
درباره تجدد ایرانی
مدرنیته صرفاً یک دوران تاریخی نیست—بلکه نیرویی پویاست که بهطور مداوم شیوه تفکر، زیستن و تعامل ما با جهان را بازآفرینی میکند. بهعنوان یک انسانشناس، کنجکاوی من درباره دوران مدرن، از تأثیر عمیق آن بر جوامع انسانی سرچشمه میگیرد، بهویژه در نقاطی که با سنتهای دیرینه، معرفتشناسیهای بومی عمیق و تحولات اجتماعی-سیاسی تلاقی مییابد. این تنش را میتوان در تاریخ ایران به خوبی مشاهده کرد—کشوری که میان دیدگاههای متضاد درباره پیشرفت در نوسان بوده و هر یک از این دیدگاهها اثری ماندگار بر «بافت فرهنگی» آن بهجا گذاشته است.
پارادوکس تجدد ایرانی
تجدد ایرانی پدیدهای پیچیده و اغلب پارادوکسیکال است، جایی که پذیرش سریع فناوریهای نوین در کنار سنتهای فرهنگی عمیقاً ریشهدار وجود دارد و آرمانهای دموکراتیک با ساختارهای اقتدارگرای دیرپا در هم تنیده شدهاند. تجدد ایرانی، صرفاً اقتباسی خطی از پارادایمهای غربی نیست، بلکه عرصهای مناقشهبرانگیز است که در آن سنت و نوآوری، مقاومت و سازگاری، استمرار و گسست درهمتنیدهاند. همین ویژگیها آن را به موضوعی جذاب برای یک انسانشناس تبدیل میکند. برخلاف خوانشهای جبرگرایانهای که مدرنیته را یا یک وعده آرمانشهری یا تهدیدی وجودی میپندارند، رویکرد من بر فهم مدرنیته، بهمثابه یک تجربه زیسته تأکید دارد. مدرنیته در زندگی روزمره، در زبان کوچه و خیابان، در آرزوهای جوانان و در سیاستگذاریهای دولت مدام بازتعریف میشود. این عرصهای است که در آن حافظه تاریخی، تحولات فناورانه و تأثیرات جهانی به هم میپیوندند و مسیرهای منحصربهفردی از تغییر را شکل میدهند.
چشمانداز انسانشناختی
تعامل من با تجدد ایرانی صرفا محدود به انتزاع نظری نیست؛ بلکه امیدوارم این به یک کوشش عملگرایانه مبدل شود. این کوششی است که بر یک پرسش اساسی استوار است: ایرانیان چگونه مدرنیته را در چارچوبهای خود زیسته و بازتعریف کردهاند؟ این پرسش بهویژه در دورانی که دیجیتالیشدن و ادغام فزاینده ناشی از گسترش نسل چهارم صنعت، با شتاب فزایندهای رخ میدهد و چشماندازهای اجتماعی-اقتصادی ایران را دستخوش تغییرات عمیق مینماید، اهمیتی دوچندان پیدا میکند. با تمرکز بر تجربه ایرانی، هدف من عبور از دوگانههای متعارف—غرب در برابر شرق، سنت در برابر مدرنیته—و کاوش در ظرایف و پیچیدگیهایی است که مدرنیته را در بستری سرشار از سنتهای فکری و عاملیت تاریخی خاص خود شکل میدهند.
نگاهی به آینده
در این مسیر، مخاطبان را به همراهی با خود در بررسی تجدد ایرانی، نه بهعنوان یک عامل تحمیلی از بیرون، بلکه بهمثابه عرصهای برای کنش خلاقانه دعوت میکنم. در مباحث پیشِ رو، به تجربههای زیسته در ایران خواهم پرداخت و به ویژه، ابعاد فرهنگی فناوری را در آن را واکاوی خواهم کرد. امیدوارم این کوشش بتواند تأثیر سازندهای بر آینده جمعیمان ایجاد کند. ممکن است بتوانیم از طریق گفتگو درباره تجدد ایرانی و بازخوانی آن، راههای تازهای برای اندیشیدن به امروز و آینده پیشرویمان بیابیم—راههایی که امکانهایی برای گشایش و تحول پیشروی ما ایرانیان قرار دهند.