ورودثبت نام
الهام
الهاممی نویسم هر آنچه را که از درونم تراوش میکند تا باشم حتی به صورت کلمه .
الهام
الهام
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

داستان


یار همیشگی 

ساده و بی ادعا همواره کنارم هستی .بدون رنگ و لعابی ساده ساده ,  

تا که  من جلوه کنم ,من  دیده شوم .گاه چون نطفه ای هستی در درون من 

بی نشان و گاه قوی و با صلابتی . زمانی همچون غبار محو و بی فروغ 

همراهیم میکنی و گاه محکم و پر از غرور .گاهی اوقات چون  

کودکی کوچک و بی تجربه, گاه چون پهلوانی قوی ,چنان که گویی 

محافظ من هستی.لحظاتی از پس من میایی تا مراقبم باشی ,گاه چون 

رفیقی دیرین پا به پای من و کنار منی و اما گاهی اوقات پیش از من 

خودنمایی می کنی تو گویی راه را برایم میگشایی.

همبازیم میشوی ,زیر پاهایم مخفی می شوی با من میدوی با من 

می نشینی .قلم که به دست میگیرم تو نیز همراه من قلم بر کاغذ میسایی .

هستی وهمیشه بوده ای و شاید این حضور همیشگیت سبب میشود 

فراموشت کنم و نادیده بگیرمت.اما با تمام این بی توجهی ها اکنون که 

تنهایم و غمگین کنارم هستی .این لحظه که نمیدانم سخنم را به که بگویم  

در سکوت چون همیشه هستی. با من هست میشوی و بی من نیست 

یار بی توقع همیشگی من .آموزگارم بوده و هستی کافیست تو را زیر 

نظر بگیرم و به راه وروش تو بیاندیشم به سکوت به سادگیت .چه روزها 

که با من همقدم شدی و در هر آنچه در مسیر مان بود آمیختی اما بعد 

دوباره خودت شدی همان که بودی بی کم و کاست .تنها آنچه می تواند تو 

را تغییر دهد من هستم و نور انگار که من را با نور یکی میدانی . چه 

مهربان و ارزشمند یاری هستی که تا این اندازه به من ارج می نهی .

با خود می اندیشم که شاید تو نماینده پروردگار هستی تا همیشه با من 

باشی , دوست همراه و رفیق بی ادعای من سایه من .


بیساده
۴
۰
الهام
الهام
می نویسم هر آنچه را که از درونم تراوش میکند تا باشم حتی به صورت کلمه .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید