Mary T
Mary T
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

زندگی با تمام وجود (قسمت دوم)

«حاکم سرنوشت خویش شدن دشوار است ولی نه به دشواری عمری گریز از آن. پذیرش آسیب‌پذیر بودن خود خطرناک است. ولی نه به اندازه گذشتن از عشق و حس تلق و نشاط تجاربی که بیش از همیشه آسیب‌پذیرمان می‌سازد. تنها زمانی قدرت بینهایت نور وجودمان را کشف خواهیم کرد که شهامت کند و کاو در تاریکی‌ها را داشته باشیم.»
برنه براون

در این پست قصد دارم تا در مورد توشه راهی که برنه براون در کتاب زندگی با تمام وجود بیان می‌کند، صحبت کنم. من این کتاب را با ترجمه خانم مریم تقدیسی از نشر آسمان نیگون خوانده‌ام.

در پست قبلی در مورد ضرورت شروع این سفر ابدی صحبت کردم.

https://vrgl.ir/mujAe

برنه براون شهامت، همدلی و ارتباط را به‌عنوان سه موهبت‌ اصلی کامل نبودن انسان بیان می‌کند. به گفته نویسنده کتاب، تمرین این سه رکن در زندگی روزمره حس ارزشمند بودن را در ما ایجاد و تقویت می‌کند. اما چطور می‌توان این‌کار را انجام داد؟ گاهی موانع راه بسیارند و ما را از این تمرین‌ها باز می‌دارند.


شهامت

بعد از سپری کردن یک روز پر کار و شلوغ، روی مبل راحتی لم می‌دهم، اینترنت گوشی‌ام را وصل می‌کنم و به رسم عادت دستم روی آیکون اینستاگرام می‌رود. با بی‌میلی یکی یکی پست‌های مختلفی از شادی‌ها و غم‌های دنبال‌کنندگانم را می‌بینم. دو دسته از پست‌ها بیشتر نظرم را جلب می‌کند، اولی پست‌های مربوط به مهمانی‌ها و تفریح‌های خانواده و دوستانه‌ای است که بیشتر شبیه ویترین‌های زیبای مغازه‌های لوکس است و دسته دیگر مربوط به افرادی است که شهامت بیشتری به خرج می‌دهند و پست‌های اعتراضی وضعیت جامعه منتشر می‌کنند. با خودم فکر می‌کنم اینستاگرام دیگر مثل سابق نیست. انگار دیگر آدم‌ها هم آن آدم‌های سابق نیستند. دیگر نمی‌توان حس واقعی مردم را فهمید. آیا واقعا آن‌ها شاد و خوشحال هستند یا فقط ادای شاد بودن را در می‌آورند؟ حتی از روی پست‌های اعتراضی هم نمی‌توان فهمید که آن دست افرادی که حرف می‌زنند، اهل عمل هم هستند یا نه!

چرا خیلی از ما شهامت ابزار خودمان را نداریم؟ انگار همه مردم ماسک‌هایی را روی صورت خود گذاشته‌اند تا از بقیه عقب نمانند. بعضی از افراد ماسک لبخند بر لب دارند و چهره غمگین خود را مخفی نگاه داشته‌اند. برخی دیگر ماسک قدرت را به صورت خود گذاشته‌اند تا ضعف خود را بپوشانند. بعضی هم ماسک مظلوم بودن را روی صورت خود گذاشته‌اند و دیگران را مقصر تمام بلاهایی که سرشان آمده می‌دانند.

با این‌که می‌دانیم همه ما آدم‌های روی زمین نقاط قوت و ضعف خودمان را داریم، ولی گاهی در بیان این خصوصیات مثبت و منفی احساس شرم می‌کنیم و جسارت ابراز آن‌ها را نداریم. واقعیت این است که در روزگاری که همه برای هم رنگ جماعت بودن تلاش می‌کنند، نشان دادن خود واقعی‌مان کار ساده‌ای نیست. این‌که بتوانی جلوی جمع بایستی و حرف یک نفر را نپذیری، این‌که قدرت نه گفتن داشته باشی، همیشه کار ساده‌ای نیست. گاهی می‌خواهیم شجاع باشیم و خود واقعیمان را نشان دهیم ولی ممکن است با واکنش اطرافیانم مواجه شویم. ممکن است دیگران حس کنند که ما خودخواه شده‌ایم و یا می‌خواهیم آن را دور بیاندازیم و این احساس خطر آن‌ها باعث می‌شود که مانع ما شوند. ممکن است از قضاوت دیگران در مورد خود واقعی‌مان هراس داشته باشیم. اگر دیگران ما را آنطور که واقعا هستیم نپذیرند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ واقعیت این است که نمی‌توان نظر دیگران را نادیده گرفت چون ما به ذات با ارتباطات با سایر انسان‌ها نیاز داریم و نمی‌توانیم تا ابد در جزیره تنهایی خود بمانیم و به هیچ کس و هیچ چیزی بی‌تفاوت باشیم. برنه براون معتقد است ما باید با رعایت ادب حرفمان را به دیگران بزنیم و با توضیح منطقی دیگران را از نظر خودمان آگاه کنیم تا حس ناخوشایندی در آن‌ها ایجاد نشود.

گاهی شجاعت داشتن ما مثل انداختن سنگی در آب، موج‌های کوچک و بزرگی را ایجاد می‌کند و باعث ایجاد جسارت در اطرافیانمان هم می‌شود. در واقع این جسارت علاوه بر این‌که به ما حس بهتری نسبت به خودمان می‌دهد، دیگران هم این حس را تجربه می‌کنند و دنیا جایی مهربانانه‌تر و شجاعانه‌تر می‌شود.


همدلی

در این روزهای پر چالش و غم‌بار که اخبار مختلف یکی پس از دیگر به گوش ما می‌رسد، همه ما نیاز به همدلی با یکدیگر داریم. اما خیلی از ما آدم‌ها روش‌های همدلی کردن را یاد نگرفته‌ایم و ناخواسته باعث بدتر شدن حال اطرافیانمان می‌شویم. وقتی در مورد بیماری پدرم به یکی از دوستانم می‌گفتم، او بجای همدلی و دلداری کردن من سفره دلش را باز کرد و از مشکلات خودش و بیماری پدر و مادرش گفت. من مات و مبهوت به او نگاه کردم. خشکم زده بود و مشکلات خودم را فراموش کرده بودم. در میان حرف‌هایمان به او گفتم «اوضاع کم کم رو به راه میشه، مشکل تو هم حل میشه.» آن‌جا بود که خودم را در حال همدلی با او دیدم. انگار جایمان عوض شده بود. بعد از پایان مکالمه ما، من از نظر او آدم مهربان و سنگ صبوری بودم که حالم بهتر شده است. اما واقعیت این بود که من از درون عصبی شده بودم و حس تنهایی می‌کردم و دیگر دوست نداشتم در مورد مشکلم با کسی حرف بزنم. او ناخواسته درست زمانی‌که نیاز به همدلی داشتم، ظرف وجودم را خالی کرده بود.

در کتاب زندگی با تمام وجود می‌خوانیم ریشه واژه همدلی «Compassion» از دو کلمه لاتین «pati» و «cum» به معنای رنج کشیدن گرفته شده است. برنه براون معتقد است با همدلی نقاط آسیب‌پذیر ما برملا می‌شود. برنه براون با اشاره به سخن راهبی بودایی به نام چودرون در این باره می‌گوید: «همدلی یک رابطه میان دو حریف است. ما زمانی می‌توانیم نقاط تاریک وجود دیگران را بشناسیم که به نقاط تاریک وجود خودمان آگاه باشیم.» من فکر می‌کنم یکی از نکته مهم در همدلی‌های اشتباه میان افراد همین نکته باشد. ما آدم‌ها تا زمانی‌که به پذیرش خودمان نرسیده باشیم، نمی‌توانیم به درد و رنج دیگران را درک کنیم. این در حالی است که در نقش شفادهنده اصرار به خوب کردن حال بقیه داریم.


