وقتی جنوب زندگی کنی این جمله برات تازگی داره ."میتونی تغیر رو ببینی ؟منم از وقتی اومدم توی این باغ تونستم تغیر رو حس کنم .ریختن برگ ها و دوباره سبز شدن و جونه زدن برگ ها ،چیزی نبود که قبلا بهش توجه کرده باشم ."
اینجا توی شهر ما ،خیلی از درخت ها اصلا برگ هاشون نمی ریزه .کلا چهار فصل سال سبز هستن.هوا اونقدری سرد نمیشه که بشه اسمش رو تغیر فصل گذاشت. مخصوصا این چند ساله گذشته .
اولین بار وقتی متوجه سرمایی واقعی شدم که یه چند ماهی اصفهان زندگی کردم .چند شب اول مهم نبود چقدر لباس بپوشم و پتو بندازم رو خودم و بخاری چقدر روشن باشه .اتاق سرد بود .انگاری کل وجود شهر رو سرما گرفته بود .درخت ها کاملا لخت شده بودند و باد سرد چوب های خشک رو تکون میداد .حتی رنگ هوا هم تیره و سرد بود. اونجا بود که متوجه تغیر شدم .متوجه شدم تغیر اب و هوایی چقدر میتونه عمیق باشه .بعدا به فکر کردم که شاید به این دلیله که من از تغیر خوشم نمیاد .شاید چون زندگی توی جنوب و عدم تغیر زیاد اب و هواش منو لوس کرده که تغیر های کوچیک هم خیلی سخت میپذیرم چه برسه به تغیر های بزرگ ،درواقع انگار طبیعت منو برای تغیر اماده نکرده باشه .
در کل اب و هوا تاثیر عمیقی روی مردم داره .نمیدونم کسی تحقیقی روی این موضوع انجام داده یا نه ولی چند وقت پیش که با دوستی که آلمان هست صحبت میکردم این موضوع برام حتمی شد که ابو هوا تاثیر بزرگی روی اخلاق داره .دوستم میگفت "اینجا همش هوا سرد و تیره است چه انتظاری داری مردمش اخلاق داشته باشن ،ندیدن خورشید خیلی تاثیر داره ،اگه اونجل خورشید رو میبینی بیشتر قدرش رو بدون ."با خودم فکر کردم اره اگه فقط چند روز پشت سر هم بارون بیاد منم خسته و بی حال میشم .شاید بخاطر همین نور خورشیده که مردم جنوب خوشحال تر هستن و انرژی بیشتری دارن و از اون سمت این شمالی ها تخصص عجیبی در ساخت سریال های غمگین و اشک ساز دارند .مهم نیست داستان چی باشه حتما یه صحنه باید دختر داستان زیر بارون گریه کنه به حالش و روزگار غمگینش .