ویرگول
ورودثبت نام
برای تو...
برای تو...
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

‎خاطرات ثبت شده در دل...

زیبایی های تورا هرگز فراموش نخواهم کرد

‎نگاه به چشمانت وجود و درون مرا نوازش میکند

‎نمیدانم چه بر سر من خواهد آمد اگر سالی ماهی یا روزی را بدون فکر به تو سپری کنم..

‎این همه زیبایی را چگونه در خودم هضم کنم و بدون تلاشی برای ديدن و بوییدن تو از کنار تو بگذرم

‎میگویی دور هست راه ميان من و تو ...

‎آیا درد و رنج این دوري راه برمن سخت تر است

‎یا نديدن توو..

‎مگر میشود انسان گلی را ببیند و دستانش را بر سر او نکشدو او را نبوید...

‎مگر میشود مثال و نمونه ای از تورا در این شهر شلوغ پیدا کرد...

‎مگرخواسته های ما با امروز ما چقدر فاصله دارد

‎مگر کسی هست که از فردای خود با خبر باشد...

‎مگر میشود ؟مگر باور های ما میتواند از عشق و لذت شادی قلب ما سبقت بگیرد..

‎من لذت نشستن تو بر ر‌و به روي خود را با هیچ چیز عوض نمیکنم

‎من آواز صدای تورا با هیچ نسیم گذرایی عوض نمیکنم

‎من آنچه که دارم را فدا خواهم کرد تا آرزوهایت را محقق کنم.

‎امروزم را فراموش نخواهم کرد حتی اگر ذره ذره سلول های مغزی مرا بسوزانند چرا که این روز های من ثبت در قلب من شده است و حافظه کوتاه مدت انسانی ما توان هضم و درک آن را قطعا ندارد...

‎روح ما شاهد و گواه عشق ما خواهد بود نه جسم سردو فانی ما.

M.s✍?

شهر شلوغ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید