به نظر شما انسان بدذات است یا ذاتی نیکو دارد؟
بیشتر کتابهایی که خواندهاید احتمالا به شما گفتهاند انسانها موجوداتی خودخواه هستند. به دنیای اطراف خود کمی نگاه کنید تا ببینید تمام ساختارهای ما بر پایه همین باور به خودخواهی انسان طراحی شدهاند. اینکه ما همه کار را برای نفع شخصی میکنیم، اینکه در هر شرایطی اول به نفع شخصی خودمان فکر میکنیم و بعد دیگران...
هواپیمایی را تجسم کنید که فرود اضطراری میکند و چند تکه میشود. با پر شدن کابین از دود، همه افراد داخلش میفهمند که: باید از اینجا خارج شویم.
چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در سیاره الف: مسافران به طرف افراد کنار خود برمیگردند و از وضع آنها میپرسند. کسانی را که نیازمند کمک هستند اول از هواپیما پیاده میکنند. افراد حاضرند جان خود را فدا کنند، حتی برای کسانی که اصلا نمیشناسن.
در سیاره ب: هر کسی به هول و ولا میافتد که خودش را نجات دهد، وحشت همه را میگیرد و همدیگر را هل میدهند. کودکان، پیرها و افراد معلول زیر دست و پا میمانند.
حالا به نظر شما ما ساکن کدام سیاره هستیم؟
در سینما و ادبیات گفته شده ما ساکن سیاره ب هستیم. جدیدترینش را شاید همه یادتان باشد: بازی مرکب... اوج خودخواهی انسان در کسانی ظهور میکند که اصلا توقعش را هم ندارید، انگر هیولای درون متمدنترین آدمها هم با وعده پول یا ترس از مرگ بیرون خواهد آمد، بدون هیچ تردیدی!
یک نگاه مختصر به تاریخ هم باعث خواهد شد همین نتیجه را بگیریم، مگر نه؟ جنگهای خونین، آشویتس، دیکتاتورها، داعش و صهونیستهای قاتل... اگر انسان ذاتا نیکو سرشت باشد چگونه ممکن است این کارها را انجام دهد؟ انسان حتماً باید بدذات باشد و تمدن و آموزش و رفتار مودبانه و قشنگ فقط یک روکش است...
به جز اینها بسیاری از آزمایشهای روانشناسی و جامعهشناسی و ... هم همین حرف را بارها زدهاند، کافیست کمی درباره زیمباردو و استنلی میلگرم جستجو کنید و آزمایشهای آنها و نتایج را ببینید تا دیگر هیچ جای شکی باقی نماند.
میخواهم یکی از آن "اما"های درشت را بعد از تمام این سطور بیاورم، انقدر درشت که زورش برسد حس همان "اما"ی همیشگی را داشته باشد، وقتی میفهمی همه جملات قبلش فقط قصه بوده برای خوش کردن دلت! و حرف اصلی چیز دیگریست پس...
اما!
"آدمی، یک تاریخ نویدبخش" خیلی خیلی خوب تلاش کرده با این دیدگاه مبارزه کند و به شما با "فکت" اثبات کند این دیدگاهها و این ادبیات و سینمای هالیوودی همه بر پایه افسانه است. هر روزه در دنیای ما اتفاقات جور دیگری رقم میخورند. بر خلاف اکثر فیلمهای جنگی، سربازان "از قصد" به سمت دشمن شلیک نمیکنند، بلکه در کنار هم جشن سال نو میگیرند. محققان برای اینکه نتیجه آزمایش آن طور بشود که میخواهند آزمایشها را دستکاری میکنند و...
چرا حتما باید این کتاب را بخوانید؟
چون ذات ما هم خوبی را میپذیرد هم بدی را. به قول نادر ابراهیمی:
قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد. اگر ذرهیی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد و اگر دانهای از محبت نشاندی خرمنها برخواهی داشت.
ما با طرز فکرمان، با دنیای اطراف ارتباط برقرار میکنیم. داستانها و فیلمها حتی برای ما تعیین میکنند که در هر موقعیتی چه حس کنیم و گاهی یادمان میرود واقعا چه حس میکنیم و واقعا چه باید حس کنیم... ما با همین طرز فکر و جهانبینی دنیا را شکل میدهیم. در محل کار ایده میدهیم، در خانه با خانواده تعامل میکنیم و دنیای فردا را میسازیم. ممکن است با بدذات پنداشتن انسان یک پیشبینی خودمحقق کننده را رقم بزنیم... بهتر است بگویم حتی الان در حال رقم زدن یک پیشبینی خودمحقق کننده هستیم، زیرا هرجور که دنیا و آدمها را تصور کنیم، دنیا و آدمها را آنگونه خواهیم دید.
در پایان باید اشاره کنم که برای مطالعه این کتاب در سایت طاقچه، میتوانید از طریق لینک نسبت به خریداری آن اقدام کنید.