سلام به روی ماهت
خب امروز روز تولد شماست و روزیه که من به خودم هدیه میدم و کارایی وه دوست دارم انجام میدم این شکلیه که روز مبعث روز خانواده روز عید غدیر روز جشن بزرگ و روز تولد تو روز منه
روزی که توش خدا مخلوق مهربون قشنگ و بی نظیرش رو به دنیا اورد تا بشه همدم همراه نفس و قلب من
پس امروز روز منه روز خود خود خود من
امروز رو بر عکس همیشه زود تر بیدار شدم و از همون صورت شستن اولش یه لبخند خیلی خیلی خیلی گنده رو لبم اومد که امروز تولد عزیز گرامی منه
امروز صبح با بچه ها که رفتیم بیمارستان روبروی ما یه شیرینی فروشی هست رفتم از اونجا نون خامه ای خریدم واسه بچه ها و خب اونا نمیدونستن شیرینی چیه ولی من داشتم زندگی میکردم این لحظه ها رو
خلاصه رفتیم و خوشبختانه استاد گفت زود برید و به به واقعا به به
زود برگشتیم اتاق رفتم نون بربری گرفتم و دو بار املت درست کردیم خوردیم بعد رفتم تو گوشی گفتم چکار کنم چکار نکنم که دیدم عه چقدر چشمام گرم شده بعد گفتم نه نخوابم بعد دیدم نه خیییلی داره گرم میشه گفتم خب دیگه امروز روز منه دیگه این شد که خوابیدم وای بیدار که شدم دیدم به به شده ساعت ۴ بعد از ظهر
بیدار شدم نماز خوندم بعد اومدم دیدم وای شنا اون اهنگ روگذاشتی تو کانال کلی چشمام رو بستم شما رو تصورکردم و گوشش کردم
بعد رفتم عکسامونو دیدم فیلمای محمد رو دیدم فیلم ندا که تو حرم مبخوندن دیدم و سوره الحمن رو خوندم و شدم یه عالمه حال خوب وای چقدر قشنگ بود حسم اصلا نگم برات
بعد رفتم یه قسمت پایتخت هم دیدم و زدم بیرون
و خب رفتم برای یه غذا که این چند وقت خیلی هوس کرده بودم ولی خب گذاشته بودم روز تولدت بعد این بار برعکس پارسال که رفتم یه جای خیلیگرون رفتم ساندویچ گرفتم از یه دونه از اینا که بساط میکنن چون نمیدونی جققققدر این طعمش خوبه یه بندری گرفتم برای خودم و واسه شیرینی تولدت برای دو تفر دیگه هم خریدم از همون و خب خیلی حسش قشنگ بود
کلی واسه خودم چرخیدم تو همدان و کلی تو دلم قربون صدقت رفتم خیلی خیلی خیلی حسش باحال بود بعد دیدم به به به بارون خیلی کمی هم شرکع شد و اصلا یه فضای عاشقانه ای شد که نگم برات
الانم که برگشتم خوابگاه و اصلا نگم برات از روزی که گذشت و جقدر باحاله نوشتن واسه تو چقدر حسش قشنگه واقعا
اره دیگه این طوری
خلاصه کنم روز تولدت خیلی خیلی خیلی خیلی مبارکمون باشه عشق من