حسین مدنی
حسین مدنی
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

مقدمه‌ای درباره سواد جغرافیایی


از ابتدای بهار ۱۳۹۹، دور جدیدی از تلاش‌های تیم گیتانما برای تدارک از سرگیری انتشار مجله آغاز شده، با این امید که این تلاش‌ها، طی ماه‌های پیش رو، به انتشار مجدد مجله، پس از وقفه نسبتاً طولانی منجر شوند. طی این مدت، به عنوان سردبیر مجله، یکی از مهم‌ترین وظایف پیش روی من تدوین اهداف و «دستورالعمل» مجله در «دوران جدید» فعالیت‌اش بوده است.

در «دوره نخست»، ماهنامه گیتانما به عنوان نمایندگی رسمی مجله نشنال جئوگرافیک در ایران، به سردبیری بابک نیکخواه بهرامی به مدت ۷ سال، بین سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ منتشر شده است. طی این دوران، مجله از یک دستورالعمل روشن، یعنی ترجمه و انتشار محتوای مجله نشنال جئوگرافیک به زبان فارسی پیروی می‌کرده؛ کاری که به صورت منظم و به‌ خوبی صورت پذیرفت و تنها پس از سخت‌ شدن شرایط اقتصادی سیاسی بدنبال تحریم ایران از سوی ایالات متحده و سپس قطع همکاری رسمی گیتانما و نشنال جئوگرافیک متوقف شد. اما حالا در «دوران جدید»، با قطع همکاری گیتانما و نشنال جئوگرافیک، گیتانما به یک دستورالعمل جدید، متناسب با شرایط جدید نیاز دارد. در غیاب امکانِ بهره‌مند شدن از محتوای نشنال جئوگرافیک، حالا تیم گیتانما باید گزارش‌های بومی، متناسب با انتظارات خوانندگان‌اش تولید کند. اما پرسش اساسی پیش روی ما، بیش از همه نحوه انتخاب موضوع‌ گزارش‌ها و رویکردهایی است که برای تهیه آن‌ها اتخاذ می‌کنیم. این پرسشی است که دستورالعمل مذکور، باید بتواند در یافتن پاسخ‌اش کمک‌مان کند.

طی هفته‌های گذشته، از میان اصطلاح‌های متعددی که برای توصیف اهداف و دستورالعمل جدید مجله پیش‌رو داشتم، بیش از همه، اصطلاح (Geo-Literacy) یا «سواد جغرافیایی» را مناسب یافتم، به خصوص که این اصطلاح برای نخستین بار اساساً توسط خود انجمن نشنال جئوگرافیک مطرح شده و این باعث می‌شد یک امتداد در فعالیت‌های گیتانما در دوران جدید با آن‌چه طی ۷ سال نخست صورت گرفته بود بوجود بیاید. به بیان دقیق‌تر، ما در گیتانما، هدف‌ و دستورالعمل‌مان را در دوران جدید این‌طور تدوین کرده‌ایم: تلاش برای گسترش «سواد جغرافیایی» در جامعه.

ما فکر می‌کنیم «سواد جغرافیایی» ”بخش مهمی از آینده آموزشی جهان خواهد بود“ و امروز جای آن در «منظومه آموزشی» ایران خالی است. به همین دلیل، ما گیتانما را فراتر از یک مجله، به عنوان یک «نهاد آموزشی» به حساب می‌آوریم که مسئولیت خودش را گسترش «سواد جغرافیایی» در جامعه تعریف کرده است.

ایده کلی «سواد جغرافیایی» بر این باور استوار است که در جهانِ به شدت بهم پیوسته امروزْ در قرن بیست و یکم، درک چگونگی عملکرد جهان و مهم‌تر از همه، درک «به‌هم‌پیوستگی» پدیده‌ها در جهان، بیش از همیشه برای اتخاذ تصمیم‌های فردی و اجتماعی درست اهمیت پیدا کرده. انجمن نشنال جئوگرافیک که برای نخستین بار این اصطلاح را مطرح کرد، آن را این‌طور تعریف می‌کند: ”سواد جغرافیایی توانایی استفاده از «درک جغرافیایی» و «استدلال جغرافیایی» برای تصمیم‌گیری‌های سیستماتیک است“. همان‌طور که دانیل سی. ادلسون، معاون آموزش نشنال جئوگرافیک اشاره می‌کند، «سواد جغرافیایی» در این تعریف دارای ۳ مولفه اساسی است: (۱) تعامل‌ها: درک سیستم های انسانی و طبیعی و ارتباط میان‌ آن‌ها، (۲) به‌هم‌پیوستگی‌ها: استدلال جغرافیایی و (۳) پیامدها: تصمیم گیری سیستماتیک. انجمن همچنین «استدلال جغرافیایی» را این‌طور تعریف کرده: ”فرایند تصمیم‌گیریِ‌ آگاهانه و منطقی مبتنی بر درک دقیق از دنیای انسانی و دنیای طبیعی پیرامون انسان“. دانیل سی. ادلسون اعتقاد دارد ”سواد جغرافیایی، جوامع را قادر می سازد از منابع طبیعی و فرهنگی محافظت کنند، تضادهای خشونت آمیز را کاهش دهند و کیفیت زندگی را در سراسر جهان بهبود بخشند“.

نکته مهم این است ایده «سواد جغرافیایی» محدود به دانش جغرافیا نیست؛ هرچند دانش جغرافیا، بخش مهمی از آن را شکل می‌دهد. البته خود دانش جغرافیا یک دیسیپلین ذاتاً میان رشته‌ای است. جغرافی‌دان‌ها باید مجموعه درهم‌تنیده‌ای از دیسیپلین‌های دیگر از علم و مهندسی و فناوری گرفته تا شاخه‌های مختلف علوم انسانی، علوم اجتماعی، حقوق، تجارت و مدیریت را درک نمایند تا بتوانند به یک «چشم‌انداز جغرافیایی» دست پیدا کنند.

«سواد جغرافیایی» بر آموزشِ سیستم‌های انسانی (تنوع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) و سیستم‌های طبیعی (محیط‌ زیست، تنوع اقلیمی، منابع طبیعی، پوشش گیاهی و پوشش جانوری) استوار است. اما تنها شناخت این سیستم‌ها کافی نیست، مساله کلیدی و مهم تعامل میان این دو گروه از سیستم‌ها است. یادگیری چگونگی تعامل میان سیستم‌های انسانی و سیستم‌های طبیعی، به درک این موضوع که تصمیم‌های ما در جهانِ به شدت به هم‌پیوسته، در آینده‌های دور و نزدیک پیامدهای متعددی خواهند داشت، کمک می‌کند و این مبنای اتخاذ تصمیم‌های آگاهانه، مسئولانه و هوشمندانه درمورد امور محلی، ملی و جهانی است. به همین دلیل، گسترش «سواد جغرافیایی» در جامعه ”می تواند هزینه‌های تصمیم‌گیری بد را کاهش داده و زمینه را برای پیشرفت های مثبت فراهم کند“.

بهبود «سواد جغرافیایی» میان افراد جامعه می‌تواند کیفیت زندگی تک‌تک مردم را از جنبه‌های مختلف بهبود بخشد. از جمله، امکان درک بهتر و تفسیر کارآمدتر از داده‌های رسانه‌ای، مثلاً درباره مکان‌ها، فرهنگ‌ها و ماهیت و تأثیر وقایع جاری، درک بهتر تفاوت های محیطی و فرهنگی در جهان و در نتیجه تعامل بهتر با مردم از فرهنگ های مختلف و بهره‌مند شدن از الگوهای فرهنگی جدید از طریق مراجعه به مخزن «تنوع فرهنگی جهان» برخی از اثرات مهم بهبود «سواد جغرافیایی» هستند. به علاوه، مردمی با «سواد جغرافیایی» بیشتر، آگاهانه‌تر و مسئولانه‌تر سفر می‌کنند و سفر را نه تنها به عنوان یک «فعالیت تفریحی»، بلکه به عنوان یک «فعالیت آموزشی» در نظر می‌گیرند.

به جز مقیاس فردی، گسترش «سواد جغرافیایی» در مقیاس جمعی هم سودمندی‌های زیادی دارد. شهروندان یک جامعه که «سواد جغرافیایی» رشد‌یافته‌تری دارند، درک عمیق‌تری در مورد جوانب و منافع توسعه اقتصادی، استفاده از زمین، استفاده از منابع و ابعاد «تصمیم‌سازی‌های سیاسی» بدست می‌آورند و از این طریق، پرسش‌های هوشمندانه‌تری از سیاستمداران خواهند پرسید. این، شانس اشتباه‌ (اشتباه‌های عموماً غیرقابل برگشت) از سوی سیاست‌مدارها و تصمیم‌سازهای جامعه را کمتر می‌کند. به جز تاثیرهای مستقیم مورد اشاره در مقیاس فردی و اجتماعی، ایده «سواد جغرافیایی» به دلیل تاکید زیاد بر اهیمت درک و شناخت «به‌هم‌پیوستگی» و «درهم‌تنیدگی» جهان در فرایند تصمیم‌گیری، به طور غیرمستقیم، موجب گسترش «درک سیستمی» در جامعه می‌شود و همچین، توانایی «تفکر انتقادی» را توسعه و بهبود می‌بخشد.

انسان شناس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید