ویرگول
ورودثبت نام
Just Amin
Just Amin
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

سه داستانک

دوشنبه بود و داشتیم میرفتیم سالن ورزشی برای شرکت تو کلاس تربیت بدنی. به سالن که رسیدیم یکی از همکلاسیها گفت: « حیف که این حکومت هست. وگرنه همینجا یه میکس پارتی با عرق و رقص و دی جی را مینداختیم!»

پرسیدم : « ایده آلت همینه؟»

گفت : «آره داداش پس چی! زندگی همینه:)»




پدر گفت:« آره دخترم،ما مردا هم اون وقتا به خاطر آزادی و احترام به زنا و حقوقشون میریختیم تو خیابونا و شعار می‌دادیم.»
- مثلا چه شعارایی بابا؟
+ مثلا شعار زن زندگی آزادی
- چه قشنگ! دیگه چی؟
+ مرگ بر دیکتاتور
- چه جالب! دیگه؟
+ سبزی پلو با... نه... عه... ایرانی باغیرت حمایت حمایت!
-چقد زمان شما به زنا احترام میذاشتن! ای کاش الانم مثل اون روزا مردا به ما احترام بذارن و بهمون تو خیابون تیکه نندازن و فحشای جنسی ندن. اصلا ای کاش اون موقع زندگی میکردم!
+ آره دخترم...



ردیف اول اتوبوس (بخش مردونه!) نشسته بودم و بعد سفری شش ساعته کم کم داشتم میرسیدم به خونه. راننده با اینکه تمام صندلی ها که هیچ، بلکه راه پله اتوبوس و هر جای خالی دیگه هم پر شده بود، باز هم حریصانه هی مسافر سوار میکرد.

یه پسر هم سن و سال خودم روبروی من روی پله جلوی در اتوبوس نشسته بود و گوشی در دست و هندزفری در گوش داشت. چن دقیقه بعد دو تا مرد گنده در حالی که با هم حرف میزدن سوار اتوبوس در حال انفجار شدن و پشت پسر نشسته روی پله، وایسادن. این بود محتوای بخشی از مکالماتشون:

مرد چاق : «آره این حروم زاده ها امون مردمو بریدن. همش ظلم همش ظلم...»

مرد لاغر: « هی! خدا ازشون نگذره»

مرد چاق : «حتی حاضر نیستن یخورده کوتاه بیان. فقط حرف خودشونو میزنن و فک میکنن همیشه حق با اونائه»

مرد لاغر : « آره والا»

مرد چاق : «ینی یبار نشده که به خواسته های مردم احترام بذارن. همیشه حرف حرف خودشون»...

دقایقی به همین منوال سپری میشه تا اینکه پسر نشسته روی پله برمیگرده و خطاب به مرد چاق میگه : «داداش میشه کیفتو ببری عقب؟ هی میخوره به سرم!»

مرد چاق با نگاه از بالا به پایین گفت : «چی گفتی؟»

پسر حرف خودشو تکرار کرد

مرد چاق گفت: «میخوره به سرت؟ خب پاشو! مگه پله جای نشستنه؟»

پسره گفت: «حالا ما که نشستیم دیگه!»

مرد چاق گفت: « منم کیفم همینجائه دیگه! همینی که هست!»

پسره گفت: « داداش اذیت نکن دیگه..»...

خلاصه با وساطت و خواهش اطرافیان مرد چاق بالاخره حاضر شد کمی کیفشو عقب بکشه. که البته اونم خودش انجام نداد. مرد لاغر واسش عقب کشید!

و ادامه مکالماتشون:

خب کجا بودم؟ آره اینا هیچ وقت به حرف مردم گوش نمیدن...















تناقض
We are only moles my friend
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید