عشق ما
عشق ما
خواندن ۲ دقیقه·۱۷ روز پیش

تو

سلام خوبی؟ امیدوارم حالت خیلی قشنگ و معرکه باشه

جونم برات بگه گفتم امشب باهات حرف بزنم از حرفای دلی و روزمره

اوووم پنجشنبه خیلی یادت بودم به چند تا دلیل اول این که خی شما عشق من هستی برای این که یادت باشم دلیلی نیاز نیست

دوم این که کله پاجه درست کرده بودیم و دیگه خودت تصور کن من چققققققققدر یادت بودم و جات واقعا واقعا واقعا خالی بود

اقاجون اینا هم دعوت بودن خونمون و تایمایی که مهمون داریم خب بازم جای شما خیلی خالیه

دیگه جونم برات بگه که خلاصه کله پاچه رو که خوردیم از مغزش موند و برش داشتم گفتم فردا صبحش بخورم که خب میگم چی شد

میوه انار داشتیم بعد من انار رو دوته دونه میخورم یعنی این شکلی نیست یهو چند تا با هم و خیلی طول میکشه خوردنش قشنگ درد گرفته بود بعد تصور کردم که خب شما چطور انار نیخوری کلا دوتش میکنی بعد میخوری؟ با گلپر و نمک ؟ یا همین نثل بقبه چند تا با هم؟ تو هر کدومش تصورت کردم اونقدر حس قشنگ بهم داد که نگو و نپرس

خلاصه پنجشنبه ابن شکلی گذشت و رسیدیم به جمعه

من چند تا فکر داشتم واسه صبحانه که خب مهم ترینش مغز بود

بعد صبح بابا بیدار شده بود و سیب زمینی گذاشته بود تو نمک بپزه(مثل سیب زمینی اتیشی میشه)

من بیدار که شوم دیدم به به بوش بلند شده بعد تو ذهنم گفتم ایول کره هم داریم کاش تخم مرغ هم مامان بپزه تخم مرغ و سیب زمینی و کره خوشمزه میشه

و خب مامان نپخته بودن و قهر کردم دیگه گفتم من صبحانه نمیخورم

و خب البته نگفتم چرا فقط قهر کروم گفتم سیرم

ولی خب گشنگی و بوی غذا نزاشت خیلی زیاد قهر باشم ولی تا ۱۱ هیجی نخوردم ایموجی خنده

بعد واسه نهار زهرا ماکارونی درست کرد که خب خیلی خوب شده بود و واقعا جات خالی بود خیلی خیلی خیلی

ولی خب اصل ماجرا یه جا بود از جلو ایته که رد شدم یهو دیدم عه چقدر شبیهت شدم نمیدونی چقدر ذوق زده شدم خیلی ها خیلی خیلی خیلی

اصلا کیف کردن گفتم ایول شبیه تو بودم یه لحظه و این شد که دیگه ترفتم سلمونی گفتم بزار این هفته رو همش خودمو نگاه کنم دلتنگیم کمتر بشه

خلاصه این که عشق جانکم زندگی با بودن عشق تو خیلی عمیق تر و قشنگ تر و دلنشین تر از قبله

با همه وجود دوستت دارم

من

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید