یکی از اتفاقاتی که سرنوشت جهان رو عوض کرد، جنگ جهانی دوم بود. و یکی از چیزهایی که باعث اتمام جنگ جهانی دوم شد، استفاده ایالات متحده از بمب اتم و مجبور کردن ژاپن (متحد آلمان نازی) به تسلیم شدن بود. دو بمب اتم استفاده شده، پسر بچه (little boy) و مرد چاق (fat man) بودند که به ترتیب هیروشیما و ناکازاکی رو هدف قرار دادن. بمب هایی که در پروژه منهتن (Manhattan Project) ساخته شدند.
اما ربط پروژه منهتن که آینده جهان رو تغییر داد به موضوع بحث ما یعنی فرار مغزها چیه؟
برخلاف تصور خیلی ها، استارت پروژه منهتن توسط بزرگمردان سیاست یا ارتش ایالات متحده زده نشد. در واقع در سال ۱۹۳۹ نامه ای توسط تعدادی از دانشمندان و برندگان جایزه نوبل به فرانکلین رزولت رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا رسید که در اون نسبت به پتانسیل تولید نوع جدیدی از بمب های بسیار قوی در پروژه بمب اتمی آلمان نازی هشدار داده بود. و از ایالات متحده می خواست که اورانیوم مورد نیاز رو ذخیره و کار خودش رو برای تولید سلاح های اتمی شروع بکنه.
این نامه توسط Leo Szilard، Eugene Wigner و Edward Teller که هرسه فیزیک دانانی متولد مجارستان با زمینه خانوادگی یهودی بودند نوشته شد که در جریان اشغال مجارستان توسط آلمان نازی به ایالات متحده پناهنده شده بودند. در نهایت نامه به امضای انیشتین فیزیک دان بزرگ قرن (که او هم زمینه خانوادگی یهودی داشت) و برنده جایزه نوبل که او هم به ایالات متحده پناهنده شده بود رسید و به رزولت ارسال شد.
در حقیقت، نازیها نتونستن به دستاوردهای لازم برای دستیابی به سلاحهای اتمی که انیشتین و دیگر فیزیک دانان از اون واهمه داشتن دست پیدا کنند. دانشمندان زیادی از قلمرو تحت اشغال نازیها فرار کردن تا دست آلمان ها رفته رفته از مغزهای متفکر سازندهی بمب اتم خالی بشه. با اینکه نازیها لنارد و ورنر هایزنبرگ (برندگان جایزه نوبل فیزیک) رو داشتن، اما به دلیل سیاستهای هیتلر و آلمان نازی، دانشمندان درجه یک اتمی آلمان که اکثرا یهودی بودند، عمیقا احساس خطر میکردن و این به ضرر نازیها و به سود ایالات متحده بود.
متخصصان مهاجر، تخصص خودشون رو وارد پروژه منهتن میکردن. انریکو فرمی به دلیل وجود همین تبعیضها و یهودیستیزیها علیه همسرش از ایتالیا گریخت. برای امیلیو سگره نیز همین صدق میکرد. رودولف پیرلز، فیزیکدان یهودی آلمانی که مقیم انگلستان بود و فلیکس بلوخ که برای مدت کوتاهی روی بمب کار کرد، از دیگر پناهندگان یهودی بودند که از دست رژیم آلمان نازی فرار کرده بودند. این گروه همراه با زیلارد و ویگنر، فوق ستارههای فیزیک قرن بیستم بودند.
در واقع آلمان نازی قافیه رو به دانشمندانی باخت که میتونستن برگ برنده نازی ها در جنگ جهانی دوم باشن.
شاید اگر آلمان نازی همچین رویه ای رو در پیش نگرفته بود و دانشمندانش به دشمنش پناهنده نمیشدن، نتیجه جنگ جهانی دوم طوری دیگه رقم میخورد و الان شرایط جهان فرق میکرد.
عامل این فرار مغزها، نداشتن امنیت، نداشتن شغل و جایگاه مناسب بود.
البته به صورت همزمان این امکانات برای خیلی از دانشمندان دیگه وجود داشت اما تفاوت این دو دسته دانشمند رو سیاست های آلمان نازی رقم میزد.