رسیدیم به آخرین شب سال ۱۴۰۲...
حقیقتا باورم نمیشه یه ۳۶۵ روز دیگه با این سرعت گذشته باشه...
و دقیقا چنین شبی، یکی از اون زمان هایی هستش که آدم به معنا و مفهوم زندگیش فکر میکنه... به اینکه تا حالا چیکار کرده؟ از این به بعد قراره چه کاری انجام بده؟ و یه چرای بزرگ جلوی جواب تمام این سوال ها...
برای چالش آخرین ماه طاقچه، کتاب درباره معنی زندگی از ویل دورانت رو انتخاب کردم. کتابی که مدتی بود تو قفسه ام گذاشته بودم ولی یادم رفته بود که بخونمش.
این کتاب این مدلی هست که ویل دورانت به افراد صاحب فکر و نظر ، مثل اهالی ادبیات و هنر نامه مینویسه و ازشون درمورد معنای زندگی سوال میکنه و دست می ذاره روی فلسفه و ریشه زندگی اون ها. در چند بخش ابتدایی کتاب ما نظرات این افراد رو میخونیم و در آخر خود ویل دورانت نظراتش رو جمع بندی میکنه.
من واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم. یه جاهایی جملات عمیقی داشت که شدیداً منو به فکر انداخت. اینجا چندتاش رو میارم:
یه مسئله جالب تحلیل ها و ناامیدی ویل دورانت از مکاتب فلسفی غرب و گاهی شرق هست. اینکه انسان ها به چی فکر کردن، چی خواستن و در نهایت به کجا رسیدن.. بنظرم خیلی خوبه که به هر مکتب و سیستم فکری که پایبند هستیم هر از گاهی این کار رو انجام بدیم. بشیم ناظر سوم شخص و ببینیم چه کردیم؟! چقدر در مسیر آرمان ها و ارزش هایی که برای خودمون ترسیم کردیم قرار گرفتیم. نمیشه گفت مکتب ولی یکی از این راه و روش های زندگی، علمگرایی و علم جویی هست:
دورانت با این جملهی عمیق ، به طرز بی رحمانه ای به علم حمله میکنه و میگه علم مرگ می آفریند... در حقیقت گاهی واقعا همین طور بوده... حالا لازم نیست حتما ذهنمون بره سراغ بمب اتم و دینامیت ، تو همین عصر معاصر که کلی قانون و تبصره برای دفاع از حقوق بشر ابداع شده هم، علم خیلی وقتا مرگ آفریده... با ساختن یه ویروس.. با ابداع یه ترکیب شیمیایی جدید که کشنده بوده و... ما که فیزیک میخونیم نوع نگاهمون خیلی زیاد تو درکمون از پدیده ها و توصیفشون اثر گذاره... تو اینکه کشفی که داشتیم رو به چه صورت گسترش بدیم و حقیقت اینه که علم هرگز بی طرف نبوده و نخواهد بود.
من فکر میکنم فارغ از هر اعتقادی که تو کتاب هم به خیلیاش اشاره شده ، شاید معنای زندگی این باشه که ما اثری مثبت از خودمون برجا بذاریم. یه کتاب که سالها افراد با خوندنش به روشنی ذهن برسند ، یه نقاشی ، فیلم یا موسیقی که سالهای سال آدمها با دیدنش به خوشی از ما یاد کنند ، یه ساختمون یا دستگاه که زندگی رو برای یه نسل دیگه شاید ، راحت تر کنه، یه دارو که جون انسانها رو نجات بده و... من فکر میکنم شاید موندن اسم ما چندان هم مهم نباشه ، در برابر اون اثر ماندگاری که نشون دهنده فلسفه ی عمیق زندگی ماست...
درباره معنی زندگی اینجاست: