صدای دست و پا زدن های رامبد در خندوانه مرا به این فکر فرو برد که چرا صدا و سیمایی که سریال هایش خیابان هارا خالی میکرد امروز باید با این بودجه های هنگفت برای جذب مخاطب به التماس بی افتد.
بی توجهی به تلویزیون مسئله ای نیست که با بودن یا نبودن عادل فردوسی پور یا ممنوع التصویری فلان مجری به وجود آمده باشد که حالا با حل این مشکلات برطرف شود؛مهم ترین دلیل کاهش مخاطب در تلویزیون بی توجه به مخاطب است.از زمانی که صدای گلزار را در سلام بمبئی دوبله کردند به این نتیجه رسیدم که شعور من به عنوان مخاطب هیچ الویتی برای دوستانمان در صدا و سیما ندارد و حالا هم میبینیم که این رسانه وقیح انحصار طلب بدون توجه به خواسته توده بینندگانش هر کاری که دلش میخواهد با بیت المال میکند.
یکی دیگر از اعمال ناپسند صدا و سیما ایجاد نفرت در جامعه و دوقطبی سازی است: صدا و سیما به خودی خود یک رسانه عقیم است که شاید بتواند یک جایی با تیکه انداختن به یک مسئول دولتی و یا مسخره کردن فلان مجری خارجی برای چند روز جایی در بین مضامین داغ فضای مجازی داشته باشد اما گاهی هم میخواهد افکار عمومی را که به غلط به سویی منحرف شده است را هدایت کند که این امر را به خبرنگاران زبده اش می سپارد و احتمالا نمی داند این افراد تا چه حد بین همان افکار عمومی منفور هستند و به جای درست کردن ابرو چشم سوژه را هم کور میکنند.
خانه از پای بست ویران است
بعضی وقت ها به شخصه شاهد یک برنامه مترقیانه هستم و با خود میگویم چرا این برنامه نباید در بین برنامه های پر بازدید تلویزیون قرار بگیرد و تنها دلیل این امر می تواند بی برنامگی مسئولان رده بالای تلوییون باشد به این صورت اگر برنامه نقد فیلم برای سه نصفه شب هم افتاد اشکالی ندارد اما مصاحبه فلان مجری با بهمان پیرزن که نهایتا بتوان ازش دو خط معنا استخراج کرد را باید سر ساعت پخش کنیم.
بدین شکل تلویزیون آشکارا محتوای نه چندان مهم را به خورد مخاطب نوجوان و جوان و سالخورده اش می دهد و کسی این قدر در برابر رسانه منفعل باشد را به شخصه جزو شمار بیننده ها حساب نمیکنم.
و در نهایت دلیل دیده شدن یا نشدن تعمدانه برخی از آیتم ها را در کج سلیقگی مدیران رده بالا باید یافت و یک مسئول خورده پا هرچه قدر هم به هنر و محتوا اهمیت بدهد نمیتواند به تنهایی اصلاحاتی هرچند کوچک در این غول بی مصرف رسانه ای انجام دهد.
روشنفکری در فضای بسته
وقتی این همه سال صدا و سیما در این فضای بسته تنفس کرده است حالا به هیچ وجه نمی تواند ارزش های اخلاقی خود را با فضای مجازی یک دست کند و ادبیاتش را به مانند کاربران فضای مجازی در بیاورد و همین امر موجب شده تا مجریان بی کیفیت و مضحکی به نام ازادی بیان و طنز وارد این فضا بشوند و با همان تکنیک شوخی های جنسی چند روزی ورد زبان باشند اما این راه نه در دراز مدت بلکه در چند ماه اول چنان ضربه ای به صدا و سیما زد که جبرانش فقط تغییر کاربری به گاوداری است.
شخصا دوست دارم صدا و سیما به روز های اوجش بازگردد و همچنان معتقدیم نقد برای ساختن است نه برای تخریب.
والسلام.