یه نفر...
یه نفر...
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

تنها تو جمع :

این پست سوم شخصه ( و خب مخاطب خاصی نداره ) :

تو فکرش آدم ها یک طرفن ولی خودش در طرف مقابل؛

هدفش از حرف زدن یا نزدنش مشخص نیست نمیدونه با خودش چند چنده نمیدونه چی درسته چی غلط نمیدونه کی رفیقه کی دوست...

این ها تو ذهنش میگذشت که چرا همه چی تغییر میکنه چرا تغییر خوبی نیست چرا هیچی رنگ شادی نداره و پر از سوالات پر تکرار تو سرش که هیچ کدوم جوابی مشخص نداره

چرا از همه چی شاکیه ولی نمیخواد شکایت کنه اخه شکایت فایده داره ؟!! فایده نداره بگه تمرکز نداره فایده نداره شکایت وقتی از خودش شاکین اونم با دلیلی که شاید درست ولی نه منطقی نه با دید اون ( شاید علت نوشتن سوم شخص اینکه بشه از نگاهش ببینی )

خلاصه هیچی آرومش نمیکنه هیچ جوابی برا خودش پیدا نمیکنه چرا تازه داره متوجه اشتباهاش میشه چرا ؟....

اگر فکر میکنی به یکی از این سوالا هم میتونی جواب بدی بهش کمک کردی تا غرق تو آینه نشه و راهشو پیدا کنه فعلا :)

پیاده از سواره خبر نداره سواره از پیاده ....
پیاده از سواره خبر نداره سواره از پیاده ....
پیادهحال بدتو با من تقسیم کن
من که هنوز خودمو نمی‌شناسم شاید شما بشناسید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید