مائده سمیعی
مائده سمیعی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

پلتفرم؛تجربه ی حاصل ازتماشای یک زندگی

فیلم پلتفرم- شکاف طبقاتی
فیلم پلتفرم- شکاف طبقاتی

این طبیعی است که برای زندگی کردن تلاش کنیم اما تلاش برای زنده ماندن به قیمت زندگی نکردن هرگز....

پلتفرم فیلمی ست که ،خوب ازآب درآمده است.باوجوداینکه درسراسرآن شاهد نمایش نمادهای مختلف وهمراه با معانی مختلف هستیم،اما نکته ی حائزاهمیت دراین نمادگرایی استفاده ی به جا ودرخدمت روایت وشخصیت های داستان است که باعث شده این تعدد نمادگرایی برای مخاطب آزاردهنده نباشد.

آیاپلتفرم یک تلنگراست ازچیستی ماووضعیتی که درگیرش هستیم یاوضعیتی که اگرغفلت کنیم گربیان گیرمان راخواهدشد؟!!

این یادداشت نقدی برفیلم یاحتی روایتی کوتاه ازفیلم نیست...دراین یادداشت سعی کردم خیلی کوتاه تجربه حاصل ازتماشای یک زندگی را باشما به اشتراک بگذارم وپیشنهادکنم این فیلم درلیست تماشای خودقراردهید.

همه ی ما گیرافتادیم...کجا؟؟این دقیقا سوالی ست که خودما باید به آن پاسخ بدهیم.

فیلم دریک زندان طبقاتی می گذرد،که درهرطبقه که یک سلول اززندان است 2نفرساکن هستندووسط طبقات حفره ای وجودداردکه هم،تنها محل ارتباط زندانی های طبقات مجاور بایکدیگروهم محل عبورسکوی غذایی است که هرروز ازطبقه ی 0 به سمت پایین حرکت می کند. این سکو برای رساندن غذابه هرطبقه فقط مدت مشخصی درهرآن می ماند وافرادفقط درمدت حضورسکو درطبقه ی خوداجازه دارندازغذابخورنداگرکسی ازغذا برداردبااین قصد که بعداازآن بخورند؛ سلول یاشروع به داغ شدن یاسردشدن خواهد کردواین فرایندتازمانی که غذارابیرون نیندازدو روی سکو برنگرداند ادامه میابد.

شخصیت اصلی: گورنگ نام داردفردی اهل تفکروکتاب باهدف ترک کردن سیگاروخواندن کتاب دون کیشوت به صورت داوطلبانه آن جا آمده است.اما بین زندانیان افرادی هم که مرتکب جرم شده اند وجوددارند.

این فیلم باوجود قدرت روایتگری عزیمی که داردوخلق درامی بسیارتاثیرگذار اما به دلیل داشتن صحنه های دلخراش وهولناک دعوا وقتل درژانرفیلم های ترسناک هم قرارمی گیرد.

آنگونه که درجریان فیلم شاهد آن هستیم،تعدادطبقات نهایی این زندان مخوف برای کسی مشخص نیست وهرزندانی گمانی ازشماره ی آخرین طبقه ی زندان دارد؛ ساکنان هرطبقه فقط برای یک ماه درآن طبقه ساکن خواهندبود وپس ازآن باانتشارگازی درسلول ها به خواب رفته وبعددرشماره ی جدیدی ازطبقات بیدارمی شوند.

ساکنان طبقات بالاترامکان بهرمندی بیشتری ازغذا دارند وبدیهی است که چه چیز وچه مقدار نصیب افرادطبقات پایین ترخواهدشد.

چیزی که مشهوداست این است که زندانیان وضعیت پایداری ندارند؛وساکنان طبقات بالا به اندازه ی سهم خود ازغذاها نمی خورند ووحشیانه به غذاها حمله می کنند وبخش قابل توجهی ازغذاهاراهم حیف می کنند.

درجریان فیلم می بینیم که چطورباوسواس ودقت غذاهای روزانه برای زندانیان آماده وهنرمندانه تزیین وچیده می شودواین خودبه طورآشکارنشان دهنده ی یک تناقض بزرگ است که دربسترفیلم به آن پی می بریم.

نکته ی دیگر این است که برخلاف تصور زندانیان غذاحتی به انداره برای کلیه ی طبقات آماده نشده است.وقتی درطبقه ی پایین هستی وغذایی برای خوردن نداری یاباید هم سلولیت رابخوری تازنده بمانی یامنتظرباشی کسی ازطبقات بالاخودش را به پایین پرت کند وخودت راسیرکنی...

-اشاره به دیالوگی ازفیلم ،بخورتاخورده نشی_

درفیلم شاهدحضورشخصیت های مختلفی هستیم که هرکدام به گونه ای می توانند نماینده ی گروهی ازمردمان امروزماباشند،

شخصیت اصلی داستان،نمادافرادی ازماست که دربرابرپذیرش شرایط همه جانبه مقاومت می کنندوتلاش می کنند راهی های مختلف رهایی ومتحدکردن دیگران ودگرخواهی راامتحان کنند.

زنی ازکارمندان خودزندان که اوهم به طورداوطلبانه به زندان آمده...می تواندنمادکسانی باشد که به سیستم فعلی اعتمادواعتقاددارندوزمانیکه به عمق فساد ودروغ آن پی می برندتاب تحمل نداشته وخودکشی می کنند.

پیرمردهم سلولی نماینده ی افرادی ست،که تن به شرایط می دهند ودرتلاش هستندکه فقط وفقط خودشان رازنده نگه دارند،تازمانیکه آزادی مجهول شان حاصل شودوتلاشی برای بهبودشرایط یاحتی اعتراض نمی کنند.

زنی که به دنبال گمشده ای می گیرد، هم می تواندنمادکسانی ازماباشند که درجست وجوی هدف گمشده وانگیزه ای می گردیم تا به خودمان وبقیه ثابت کنیم که آن هدف نهایی رابالاخره یافته ایم...

مردسیاه پوستی که ازجانب پروردگارش وعده ی بهشت وزندگی جاودان می دهد،تقاضای کمک می کند وبه ریسمان رهایی انفرادی ش چنگ میزد میتواند نماینده ی کسانی ازمردمان امروز باشد که برای رهایی انفرادی خودفقط دعا وتلاش می کنند.

باوجودهمه ی این تفاوت ها،سکوی غذا برای زمان کوتاهی شکاف طبقاتی موجودمیان طبقات را پرمی کندو...افرادی که گشنه مانده اند و محتاج غذافقط برای سیرکردن جان خود می کوشدوازدیگرانی که در طبقات زیرین آن ها هستند غافل می شوند...

درطول فیلم مابه گونه ای شاهدشیوه های مختلف حکمرانی وکنترل آدم ها هستیم، چه آنجا که شاهدتلاش برای حرف زدن باساکنین طبقه ی بالا هستیم که برای برقراری عدالت پیش قدم شوند وخوب توجهی نمی کنندوچه آن موقع که با زور پایین دستی ها رامجبورکردندغذا را به اندازه وحتی کم بردارند.چه درآخرکه سعی کردندخودشان مسئولیت توزیع رابرعهده بگیرند ودرنقش منجی ظاهرشوند که شکست خوردند.

درمسیرانجام این مسئولیت پیرمرداستاد _یکی دیگرزندانیان سیاه پوست_به این موضوع اشاره می کندکه بایدبرای مدیروساکنان طبقه ی صفرپیامی بفرستید که بفهمنددراینجاعدالت برقرار شده است....

درقدم اول موفقیتی نسبی حاصل می شوداما...این پیام درطول مسیرشان تغییرماهیتی عظیمی می دهد.

ودرنهایت ساکن طبقه ی 333که یک دختربچه است پیام آنها می شودبرای آزادی.


البته می شود دو برداشت متفاوت ازاین پیام داشت ؛دربرداشت نخست می شود، آن دختربچه را نماینده ی نسلی دانست که باید دل درگروتحولی که آنان به عنوان زمام داران آینده ایجادخواهندکرد سپرد.

ودربرداشت دیگرمی توان دختربچه پیامی دانست برای ساکنان طبقه ی صفر که نشان بارز فساد مدیریتی مجموعه ویکی ازهزاران دورغ بزرگی ست که گفته اند.

_اشاره به دیالوگ زنی که ازکارمندان اسبق این سیستم بوده وداوطلب به آنجا آمده وتاکیدکرد هیچ بچه ای طبق قوانین اجازه ی ورود به این جا راندارد._

درآخربایدبگم؛این فیلم جزییات بسیارتامیل برانگیزوتاثیرگذاری داردکه تماشای اون روبهتون توصیه می کنم.

خوشحال می شم که شماهم دیدگاه هاونظراتتون رودرمورداین فیلم بامن به اشتراک بذارید.


فیلمسینمانقدفیلمپلتفرمthe platform
یه دانشجوی همیشگی دیزاین که معتقده مهم ترین سلاحه ش قلم شه،چه باهاش ترسیم کنه وچه باهاش بنویسه.(:
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید