برای دی ماه کتاب سرگذشت ندیمه رو برای مطالعه انتخاب کرده بودم. کتابی از دنیای زنان با رویکردی فمنیستی. ظاهراً نویسنده (مارگارت آتوود) این کتاب رو در برابر یه رمان دیگه نوشته که اونجا باور بر این بوده که سپردن مادری به فناوری منجر به استثمار بیشتر زنان میشه. اساسا این رو اشتباه میدونم که چون در مورد یه فلسفه ای پیش فرضهایی دارم، آثارش رو مطالعه نکنم. برای همین سعی کردم این کتاب رو فارغ از این مسایل بخونم.
برای دی ماه کتاب سرگذشت ندیمه رو برای مطالعه انتخاب کرده بودم. کتابی از دنیای زنان با رویکردی فمنیستی. ظاهراً نویسنده (مارگارت آتوود) این کتاب رو در برابر یه رمان دیگه نوشته که اونجا باور بر این بوده که سپردن مادری به فناوری منجر به استثمار بیشتر زنان میشه. اساسا این رو اشتباه میدونم که چون در مورد یه فلسفه ای پیش فرضهایی دارم، آثارش رو مطالعه نکنم. برای همین سعی کردم این کتاب رو فارغ از این مسایل بخونم.
توی این رمان، در آمریکا انقلابی شده و جمهوری گیلیاد روی کار اومده که یک سری باورهای مذهبی داره و یک سری مسائل دولت قبلی رو شدیداً ممنوع و مردود اعلام کرده. چیزهایی مثل سقط جنین ، طلاق ، هم جنس بازی، ازدواج مجدد و... به نوعی ملقمه ای از قوانین مختلف ادیان مختلف. کمی از عقاید اسلامی، کمی کاتولیک و حتی یهود و گاهی قوانین سفت و سخت کمونیستی که تو کره شمالی جاریه. بدترین نکته این حکومت هم مردسالاری و «تن» انگاری زنان هست.
این انقلاب در زمانی رخ میده که انسان بواسطه ی کارهای خدا انگارانه ای که داشته، محیط زیست و اتمسفر زمین و حتی سلامت خودش رو بشدت تخریب کرده. حالا شرایط جوری شده که زنان و مردان اکثرا عقیم هستن و جمعیت شدیداً رو به کاهش رفته. دولت گیلیاد که زنان رو مقصر میدونه ، باروران رو ندیمه ی فرماندهان میکنه تا با مشارکت زنان اونها فرزند انسان به دنیا بیارن. ندیمه ها فقط آوند هستند، نه انسانی با روحیات و ویژگی های مستقل.
داستان از زبان زنی (ندیمه ای) به نام آفرد که نام اصلیش جوون است روایت میشه. اون خودش شوهر و دختری داشته اما چون همسر دوم شوهرش بوده، دولت جدید اونها رو مجرم شناخته و از هم دورشون کرده. افرد که شدیدا از دوری لوک و دخترش داره عذاب میکشه و این مضاف بر عذاب ندیمه بودن هست، بارها تلاش میکنه تا فرار کنه اما هر بار شکست میخوره.
این کتاب بسیار پر ماجرا ست و ارزش خوندن که داره حتما ولی ... همون طور که گفتم نویسنده ترکیبی از انواع عقاید رو قاطی کرده (اونایی که بدترین میدونه) و یه پادارمان شهر ساخته و راستش دنیای فعلی آمریکا رو گاهی چنان آرمان شهری نشون داده که انگار از آمار و ارقام سلب حق حیات و آزادی و آزار و تجاوز نسبت به زنان خبر نداره! اما خب اگر هر دو حالت رو افراطی تعبیر کنیم (که واقعاً هم هست بنظرم)، ماجرا حل میشه!