
زمانی در کلاس جامعه شناسی استاد مربوطه برگشت رو به دختران کلاس و گفت: زنان جامعه ما مردسالارتر از مردان جامعه ما هستند. با آنکه همه ما دوست داشتیم در مقابل این حرف ایستادگی کنیم، به طرز شرمآوری متوجه شدیم این موضوع حقیقت دارد؛ ما زنها به برتری مردان بیش از خود مردان ایمان داریم.
اما نکته بدتر از آن، دشمنیای است که زنان در مقابل زنان دارند. این مسئله محدود به کشور ما یا مثلا مسلمانها نیست، این موضوع معضلی جهانی است و باید برای تغییر این وضع و حل آن کاری کرد.
به طبع حل مسئله امکان ندارد، مگر با یافتن ریشه آن.
خب، چرا ما زنها با زنها مشکل داریم؟ا
جوابی که میدهم را برداشت شخصی تلقی کنید و بدانید فقط از مطالعات پراکنده ام نشأت گرفته است.
اولین مسئلهای که متوجه شدهام این است: زنان از زنان با روابط آزاد، فاصله میگیرند.
شوپنهاور در این رابطه در کتاب "در باب حکمت زندگی" میگوید زنان باکرهگی خود را به ازای رهایی از مشغلههای معمول تقدیم مردان میکنند، حال اگر زنی از این قاعده تخطی کند، محدوده آسایش زنان دیگر را به خطر میاندازد. پس طبیعی است که دیدن این نوع رفتار یا پیشبینی آن، سبب دشمنی هم بشود.
با همه اینکه میدانم شوپنهاور نسبت به زنان سوگیریهای بدی دارد، اما این مسئله در تحقیقات نیز ثابت شده است. Benenson و همکارانش (2011) ثابت کرده اند که زنان در مقابل زنانی با روابط آزاد نسبت به مردان سختگیرانهتر برخورد میکنند. یعنی حتی پوشش یک زن ممکن است سبب جبههگیری سایر زنان شود.
دومین دلیل الگوهای رفتاری ماست. مهمترین الگوی رفتاری هر زن، مادر اوست! باید قبول کنیم مادران همیشه مثل یک فرشته نبودهاند، دسته کم نه در رابطه با دختران خود. خیلی از مادران در آرزوی فرزند پسر هستند و حتی جدا از این مسئله مادران در قبال دختران خود رفتارهای سختگیرانهتر، چارچوبهای بیشتر و حساسیتهای بیشتری دارند. این مدل رفتارها ما را در قبال همجنس خودمان هم خشن تر کرده است.
سومین دلیل به نظرم عدم دوستی زنان با زنان است. اگر به اطراف خود دقت کنید درمییابید زنان اجتماعی تر، دوستان خود را از بین مردان برمیگزینند؟ چرا؟ به دور از همه کلیشههایی که میگویند زنان حسودند و کودکانه رفتار میکنند، یا چه و چه و چه... به نظر من دو دلیل وجود دارد:
در انتها مسئله، مسئله زمان است. حکومت چند هزارساله مردان که برحسب قواعد مذهبی و یا هر دلیلی، به ما امر شده است مردان برترند، افکاری که جزئی از کهن الگوهای ما شده و برای رفع آن نمیشود یکشبه همه چیز را تغییر داد.
اما هیچ چیز تغییر نمیکند، مگر با همت بزرگ! مگر با اعتماد! مگر با برخواستن!