ارتباط

هیچ انسانی نمی‌تواند ادعا کند که بدون برقراری ارتباط با دیگران و ماندن در غار تنهایی خودش می‌تواند زندگی خوشایندی را سپری کند. همه ما از نظر بیولوژی با نیاز به ارتباط پا به این دنیا می‌گذاریم و با نیاز به ارتباط از این دنیا می‌رویم. برای رشد در همه جنبه‌های مختلف زندگی‌مان لازم است تا با گروه‌های مختلف در تعامل باشیم. دیده و شنیده شویم و حس ارزشمند بودن بکنیم. اما سوال مهم این است که نحوه برقراری ارتباط کارآمد باید به چه صورت باشد؟

در دنیای امروز، فضای مجازی جایگاه پر رنگی در زندگی همه ما ایجاد کرده است و جای خیلی از ارتباطات فیزیکی ما را گرفته است. هرچند برقراری ارتباط از این طریق به ما کمک می‌کند تا بتوانیم به صورت آنلاین با افراد مختلفی در سراسر دنیا در تعامل باشیم و افراد بیشتری را بشناسیم ولی یادمان باشد که فضای مجازی یک شمشیر دو لبه است. اگر نگاهی به مترو، اتوبوس و تاکسی‌ها بیاندازیم، افراد زیادی را می‌بینیم که بی توجه به اطراف سرشان در گوشی موبایلشان است. در جمع‌های خانوادگی، مهمانی‌ها هم گاهی هریک از افراد با گوشی موبایلشان سرگرم هستند و کمتر با هم حرف می‌زنند. واقعیت این است که اگر ارتباطات مجازی ما از ارتباطات فیزیکی دور کند آسیب‌زننده است.

موضوع دیگری که در ارتباط بسیار مهم است، حس نیاز به برقراری ارتباط است. خیلی از افراد فکر می‌کنند می‌توانند به تنهایی از پس همه کارهای خود بربیایند و بدون هیچ کمکی پیش می‌روند. اگر خیلی خوش شانس باشند، در بعضی از کارهایشان موفق خواهند بود ولی بالاخره به جایی می‌رسند که نیاز به کمک گرفتن به دیگران دارند. این افراد ممکن است به دیگران در انجام کارهایشان کمک کنند ولی خودشان هیچگاه درخواست کمک نمی‌کنند. برنه براون معتقد است همه ما هم به کمک کردن و هم به کمک گرفتن نیاز داریم و این یک جریان دو طرفه است.


برنه براون در مورد این سه توشه راه این چنین می‌گوید:

ایجاد شهامت، همدلی و ارتباط یعنی این‌که به مردم و اطرافیانمان نگاه کنیم و بگوییم: «من با تمام وجود برای زندگی و ارتباط برقرار کردن حاضرم.»

برنه براون معتقد است در طول مسیر زندگی با تمام وجود لازم است تا نیروی عشق، تعلق و کافی بودن را کشف کنیم. همه ما آدم‌ها سزاوار عشق و حس تعلق هستیم و نمی‌توانیم این مسئله را نادیده بگیریم. در جامعه‌ای که انتظار دارد برای دوست داشتن دیگران تلاش می‌کنیم، عشق و پذیرش خود جهادی بزرگ محسوب می‌شود.

نویسنده بعد از بررسی موانع راه در این سفر ابدی و پر پیچ و خم ده رهنمون را بیان کرده است.

  • پرورش اصالت خود
  • مهربانی با خود
  • پرورش روحیه انعطاف‌پذیر
  • نشاط و قدردانی
  • پرورش شهود
  • پرورش خلاقیت
  • تفریح و استراحت
  • آرامش و سکون
  • کارهای معنی‌دار
  • خندیدن، خواندن و پایکوبی

در مورد هریک از این رهنون‌ها می‌توان ساعت‌ها نوشت. در پست‌های بعدی در مورد این رهنون‌ها صحبت خواهم کرد.

فضای مجازیاحساس شرمبرنه براونموهبت کامل نبودنشهامت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید