اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ، وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ.
در سومین بخش از این بند، حضرت زین العابدین از خداوند میخواهد تا روزگار او را خلوت کند. اما هدف از این خواسته چیست؟ ایشان آسودگی را برای آسایش و رفاه و تن پروری نمیخواهد؛ بلکه این فراغت را برای پیگیری هدف آفرینش خود طلب میکند.
هدف خلقت هر کسی، رسیدن به کمال اوست. پس اگر کسی در راستای این هدف تلاش نکند، زمان خود را برای رسیدن دیگران به سود و سرمایه سپری کرده است. او سرمایه عمر داده؛ اما هیچ سودی از آن نبرده است.
جالب توجه اینکه سید الساجدین علیه السلام از خداوند تقاضا دارد که همه عمرش به این روش بگذرد. او میخواهد همه عمر، به دنبال هدف خلقتش باشد. نه اینکه مدتی را به آباد کردن دنیا بپردازد، مدتی را به خوشگذرانی و در نهایت بخشی را هم به دنبال این هدف باشد.
درخواست بعدی امام سجاد این است که خداوند نیازهای مالی و مادی او را برطرف سازد. ایشان از خداوند میخواهد تا او را بی نیاز ساخته و رزق و روزی او را زیاد گرداند. انگیزه امام از این خواسته، رسیدن به همان فراغت بالی است که پیش از این در طلب آن بوده.
بی نیازی مالی لازم است، ولی باید مراقب آفات آن بود.
اما آیا بی نیازی مادی همواره فراغت بال به همراه خواهد داشت؟ هرگز اینگونه نیست، چرا که اگر انسان دچار چشم و هم چشمی شد، همین مال و امکانات سبب دل مشغولی او میشود. اگر به جای استفاده از دارایی ها، به دنبال ذخیره کردن آن رفت و به تعبیر قرآنی، به دنبال زیاده خواهی (تکاثر) افتاد، رفاه مادی و مالی او را از پرداختن به هدف خلقت دور خواهد کرد. در نتیجه چهارمین امام شیعیان بلافاصله از خداوند میخواهد تا او را از گرفتار شدن به چشم و هم چشمی حفظ نماید.
همچنین ایشان تقاضای عزت میکند. چرا که دغدغه اصلی انسان ذلیل، کسب عزت است. در چنین حالتی او نمیتواند به اهداف آفرینش خود بپردازد. اما باز این عزت هم گاهی مانع راه میشود. چون آدمی که عزتمند شد، زمینه کبر و تکبر در او زیاد میگردد. همین خود بزرگ بینی و تکبر، مانع پرداختن به وظیفه اصلی خواهد شد. پس امام در این بخش نیز بلافاصله بعد از درخواست عزت از خداوند، آفت آن را ذکر کرده و میخواهد کبر از او دور گردد.