مقدمه: آشنایی با، اصول اولیه اقتصاد لازمه هر مدیر و کارآفرینه. شناخت بازار، پیش بینی رفتار و تحلیل قیمت ها و هزینه ها، بهتون کمک میکنه در موقعیت های استراتژیک پرسودترین تصمیمات ممکن رو بگیرید.
اقتصاد چیست؟ علم مطالعهی انگیزهها.
این تعریف شاید یهکم با فرضیههای ذهنی بعضی از دوستان متفاوت باشه و انتظار یه سری صحبتهای مالی را در تعریف داشتند، ولی باید بگیم که علم امروزه اقتصاد در تمام سطوح به بررسی انگیزهها میپردازه. از انگیزهی یه دانشآموز برای خرج ماهیانهش، تا انگیزهی رئیس بانک مرکزی برای کنترل حجم پول در اقتصاد.
دو شاخهی اصلی اقتصاد:
نکته:توی اقتصاد خرد بیشتر به بررسی خانوار و بنگاهها به عنوان دو عضو مؤثر در بازارها پرداختهمیشه.
توی اقتصاد، مثل همهجا ما با یک سری محدودیتها در انتخابهامون مواجهیم.
محدودیت بودجه: اولین محدودیت در اقتصاد، محدودیت درآمد یا میزان هزینهایه که میتونیم انجام بدیم.
فرضکنید درآمد شما M و دو کالای 1 و 2 وجود دارد.
X1:میزان کالای اول P1:قیمت هر واحد کالای اول
X2:میزان کالای دوم M:درآمد فرد
در کنار محدودیت بودجه، تمایلات ما برای مصرف کالا هم در تعیین سبد مصرفی مهمه. محدوديت بودجه مشخص نمیکنه که شما مايلید چه انتخابی بکنید،فقط مشخص میکنه که شما چه انتخابهايی میتونید انجام بدید. اينکه از بین گزینههاي ممکن، کدام ترکیب رو انتخاب کنید، بستگی به اين داره که مصرف هرکدوم از اين کالاها چهقدر باعث ايجاد مطلوبیت برای شما میشه.
همونطور که میبینید، مصرف 10عدد کالا، 45 واحد مطلوبیت را داره ولی مصرف 20 عدد کالا 65 واحد. به عبارت دیگه، برای مصرف 10عددِ دوم،25 واحد طلوبیت اضافه میشه، ولی برای 10عدد سوم، 20واحد مطلوبیت افزایش پیدامیکنه.
مطلوبیت کل یه تابع صعودیه، ولی تابع مطلوبیت حاشیهای یه تابع نزولیه و هرچقدر مقدار مصرف کالا بیشتر بشه، مطلوبیت اضافهشده کم میشه.
منحنیهای بیتفاوتی به صورت محدب هستند و یک تریدآف بین مصرف دو کالا وجود داره. (منحنی بیتفاوتی، مکان هندسی مجموعه نقاطیه که دارای مطلوبیت یکسان برای مصرفکننده هستند.)
برای انتخاب بین دو کالا، همیشه محدودیتهایی هست و خب همونطور که توی منحنی معلومه، مصرف 14عدد نوشابه و 2عدد پیتزا، همون مطلوبیتی را داره که مصرف 8عدد نوشابه و 3عدد پیتزا داره.
نرخ جانشینی دو کالا توی هر جای نمودار متفاوته. مثلاً یه جا حاضریم 6عدد نوشابه رو با 1پیتزا جابهجا کنیم، ولی یه جایی از نمودار، 1نوشابه رو با 1پیتزا جابهجا میکنیم.
حالا وقتشه که مفاهیم رو با هم ترکیب کنیم. خط محدودیت بودجه و منحنیهای بیتفاوتی رو رسم میکنیم. هرچی منحنی بیتفاوتی بالاتر باشه، نشوندهنده میزان رضایت بیشتریه. به این معنی که U0<U1<U2 است.
همونطور که توی شکل معلومه، نقاط I و II دارای مطلوبیت یکسانند، ولی میزان بودجهای که نقطه I میخواد بیشتر از میزان بودجهی نقطه II بهنظرمیرسه.
نقاط III و V هم دارای مطلوبیت یکسانی برای مصرفکننده هستند. با این تفاوت که مصرفکننده میتونه نقطهی III رو با بودجهی فرضیِ موجود تهیه کنه، ولی نقطه V رو نه. همچنین مطلوبیتی نقطه IV از همهی نقاط بیشتره ولی مصرفکننده توانایی انتخاب اون رو به دلیل محدودیت بودجه نداره.
توی اقتصاد، مثل همهجا ما با یک سری محدودیتها در انتخابهامون مواجهیم.
سوال اینه که بهترین نقطهی ممکن کجاست...؟!
بهترین و دستیافتنیترین نقطه با توجه به محدودیت بودجه، قاعدتاً نقطهایه روی خط بودجه. همونطور که میبینید، نقطه III به علت مماسشدن به خط بودجه و اینکه منحنی مطلوبیتU1 فقط یکبار به خط بودجه مماس شده، بهترین نقطه برای مصرفه.
خب حالا فرض کنید قیمت کالای اول گران میشه. طبیعتاً شیب منحنی بیتفاوتی تغییر کرده و زیادتر میشه. توی حالت قبل، نقطهی مطلوب مصرف، نقطه IV بوده و توی حالت جدید، نقطه مطلوب مصرف نقطه V میشه.
همونطور که معلومه، میزان مصرف کالای اول در حالت جدید، کمتر از حالت قَبله. پس با افزایش قیمت کالای اول، مصرف اون کاهش پیدامیکنه که به نظر در مورد کالاهای مصرفی درسته.
پس اگر بخوایم عوامل مؤثر بر تقاضای یک محصول رو پیدا کنیم، به موردهای زیر میرسیم:
**شما چقدر از این موارد رو در کسب وکار خودتون دقت میکنین توی کامنت های تجربیات خودتون رو به اشتراک بزارین.
منبع: مقالات دانشگاه شریف