سخنران خوب کیست و چه ویژگیهایی دارد؟ هر بار که از هر کدام از گروه کارآموزم در کارگاههای مهارتی در مورد ویژگیهای سخنران خوب سؤال کردهام، با جوابهای کموبیش مشابهی مواجه شدهام. بیایید در این مطلب از سخنوری، به هشت ویژگی یک سخنران خوب نگاهی داشته باشیم. اصلاً سخنران خوب، کیست؟ همزمان با مطالعه این مقاله، دقت کنید که شما واجد چند ویژگی از این هشت ویژگی هستید؟ و برای آنکه به یک سخنران خوب تبدیل شوید، باید روی کسب کدام توانمندیها و ویژگیها تمرکز بیشتری داشته باشید؟
یک نکته جالب دیگر در مورد سؤالم این است که اکثر پاسخدهندگان، از اعتمادبهنفس بهعنوان نخستین ویژگی یک سخنران خوب نام میبرند. پس بیایید ما هم کار را با اعتمادبهنفس آغاز کنیم.
سخنرانی عمومی و هشت ویژگی یک سخنران خوب
یک سخنران خوب با مدیریت استرس و نگرانی و تبدیل آنها به قدرت و نیز با تکیه بر مهارتهای سخنرانیاش، اعتمادبهنفس را در خود به وجود میآورد. مخاطبان معمولاً مواردی مثل ایستادن و حالت فیزیکی مقتدرانه، تماس چشمی مستمر و چهرهی ریلکس را نشانهای از اعتمادبهنفس فرد در سخنرانی عمومی میدانند. گذشته از اینها، شما باید روی تمرکز ذهنیتان نیز کار کنید. با تسلط بر ذهن و افکارتان، آسانتر و رساتر سخن گفته و میزان تردید و عدم اطمینان را در سخنرانیتان به حداقل خواهید رساند.
این مورد آنقدر مهم است که حتی اگر هیچ کار دیگری انجام ندهید، باید تمام تلاشتان را در انجام درستش به کار بگیرید. ما این کار را از طریق فکر کردن درباره مخاطبان، آموختن درباره آنها و تشریح گفتههایمان برای آنها انجام میدهیم. در واقع این کار مستلزم توجه به مخاطبان و ارائهی چیزی به آنهاست که برایشان واقعاً ارزشمند باشد. قرار نیست وقت و انرژی آنها را با مشتی جملات بیسروته، آبکی یا کمارزش هدر دهیم. باید برای آنها به معنای واقعی کلمه، ارزش، خلق کنیم.
جدا شدن از تریبون و اساساً دوری از هر آنچه میان ما و حضار فاصله میاندازد، یکی دیگر از راههای برقراری ارتباط مؤثر با آنهاست. نزدیکتر شدن به مخاطبان و برقراری تماس چشمی با هر یک از آنها بسیار مهم است. نباید متکلم وحده باشیم! بلکه باید گاهی آنها را نیز درگیر گفتگو کنیم. یعنی باید از آنها سؤال پرسیده و به پاسخها و نقطه نظراتشان گوش فرا دهیم.
بهترین سخنران یا ارائهدهنده، کسی است که نسبت به کاری که انجام میدهد احساس آرامش و راحتی میکند. بهعنوان یک ناظر میتوانید این حس آرامش را در چهره، حالت فیزیکی، زبان بدن و کلمات یک سخنران خوب مشاهده کنید. سخنرانی که احساس آرامش میکند، برای حرف زدن عجله ندارد. گاهی مکث میکند. دقیقاً میداند که چه کاری انجام میدهد. این متعاقباً باعث ایجاد آرامش در مخاطبان میشود. سخنران خوب خود را متعهد میداند بدون جیغوداد بیمورد و بیآنکه شلوغش کند، توجه مخاطبان را به گفتههایش جلب کند. این آرامش سازنده، از درون فرد ناشی میشود.
برای اینکه آرامش داشته باشید، شور و ذوق سخنرانی باید در چشمانتان دیده شود. حالت فیزیکیتان باید طوری باشد که خودبهخود و بیآنکه نیاز به تقلای اضافی باشد، توجه مخاطبان را جلب کند. ضمناً ایجاد وقفههای هوشمندانه در صحبت را نیز از یاد نبرید.
یک سخنران خوب همواره با دادهها، اطلاعات و دانش کامل درباره موضوع بحث روی صحنه ظاهر میشود. برآیند گفتههای وی، پیام مشخصی دارد. یک ارائهی عالی، چیزی فراتر از بیان فهرستی از سرفصلها یا دادههای شلخته و نامرتب است. باید سخنرانی را با پیامی واضح و گیرا آغاز کنید. البته اگر لازم است، باید داده ارائه دهید، اما باید برای دادههایتان، توضیحات و تفاسیری شنیدنی و ارزشمند داشته باشید. ممکن است لازم باشد برای تشریح بهتر گفتههایتان به مطالعات موردی، داستانها، روایات، خاطرات و مثالهای عینی استناد کنید. مهم این است که هر بخش از سخنرانیتان، پیام مدنظرتان را مرحلهبهمرحله پیش ببرد و آن را بر گوش جان مخاطب بنشاند. هر اسلایدی که نشان میدهید، باید هدف مشخصی داشته باشد. در سکانس آخر باید پایان منسجمی از حرفهایتان ارائه داده و به پیام اصلی بحث که در ابتدای سخنرانی به آن اشاره کردید، بازگردید.
برای آنکه بهعنوان یک سخنران خوب روی صحنهی سخنرانی بدرخشید، باید قدری شجاع و جسور باشید. اینکه به تریبونتان بچسبید و بهجای بیان افکار و ایدههایتان صرفاً به روخوانی و توضیح اسلایدهای واضح بپردازید، شاید گزینه مطمئنتری به نظر برسد. اما اگر خودتان یکی از حاضران در جلسه سخنرانی باشید، کدام حالت را ترجیح میدهید؟ یک سخنران قهار، همواره تلاش میکند مخاطبانش را تکان داده و در ذهنیت آنها تغییر ایجاد کند. او میکوشد آنها را وادار به تصمیمگیری کند و احساس مشخصی در آنها ایجاد نماید. طبیعتاً اتخاذ چنین تصمیماتی، مستلزم پذیرش ریسک است و ریسکپذیری نیز به جرات و جسارت نیاز دارد. بنابراین دفعه بعد که برای سخنرانی عمومی روی صحنه میروید، ریسک را نیز در برنامههایتان بگنجانید. کمی شجاعت، همه آن چیزی است که برای این مهم به آن نیاز دارید.
داشتن جذابیت برای مخاطبان چه اهمیتی دارد؟ اصلاً چرا یک سخنران خوب، باید جذاب و کاریزماتیک باشد؟ پاسخ، واضح است. مخاطبانتان نمیخواهند چرت بزنند! آنها ترجیح میدهند با شنیدن حرفهایتان، سر ذوق بیایند. آنها میخواهند با آنچه میگویید، درگیر شوند. بنابراین با آنها در مورد خودشان نیز حرف بزنید. به آنها نشان دهید که خودشان و دغدغههایشان را درک میکنید. نشان دهید در اولویت قرار دارند. برای سؤالاتشان، راهکار ارائه دهید. جویای نظراتشان شوید. انسانیت، تواضع و بعضاً شوخطبعیتان را نشانشان دهید. بهطور خلاصه، با آنها واقعی رفتار کنید. این همان سخنرانی کاریزماتیک است!
برای تسلط بر فضا، لازم نیست یک گروهبان یا یک فرمانده نظامی باشید، اما طبعاً هم نمیتوانید اجازه دهید که حین سخنرانی، هر اتفاقی رخ دهد! هدفمند حرکت کنید، با اعتمادبهنفس حرف بزنید، به افراد نگاه کنید و آنها را در بحث شرکت دهید. اگر احساس میکنید که توجه حضار در حال کاهش است، روی ادامهی گفتههایتان اصرار نکنید. بلکه قدری مکث کرده و سؤالی سازنده و واقعی بپرسید. به پاسخهای دریافتی گوش داده و عملکردتان را تنظیم و تعدیل نمایید. با این کار میتوانید یک شکست بالقوه را به یک موفقیت تمامعیار تبدیل کنید.
یک سخنران خوب، روی سؤال و جوابها کنترل و احاطهی کافی دارد. بخش سؤال و جواب میتواند فرصت بسیار خوبی برای پشتیبانی از گفتههایتان باشد. البته اگر نتوانید در این بخش آنطور که باید خودتان را نشان دهید، صرفاً با یک دفاع ناشیانه و از پیش شکستخورده از گفتههایتان، زحماتتان بر باد خواهد رفت. برای اینکه کنترل کار را در دست بگیرید، ابتدا از مخاطبان بخواهید که پرسشهایشان را مطرح کنند. بهجای عبارت "کسی سؤالی دارد؟" از عبارت دیگری استفاده کنید. مثلاً میتوانید بگویید " لطفاً سؤالاتتان را بپرسید" یا " سؤالی هست که بتوانم پاسخ دهم"؟ پس از بیان این درخواست، مکث کنید، با تعدادی از حاضرین تماس چشمی مستمر برقرار کرده و منتظر بمانید. چنانچه کسی سؤالی پرسید، مختصر و مفید به آن پاسخ دهید. سپس رو به سمت دیگری کرده و بپرسید "بعدی"؟ یا "سؤال بعدی لطفا"؟ مجدداً منتظر بمانید. پسازآنکه احساس کردید به تعداد مناسبی از سؤالات پاسخ دادهاید یا متوجه شدید زمان در حال اتمام است رو به مخاطبان کرده و بگویید " فقط برای یک سؤال دیگر، زمان داریم. چنانچه سؤال بیپاسخی در ذهنتان باقی مانده، به من ایمیل بزنید تا بتوانم به شما پاسخ دهم". سپس به سؤال آخر هم پاسخ داده و پس از تقدیر از مخاطبان، با بیان آخرین بخش از گفتههایتان، سخنرانی را تمام کنید.
خب! برای ایراد یک سخنرانی عمومی دلپذیر، از میان این هشت "C" کدامیک برایتان جذابیت بیشتری داشتند؟ به نظرتان کدامیک مهمتر هستند؟ آیا ویژگی دیگری هم برای یک سخنران خوب در ذهن دارید که به این فهرست اضافه کنید؟ ویژگی که ترجیحاً معادل انگلیسیاش، با C شروع شود!