ویرگول
ورودثبت نام
محبوبا
محبوبا
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

گشت قاضی القضات هفت اقلیم

#نظر_شخصی

به کسی نمی‌گویم اخبار را دنبال کن یا نکن. اما چیزی که این مدت به آن رسیده‌ام یک مرز باریک است بین احساسات و دست گذاشتن روی گوش‌هایی که مدام هشدار می‌دهند که نخوان، نشنو، نبین و نگو.

دنیا و خبرهایش به چهرهء غمگین من نیازی ندارند. تنها سرعت دویدنم را از تمامی این‌ها زیادتر کرده‌ام. چیزهایی را در ذهنم طوری چیده‌ام که اگر قرار به واکنشی باشد پایه و اساسش منطق باشد و آگاهی. احساسات را می‌گذارم برای زمانی که خواستم انتقامم را از تمام این بدی‌ها بگیرم( و باز از این مرز خارج می‌شوم و از خودم سوال می‌پرسم که کی وقتش می‌رسد؟!).

گاهی تیترها دروغ می‌گویند و بارها از خودم سوال می‌‌پرسم آیا این تیتر برای آن ساخته نشده که روز من را غمگین کند؟ هدف آن رسانه از به راه انداختن این جو متشنج چیست؟ چه قدر به دنبال تحلیل‌ها می‌روم و آیا یادداشت‌ مخاطبانش را می‌خوانم؟ یا برمی‌گردم پشت میزم و سفارش مشتری‌ها را آماده می‌کنم تا وقتی که در جمعی بنشینم و همان تیتر را مدام تکرار کنم؟ اصلاً من چه قدر می‌دانم؟


یاد این بیت افتادم:

و ای بسا کوردل که از تعلیم

گشت قاضی القضات هفت اقلیم

هفت پیکر نظامی


مدت طولانی‌‌ای با خودم کلنجار رفتم که چه طور با اخبار بد کنار بیایم. هم می‌خواستم بخوانمشان و هم این که گاهی خسته یک گوشه، تمامشان را زیر خاک می‌کردم تا دیگر چیزی نشنوم.

با دنبال نکردن اخبار دنیا چیزی در خودم احساس می‌کردم. انگار دست‌هایی را می‌دیدم که دنبال کمک هستند و من اینجا یک گوشه از آرامشی که باید لذت می‌بردم از خاموشی اخبار بد احساس گنگ و بدی داشتم و باز چشمانم را گرد می‌کردم در جهان که ببینم کجا چه اتفاقی افتاده است.

اگر خبرها و اتفاق‌های دنیا برایم مهم است پس آن چیزی که در ذهنم طبقه‌بندی کرده‌ام را الویت قرار می‌دهم، آگاهی و منطق و بعد احساسات و حالا تصمیمم چیست؟ واکنشم چیست؟

شاید شما بگویید احساسات باز هم پیروز است.

نویسنده: محبوبه کریمی

عکاس و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید