سریالی محصول کشور سوئد که تاکنون در یک فصل هشت قسمتی که هر قسمتش حدود 46 دقیقه است و به طور مشترک در دوکشور سوئد و اُردن فیلم برداری و از شبکه ی نتفلیکس پخش شده است.
محور کلی روایت آن مسئله ی داعش است و در جریان روایت به نحوه ی برنامه ریزی آنان برای اجرایی کردن چندین وچند عملیات تروریستی درنقاط دیگر جهان و عضو گیری داعش می پردازد و نشان می دهد این اعضا چگونه شناسایی و جذب می شوند.
سریال خلافت با وجود همه ی ضعف هایش وایراداتی که به آن وارد است سریالی ست که قطعا ازش تماشا دارد ...داستان در بستر روایی سالم، بدون سنگ اندازی و ایجاد دست انداز های بی مورد و پیچیده کردن های بیهوده به سیر خود ادامه میدهد و سعی میشود... اتفاق ها و معماهای مطرح شده برای مخاطب یک به یک مطرح و شفاف شوند ... هر چند گره هایی نگشوده از ابهامات ایجاد شده برای مخاطبین خود باقی می گذارد که احتمالا درفصل های آتی به آن خواهد پرداخت.
در فضای سریال خلافت ... شاهد آن هستیم که چندباربه این موضوع اشاره می شود که چهره و رسالت حقیقی اسلام،داعش و امثال آنها نیستند و حتی داعش نماینده ای از اسلامیون افراطی هم نیست ... اما حداقل در فصل نخست صرفا شاهد آن هستیم که تمرکز سازندگان به نمایش چهره ی خبیث و دروغین داعش است و بسیاری از منتقدین و مخاطبان این سریال امیدوارند که در فصل های آتی ، سازندگانش برای نمایش چهره ی حقیقی اسلام هم تلاش کنند و نشان دهند که مسلمانان حقیقی چه کسانی هستند و از چه ویژگی هایی برخوردارند. مسلمانی که شرط نخست آن انسانیت و رواداری در برابر دیگری ست. دیگری که ممکن است اعتقادات و باورهایش حتی تا حدی مخالف تو باشد اما شرط مسلمانی پذیرش و احترام روادانه است. همچنین اعتقاد به اینکه همه ی حقیقت نزد یک کس نیست .حتی اگر معتقد وپیرو کامل ترین دین خدا و آخرین پیامبر آفریدگار باشد.
من یک مسلمانم.شاید این جمله،در ذهن شما هم که در حال خواندن این مقاله هستید، تداعی کننده ی عنوان فیلمی باهمین نام باشد.فیلمی که به طور کلی به چالش های زندگی مسلمانان در جوامع دیگر و به خصوص از ،بعد واقعه ی یازده سپتامبر می پردازد. این فیلم ژانری درام وعاشقانه دارد و درسال 2010 به نمایش عمومی گذاشته شد.
دیالوگی از فیلم my name is khan : "اسم من خان است... من تروریست نیستم."
توضیح:وجود کلمه ی خان در اسامی نشان دهنده ی مسلمان بودن افراد است.
من هم مسلمانم.اما قطعا در جایگاه یک مرجع معتبر اطلاعات کافی برای شرع وبست مسائل وحقایق پیرامون اسلام ومسلمانی را ندارم.داعش را می شناسم چنانچه اخبار جنایت آمیزشان به گوش همه یمان رسیده است. ولی این را میدانم دین و رسولی که من به آن مسلمانم راه و رسم و تاکیدش احترام و همزیستی مسالمت آمیز است و نه صرفا با هم دینان وهم کیشان وآدم کشی مشق اسلام ومسلمانی نبوده ونیست ونخواهد بود.
روایتی آشنا از پیامبر اسلام هست که نقل می کند چطور فردی یهودی، که شناخت درستی از اسلام نداشته و هرروز که پیامبر از مسیری مشخص برای رفتن به مسجد عبور میکردند از پشت بام خانه اش خاکستر و زباله سر پیامبر می ریخته ...واین رفتار پرخاشگرایانه و ناروادانه ادامه پیدا میکند و پیامبر هربار کریمانه وصبورانه از آن گذر می کند تا روزی که پیامبر وقتی در حال عبور از آن مسیر بودند خبری ازآن فرد نمیشود ...پیامبر نگران او می شود وپیگیر احوالش می شود ومیفهمد که بیمار شده و به ملاقات او می رود...گفته میشود این ملاقات سبب آشنایی این فرد با حقیقت اسلام میشود. آنچه حائز اهمیت است، این رفتار روادارانه از پیامبر اسلام و رفتارهای مشابه دیگر او و صدالبته از دیگر فرستادگان پروردگار عالم نشان دهنده و مهر تاییدی ست از تاکیدشان بر رواداری با دیگری و پذیرش دیگری ودیگران.
سریال تلنگرهای مهمی هم به مخاطبانش میزند،به طور مثال درمورد تفسیر های به رای از قرآن در جهت تامین منافع شخص وگروهی خاص میگوید یا براین موضوع اشاره می کند که آموزه های قرآن باید باتوجه به زندگی معاصر بشر تفسیر گردد ویا در جایی دیگر بر این موضوع تاکید میکند که افراد به عنوان انسان هایی که اشرف مخلوقات هستند در مورد همه ی جنبه های زندگی شان از جمله، دین وآیین شان ... آزادند به انتخاب و حتی نزدیک ترین افراد از پدر و مادر گرفته ... تاجامعه و قوانین حاکم بر آن اجازه ندارند فرد را به اجبار به پیروی از آیینی که انتخاب او نباشد یا به انکار باور هایش وا دارند. همچنین تاکید می کند هرکس در پوشش اسلام وتحت لوای اسلام به حرکت ناروادانه و استفاده ابرازی از قرآن و آموزه های الهی بپردازد، مسلمان نیست.در بستر روایت این سریال، نقش خانواده و به خصوص والدین بسیار پر رنگ است و همانطور که شاهد هستیم عضوگیری های داعش در فیلم که توسط فردی به نام ایبراهیم حداد که مسافر خطابش می کنند، از فرزندان خانواده هایی انجام می شود که روابط خانوادگیشان متشنج وپرتشویش وبعضا مختل شده است.
روایت سریال از فوریه ی2015 دررقه ی سوریه آغاز می شود.در پلان های نخست مادری را می بینیم ،همچنان که برای نوزادش آواز میخواد او را درون پتویی قنداق میکند درادامه روایت وارد فضای شهر میشود دوزن راازنمای پشت میبینیم که به سمت شمال خیابانی درحال حرکت هستند و مکالمه ی میان آن دو را باهم میشنویم که یکی از آنها پروین است و نوزادش را هم در آغوش دارد.فضا مه آلود است وخیابان از بارانی که دیگر بندآمده خیس است...ناگهان مردم حاضر در خیابان چه مرد وچه زن به تشویق صدایی به سمتی میدوند و روبه دیواری می ایستند... چراکه گفته می شود کسی که خیانتی مرتکب شده باید اعدام شود . می شود گفت کارگردان در همین چند پلان نخست ازسریال در بازنمایی خفقان و وحشت ایجاد شده توسط داعش موفق عمل کرده است.
پروین : دختری مسلمان واهل سوئد که در ابتدا زندگی طبیعی و به دور از افراط وتفریط را سپری می کرده با مردی به نام حوسام که کارمند یک آژانس هواپیمایی ست آشنا می شود و هر دو در نهایت جذب داعش می شوند و به سوریه مهاجرت می کنند. پروین شخصیت کلیدی داستان است ... چرا که مابقی قصه ها پیرامون قصه ی او ودر ارتباط بااو شکل می گیرند . زنی که سعی میکند با پلیس سوئد مخفیانه و با وجود همه ی ترس هایش بابت نقض قانون وضع شده توسط داعشیان در عدم ارتباط با خارج از حکومتشان ارتباط برقرار کند و تقاضای کمک برای بازگشت به سوئد را کند ...پروین در حال حاضر مادری ست که آینده ی نه تنها خودش که فرزندش را در خطرجدی میبیند.
فاطیما : پلیس امنیتی سوئد است که خودش وخانوده اش از مهاجرین بوده اند و پس از آنکه با پروین ارتباط میگیرد تلاش می کند تمهیدات بازگشت پروین وفرزندش به سوئد را در ازای گرفتن اطلاعاتی در مورد عملیات تروریستی آینده داعش در سوئد فراهم نماید ... فاطیما شخصیتی جنگنده وحقیقت جو دارد که از هیچ تلاشی برای اثبات حقانیت وکشف حقیقت کوتاهی نمیکند.
زولیخا( سله) : دخترنوجوانی که مطالبه گر حقوق انسانی اش است.زولیخا پرسش گر است و سوالهای زیادی دارد ... در مورد قوانین حاکم برکشورش ،منع های مذهبی موجود و حقوق های شهروندی ضایع شده از خود وامثال خودش ... و همچنان که در جریان فیلم می بینیم، او در میان همسن وسالان خود و مدرسه اش نیز همراه و دغدغه مندی ازجنسی که خود ش به آن مبتلاست را نمی یابد و علاوه برآن هم در خانه محکوم است به عدم بروزدغدغه مندی هایش .مغلوب حضور فردی که مسافر خطاب میشود ، میگرددکه برای زولیخای مستاصل مانده نماد یک گوش شنوا و تاییدکننده ی وجود دغدغه ها وایرادات جامعه ی حاضر است ... وهمین باعث می شود کم کم روی زولیخا نفوذ پیدا کند و به پرسش های او جواب هایی را بدهد که ریشه و منشا آن تفکرات داعش است.
کریما: باپدری الکلی زندگی میکند که از نظر روانی در شرایط نابه سامانی ست و از سمت پدر و در خانه ای که باید پناهگاه امن او باشد دائما مورد آزار وتحقیر قرارمیگیرد .امنیت جانی و هم روانی او به عنوان یک نوجوان در معرض آسیب ،در خانه اش هم درخطرجدی ست .مادرش فوت کرده، درهمین اوخر رابطه ی عاطفی شکسته خورده ای داشته است وازنظر روانی وهم عاطفی خلاء عظیمی را تجربه می کنند.توجه ،محبت، تامین عاطفی و روانی که عوامل تامین کننده ای برای هر انسان و نه تنها یک نوجوان محسوب میشوند و او همه ی اینها را توسط مسافر دریافت میکندواینچنین ناآگاهانه و صرفابه سبب رفع کاذب خلاء هاش و امیدهای واهی ودورغین پا به دنیای داعشیان می گذارد.
ایلیشا خواهرکوچک زولیخا : او نه مانند خواهر بزرگترش پرسشگر است ونه درگیر کش وواکش های اعتقادیست او نماد یک انسان لجباز است که بیشتر از هر کس دیگری آماده ی دنباله روی از دیگری ست... برای آنکه خودی نشان دهد و هویت مستقل از خانه وخانواده ش کسب کند. هویتی که از مهم ترین نیاز های نوجوانان در این سنین است.
مسافر : فردی احتمالا دارای تحصیلات است وهمانطور که از نشانه های که جریان روایت نشانمان داده میشود میتوان دریافت از فرماندگان داعش است که برای فرماندهی یک عملیات تروریستی زنجیره ای به سوئد آمده است .مردی کاریزماتیک که با نفوذ کلامش وسرمایه گذاری بر روی حفره های زندگی شخصی افراد از آنها در جهت رسیدن به مقاصد خود بهره برداری مینماید.
حوسام : شوهر پروین،مردی کودک معاب که بیشتر از هرچیزی به توجه وآغوش مادرانه نیازمند است ... در جریان فیلم و از جانب اشخاص مختلف،به وضوح شاهد آن هستیم که او کورکورانه وکودک معابانه تحت تاثیرو اطاعت از افکار واعمالی ست که دیگری ودیگران به او دیکته می کنند.در کاراکترحوسام شاهد کلنجار شرافت یک انسان میان انسانیتش و پایندیش به بایدها ونبایدهایی مخالف انسانیتش هستیم ومصداقش پریشانی خواب های حسام است به سبب تیراندازی ناخواسته به یک کودک وکشتن او.
هم پروین و هم حوسام نماد دو انسان سرخورده اند که از یک استیصال به استیصالی دیگر پناهنده شده اند ... و از آن جا که درمانی برای رفع این درد نیافته اند هر دو بریده و میخواهند به استیصال گذشته یشان رجعت کنند ...تا شاید راه دیگری را برای رفع این استیصال بیابند.
یعقوب وبرادرش : یعقوب یک خلافکار است که در مدت حبسش در زندان جذب و به داعش پیوسته ...احتمالا همان ها هم اسباب آزادیش را مهیا کرده اند .برادر یعقوب ثبات روانی ندارد و به وضوح درگیر یک بیمار روانی درمان نشده ودر حال پیشرفت است.هردو برادر، جدا از مادرشان زندگی میکنند...وچنانچه می بینم چیزی به نام تشکُل خانوادگی در زندگی شان وجود ندارد. یعقوب بزهکار و یک جامعه ستیز است که لبریز از خشونت و تنفر است.
همه ی این شخصیت ها ...پاسخ این سوال مهم را به مخاطب میدهند که داعش چگونه بیشترین عضوگیری خود را از اروپا داشته است.
پدرو مادر بودن، مسئولیتی فراتر از یک نقش:
مهم ترین تلنگری که این سریال برای من به همراه داشت ،یادآوری درجه اهمیت غیرقابل انکار مسئولیت والدین در زندگی فرزندانشان است .حضوری پررنگ وپراهمیت که عبورفرزندانشان را از چالش های خطیر در زندگی را ممکن می سازد وعلاوه بر آن،اهمیت کادرآموزشی مدارس و خوراک ذهنی که بچه هادر سنین پایین با آن تغذیه می شوند . ماهیت وحقیقت این خوراک چیست ؟ چه کسی برآنها نظارت دارد ؟ چه افکار و اصولی تاییدکننده ونفی کننده ی میزان درستی وغلطی این خوراک است ؟این خوراک توسط چه کسانی وبه چه طریقی آماده می شوند؟ این افراد تا چه اندازه دارای شایستگی هستند؟ و هزاران سوال حیاتی دیگر،که پاسخ های درست و روادانه به آنهاست که رشد فرزندان را در بستری امن وانسانی تضمین می نماید.
چندی پیش ، با یکی از دوستانم که بعد از شکست عاطفی اش جذب کارهای داوطلبانه در یک خیریه شده بودصحبت می کردیم ، در روند صحبت های دوستانه یمان به این نتیجه رسیدیم که چند تن دیگر از دوستان مشترکمان هم دقیقا بعد از سر گذراندن تجربه های مشابه جذب کارهای داوطلبانه و عام المنفعه شده اند. این قسمت خوب ماجراست ، که تسکین غم خودت را در مرهم غم دیگری بودن بیابی. قسمت بدش رفتن به سمت اعتیاد و... است اما قسمت خیلی بدتری هم هست، شما تصور کنید از یک آدم مستاصل مانده که از خلاء عاطفی و...هم رنج میبرد چه سو استفاده هایی که نمی شود کرد ،چطور کس یا کسانی می توانند این حال در حال نابودی را به ویرانه ای ابدی بدل کنند و این خلاء را با هر چه میخواهند پر کنند و از او و اوهایی چون او نماینده ای بسازند برای بقای افکار خودشان.
امان از استیصال ... وچقدر مابه عنوان یک انسان باید حواس جمع باشیم که افسار خودآگاهی وخویشتن داری مان را حتی در مستاصل ترین حالت از زندگی از کف ندهیم که به کام نابودی نرویم ... و چقدر این هوشیاری مداوم در بطن زندگی سخت است. هوشیاری که کمک می کند،مرهمی که برای درمان یک زخم انتخاب می کنیم... مرهمی سمی و زهر آلود نباشد.
اگر به موضوعاتی از این دست که پیرامون سایه ی سنگین عقاید افراطی و بعضاخرافی در پوشش مذهب و تاثیرات سو ازآن برایتان جالب وحائز اهمیت است توصیه می کنم مینی سریال غیرمومن را هم ببینید .