چه بهاري شود اين بهار زيباي با طلوع افتاب تو درقلب من زمستاني ..
خيلي وقت است كه برف هاي سرد و سفيد بي روح زمستان با امدن تو اب شده است در قلب من و قنچه كرده است شاخ برگ درخ عمر من ..
بهار من در اوايل زمستان بود با ديدن تو
همه در انتظار عيدن بي خبر از انكه سال من در زمستان نو شد ..
چه من مستم از صداي زيباي تو
چه من مجنونم از ديدن چشمان تو
چه من خوشبختم با بودن تو در كنارم ..
چه سال نكويي بود سالي كه گذشت و چه زيبا با آمدن تو پاداش تمام خوبي هاي كرده و نكرده عمر كوتاهم را خداي من داد .
به خير شد و تحويل شد تمام سال هاي گذشته و اينده من با داشتن تو ..
عيد را ديگران جشن بگيرند ،
من بايد تمام عمر باقي مانده ام را به جشن و پاي كوبي بنشين با داشتن تو ..
زيبايي هاي تو قابل قياس نيست با شكوفه هاي بهاري
اواي صداي تو قابل قياس نيست با نسيم بهاري
چشمان تو قابل قياس نيست با اسمان ابي روز هاي بهاري
تو خود يك بهاري در هر فصلي از فصل هاي سال ها.. تو خود افتابي و ماهي ،
تو خود دنياي مني به تنهايي
تمام خوب و بد دنياي فاني براي ديگران
تو به تنهايي براي من تا عبددد…
/سال نو مبارك دخترك بي مثال/