واقعیتش یه فکتی به ذهنم خطور کرد که نمیدونم درسته یا نه ولی گفتم این فکت رو با شما هم درمیون بذارم شاید خالی از لطف نباشه اگه یه بار هم اینطوری به دنیا نگاه کنیم.
یه مدت خیلی زیادی ذهنم درگیر آدما و اساس جهان و هدف از وجود داشتن این همه موجود شده بود.
اینکه چقدر دنیا جزئیات داره و همین جزئیات چقدر اونو عظیم و سنگین میکنه، اینکه چقدر تفاوت توی دنیا وجود داره. توی زندگی آدم ها بگیر تااااا بقیهی موجودات و حیون ها...
اینکه مثلا توی همین لحظه ای که شما دارید این متن رو میخونید ممکنه یه مورچه توی جنگل های آفریقا داره زندگیشو میکنه یا یه پلنگتون ته تاریکی های اقیانوس لقمه ی یه نهنگ شده یا یه مارمولک وسط بیابون از گرما داره هلاک میشه، یکی اون طرف دنیا توی یکی از روستا های سویس داره از طبیعت بکر دنیا لذت میبره یا یه خانواده توی غزه دارن عزیزانشون رو به خاک میسپارند یا یکی توی بیمارستان بخاطر یه عفونت ریه بستری شده یا یکی توی اداره ها از این اداره به اون اداره واسه یه مجوز دربه در میشه یا یه پلیس یا یه آتش نشان یا یه معدن چی یا یه دزد یا یه ..... دنیا توی یک لحظه این همههههههه اتفاق و داستان رو توی خودش جا داده و ما خدایی رو داریم که توی این یه لحظه حواسش به تک تک مخلوقاتش هست از یه سلول گولبول سفید توی خون من و شما بگیر تا کهکشان ها و کیهانی که مدام درحال گسترشه و ما میتونیم احتمال بدیم که توی هر کدام از این سیارات نشانه هایی از حیات و موجودیت که ما هیچی ازش نمیدونیم و حتی شاید درکی هم نمیتونیم ازش داسته باشیم وجود داشته باشه.
پس توی چنین دنیایی به این عظمت که هر کسی داره یه داستانی رو تجربه میکنه. یکی خوشحال یکی غمگین، یکی راضی یکی ناراضی، یکی با کلی رنج یکی با کلی لذت و خلاصه اینکه هرکسی داره یه جوری با زندگیش پیش میره یه سوالی که عجیب ذهن ادم رو درگیر میکنه اینکه چرا این وجود داره؟
دنیای رسانه ای این زمانه به ما یاد داده به موضوعاتی توجه کنیم و وجودش رو بدیهی بدونیم که بُلد شدن که نورافکن و دوربین روشون زوم باشه ولی این دنیا که نمیتونه روی همه ی موجوداتش زوم کنه و اگه زوم نکرد پس یعنی میتونیم بیخالش بشیم.
بذارید یه جور دیگه بگم یادمه توی تلویزیون یه مستندی نشون میداد که میگفت توی اسب های دریایی گونه نر باردار میشه و تنها موجود روی زمینه که گونه نر بچه ها رو حمل میکنه و توی هر زایمان ۳۰۰ تا ۷۰۰ تا نوزاد به دنیا میاره! توجه کردید هر یه دونه اسب دریایی توی هر زایمان حداقل ۳۰۰ تا بچه به دنیا میاره!
حالا حرف من اونجایی که اگه این ۳۰۰ تا بشه ۲۹۹ تا آیا دنیا تغییری توش به وجود میاد؟ آیا اون یدونه اسب دریایی بود و نبودش توی این دنیای پر عظمت با اون همه اطلاعاتی که گفتم مهمه؟ اهمیتی داره؟ اگه نه کی قراره نقش اون یدونه اسب دریایی ای رو داشته باشه که ما خیلی راحت گفتیم میشه قید زندگیش رو زد؟
از اینجا به بعد جایی بود که ذهن من عجیب درگیر شد و شروع کرد به فکت ساختن.
همونطور که گفتم ما ذهنمون طوری خلق شده که موضوعات رو معمولا تقسیم میکنیم به خوب ، بد، مفید، بی فایده یا حتی مضر.
با این حساب ذهن ما میگه چیز هایی حق وجود دارن که مفید باشن یا خوب باشن و چیز هایی که بدن یا مضرن باید نابود بشن.
اگه بخوایم اینطوری به دنیا نگاه کنیم پس چرا اصلا چنین چیز های مضر و بس فایده ای پا به دنیا گذاشتن؟ چرا اصلا از اول خلق شدن؟
آیا ما آگاهی نداریم و خالقش آگاهی داره و یا چیزی که ما ضرر میبینیم اون مفید میبینه؟
ممکنه!
اما من یه جور دیگه فکر میکنم اونم اینکه هیچ دلیلی به اندازه وجود داشتن نمیتونه وجود داشتن رو توجیه کنه. منظورم اینکه ما معمولا میخوایم یه چیزی مفید باشه یا خوب باشه تا وجودش برامون معنا بده اما برای کسی که اون رو خلق کرده خوب یا بد بودن، مفید بودن یا نبودن مهم نیست اون همه چیز رو خلق میکنه چون دنیا به وجودش نیاز داره چه مثبت چه منفی اون موجود با تمام ویژگی هاش باید خلق بشه.
اگه بخوام یه تفسیر بهتر بگم اینکه اگه دنیا رو از ابتدای خلقتش تا انتها و بی نهایتش یه پازل بی انتها درنظر بگیریم تک تک موجودات و مخلوقات اون یه قطعه از این پازل هستند. از اولین تک سلولی که روی زمین خلق شد بگییییر تاااااا آخرین موجودی که از این کیهان حذف میشه. تمام موجودات در طول تمام این تاریخ یه عضوی از این جهانند و به اندازه یه قطعه این پازل رو تکمیل میکنند. این نشون دهنده اینکه اگه هر کدوم از این قطعه پازل ها نباشه تمام هستی ناکامل میمونه و شاید بهترش اینکه تمام موجودات و قطعه های پازل به هم دیگه مرتبط اند؛ پس اینطوری ما نمیتونیم خیلی راحت از قید اون یه دونه اسب دریایی بگذریم چون اگه اون نباشه کل پازل لنگ میزنه و کامل نیست.
و باز چیز دیگه ای که مهمه وجود تک تک این قطعه های پازل نه نقش و نگاری که روشون حک شده یکی ممکنه مضر باشه مثل ویروس کرونا یا هیتلر یکی ممکنه مفید باشه مثل پیلیسیلین یا ادیسون.
پس اون خدایی که هر کدوم از این موجودات رو خلق میکنه فارغ از اینکه چه نقشی روی اون قطعه پازل وجود داره و کجای این پازل قرار میگیره اونو خلق میکنه.
آدم ها و تمام موجودات خلق میشن و وجود دارن چون باید وجود داشته باشن.
پس اگه خیلی وقت ها نا امید شدید از خودتون یا دنیا یا از بی عدالتی هاش یا از رنج ها و غم هاش فقط به این فکر کنید که این رنج که این بیعدالتی دقیقا به اندازه تمام خوشی ها و لذت های دنیا حق وجود داره و کسی که دنیا رو خلق میکنه وجود داشتن براش از چگونه وجود داشتن، از تقسیم بندی های ذهنی ما به خوب و بد یا مفید و مضر فراتره.