محبوبه کهن زاد
محبوبه کهن زاد
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

ملکه اعتضادی، مو طلایی شهر ما

الو، الو، اینجا تهران!
الو، الو، اینجا تهران!
مردم خبر بشارت آمیز، خبر بشارت آمیز!
چند دقیقه دیگر سرلشگر زاهدی، نخست وزیر، پیام شاهنشاه را برای شما قرائت می کند:
مردم شهرستان های ایران بیدار و هوشیار باشید. مصدق خائن فرار کرده است. هزاران نفر را امروز مصدق خائن به مسلسل بسته است.
مردم شهرستان‌ها، من که با شما سخن می‌گویم میراشرافی، نماینده مجلس شورای ملی هستم.
مردم، امروز در تهران، ملت قیام کرده‌ و خانه مصدق، روزنامه اطلاعات، روزنامه کیهان، روزنامه باختر را آتش زده‌اند.
مردم، حسین فاطمی را قطعه قطعه کردند.


کمتر کسی می‌داند زمانی که این صدا از رادیو در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پخش شد، زنی که پشت سر میراشرافی نماینده مجلس شورای ملی فریاد زد: «جاوید شاه» چه نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران داشت.

«ملکه اعتضادی» زنی که در فرانسه تحصیل کرده بود و از اولاد اعتضاد السلطنه قاجار بود، با ظاهری آراسته، معشوقه‌ی افسران و درباریان شاهنشاهی بود. ملکه همیشه موقعيت‌های مناسب و رجال مرفه و متمول را همراهی می‌کرد و حتی زمانی معشوقه سرلشگری زاهدی بود؛ ملکه اعتضادی که در پس زمینه و لابلای خبرهای جنجالی و سياسی ِ روزِ مطبوعات، چهره‌ی محبوب و پرحاشیه زمانه‌ی خود بود، «مو طلايی» نام‌ گرفت و چنان شهرتی برای خود دست‌وپا کرد كه پرخواننده‌ترين پاورقی‌های مطبوعات دهه‌ ۳۰ و ۴۰ را به خود اختصاص داد. همان داستان‌های عام‌پسند حسین قلی مستعان كه با عنوان «مو طلایی شهرما» در تهران مصور به چاپ می‌رسید.

ملکه اعتضادی
ملکه اعتضادی

ملکه اعتضادی؛ ملکه قلعه

پا گرفتن «قلعه» و یا همان «شهر نو» بدون شک مرهون حضور ملکه اعتضادی بود. «شهر نو» منطقه‌ای در تهران که با حصاری از محله‌های مجاورش چون قلعه‌ای جدا شده بود، ۱۳۵ هزار متر مربع مساحت داشت و مرکز تجمع تن‌فروشان، قاچاقچیان و معتادان بود و در عین حال در اطراف آن ده‌ها کافه، سینما، کاباره و تماشاخانه از جمله کاباره‌ی مشهور شکوفه نو مستقر بود.

ملکه اعتضادی در روز کودتای ۲۸ مرداد، چهارهزار و پانصد نفر(۴۵۰۰) از روسپیان شهر نو را به خیابان‌ها آورد.

محله شهرنو
محله شهرنو

آغاز کودتا؛ ساعت ۸ صبح روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲

اوباش از اقصی نقاط تهران به خیابان‌ها ریختند و عملیات آغاز شد. دسته‌ای که غالباً با چوب و چماق راهی خیابان‌ها شده بودند جلوی ماشین‌ها را می‌گرفتند و آن‌ها را مجبور به روشن کردن چراغ‌ها و قرار دادن عکس شاه روی شیشه اتومبیل می‌کردند. بعد از رسیدن جمعیت به خیابان‌های نادری و شاه آباد عده‌ای از زنان شهرنو به سرکردگی ملکه اعتصادی به آن‌ها پیوستند.

رروسپیان، در حالی که عکس شاه را در دست داشتند به تحریک بیشتر آشوب‌گران پرداخته و ملکه اعتصادی که چادر به کمر بسته بود، بر روی جیپی ایستاده بود و به تهییج بیشتر جمعیت پرداخت و چاقوکش ها را تحریک می نمود که با زدن شاهرگ مخالفان شاه هر یک از زنان شهر نو را که می خواهند، برای خود انتخاب کنند و با معرکه‌ای که ملکه اعتضادی برپا کرد چند هزار نفر بیکاره به دور آن‌ها جمع شدند و بر تعداد آشوب‌‌گران افزوده شد. چنان که خود روزولت درباره ی نحوه ی ورود این گروه از زنان معتقد است:

عده ای زن‌های ولگرد، چاقوکش و متخلفین با دریافت ۵۰ تومان حاضر به شرکت در این برنامه شدند، اما آنچه مسلم است این گروه از زنان بدکاره صرفاً مهره ای در دست خانم رئیس‌ها بودند.
کودتای ۲۸ مرداد
کودتای ۲۸ مرداد

تسخیر رادیو، نقطه عطف کودتا؛ ساعت ۱۵:۳۰ روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲

دستور از بالا بود، تسخیر رادیو با درایت‌ترین حرکت کودتا‌چیان بود و به سرکردگان اعلام شد که تظاهرکنندگان را به سوی تصرف رادیو هدایت کنند، چرا که تصرف رادیو نه تنها بر موفقیت در پایتخت مهر تایید می‌زد، بلکه در همراه نمودن سایر شهرها به دولت جدید موثر می‌شد و سرانجام پیام کودتا پخش شد؛ میراشرافی پشت بلندگو و در کنارش ملکه اعتضادی و دیگران!

زاهدی همانجا سخنرانی‌ای مبنی بر سقوط حکومت مصدق و برنامه‌های آینده خود در پست نخست‌وزیری ادا کرد و بعد از آن این ملکه اعتضادی بود که به سخنرانی بر علیه مصدق و تعریف و تمجید از شاه پرداخت و این ملغمه تا ساعت ۱۶:۳۰ روز ۲۸ مرداد در ساختمان رادیو ادامه یافت. (نکته جالب اینجاست که هیچ سند و یا صدایی از ملکه در اینترنت و آرشیو رادیو موجود نیست و فقط صدای میراشرافی نماینده مجلس ملی در دسترس است)

تسخیر رادیو توسط کودتاچیان
تسخیر رادیو توسط کودتاچیان

تصرف خانه دکتر مصدق؛ ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ هنوز ادامه داشت

گروهی از اراذل و اوباش با همراهی زنان شهرنو به سمت شمال شهر و تسخیر منزل مصدق به راه افتادند و در میانه راه به غارت چندین ساختمان دولتی و همچنین چند دفتر روزنامه از جمله باختر امروز و دفتر مرکزی حزب ایران که جزوه طرفداران مصدق بود پرداختند.

کودتا ۲۸ مرداد
کودتا ۲۸ مرداد

محمد اقبال که در کودکی شاهد ماجرا بوده می گوید:

ماشین‌هایی از خیابان رد می شدند و از طرف جنوب (چهارراه گمرک) به سمت شمال می رفتند. برخی از آنها کامیونهای رو باز بودند و برخی جیپهای ارتشی رنگ شده یا به همان رنگ نظامی. روی ماشینها یک عده مرد در حال نواختن آلات موسیقی بودند و چند زن در حال رقص. آنچه به خاطرم مانده است این است که بسیاری از سرنشینان چوبهایی در دست داشتند که بعدا فهمیدم همان «چماق» است.
در همین بحبوحه یک خودروی سواری کوچک آمد که چند مرد روی آن سوار بودند و یک زن چادر به سر و چماقدار نیز در رکاب ماشین ایستاده بود و داد و فریاد می کرد و مرگ بر مصدق و زنده باد شاه می گفت. پدرم به اصغر آقا گفت ایناهاش ملکه اعتضادی اینه! من از پدر پرسیدم ملکه اعتضادی کیه؟ او با کمی درنگ با عصبانیت به من پاسخ داد همه‌شون فاحشه‌اند!!ا ولین بار بود این کلمه را می شنیدم، از پاپاجان (ما او را این طور خطاب می کردیم) سؤال کردم «فاحشه یعنی چی»؟ جواب نداد. کمی گذشت مجددا سؤال کردم: پاپاجان فاحشه یعنی چی؟ باز جواب نداد. بچه سمجی بودم و ول نمی کردم. یادم نیست چند بار سؤال کردم، فقط این یادم مانده که آخرین بار همین که سؤال کردم پاپاجان در اقدامی غیر منتظره یکی خواباند توی گوشم!! و من فهمیدم که پاپاجان جلوی بقیه از این سؤال من خجالت کشیده است و نباید سر این سؤال زیاد اصرار می کرده ام!! خدا پاپاجان را رحمت کند.بعدها فهمیدم که این خودروها به سمت میدان ارک می رفتند و ملکه اعتضادی همراه با اسدالله میراشرافی و چند تا از لات و لمپن ها و باج بگیرهای تهران مسئولیتشان اشغال رادیو بوده است.

حدود ساعت ۵ بعداز ظهر جمعیت خود را به خیابان کاخ رسانده و به سمت منزل مصدق هجوم بردند و با مقاومت اندک گارد محافظین مصدق، به خانه رسیدند. ساعت هنوز ۸ شب هم نشده بود که منزل نخست وزیر مورد غارت اوباش و اهالی شهرنو قرار گرفت، به طوری که حتی شیرآلات آب، کاشی‌ها و سیم‌های برق را غارت کردند.

مصدق که با اصرار اطرافیان به خانه مجاور رفته بود، در نهایت خود را تسلیم دولت زاهدی کرد.

شعبان جعفری پشت در خانه مصدق
شعبان جعفری پشت در خانه مصدق

کودتای ۲۸ مرداد؛ اتحاد لات‌ها و فواحش

کودتای ۲۸ مرداد نتیجه اتحاد لات و فاحشه‌ها بود.در کنار شعبون بی مخ، این شهرنویی‌ها بودند که توانستند جماعتی را با خود همراه کنند تا خیابان های خالی قلب پایتخت را در عرض چندین ساعت بگیرند.

عاملین کودتا، از زاهدی که به نخست وزیری منصوب شد، تا اوباش و فواحش، هر یک به نحوی به پاداش خود رسیدند. با نفوذ ملکه، اهالی شهرنو مورد التفات جناب نخست وزیر زاهدی قرار گرفتند چنانچه زاهدی در ۳۱ مرداد به دیدار اهالی جنوب شهر تهران رفت و قول مساعدت و بهبود اوضاع زندگانی آنان را داد.

کودتای ۲۸ مرداد
کودتای ۲۸ مرداد

دادگاه دکتر مصدق؛ منارجنبان اصفهان

در روزهایی که دکتر محمد مصدق را در دادگاه محاکمه می‌کردند، تنها کسانی به عنوان تماشاچی به دادگاه می‌رفتند که مجوز شرکت در آن را داشتند. در یکی از همین جلسات، ملکه اعتضادی هنگامی که دکتر مصدق باشور سخن می‌گفت و دستهای مرتعشش را حرکت می‌داد، از جا برخاست و با صدایی بلند، رو به دکتر مصدق گفت:

پیرمرد سیاسی که مملکت را به پرتگاه سقوط کشانده، نباید در دادگاهی که به خیانت‌های او رسیدگی می‌کند، بترسد و بلرزد.

دکتر مصدق، رو به عقب برگرداند و گفت:

خانم! منارجنبان اصفهان، قرن‌هاست می‌لرزد و هنوز پابرجاست.
دکتر مصدق در دادگاه نظامی
دکتر مصدق در دادگاه نظامی

و حالا تنها ردی که از ملکه اعتضادی وجود دارد این است که، پیش از انقلاب به اسراییل گریخته و همانجا درگذشت.

کتاب «اعترافات من» ، داستان زندگی و خاطرات ملکه اعتضادی است که نسخه اندکی از آن موجود است.


زنان بدون تاریخ

تاریخ وقتی از کودتای ۲۸ مرداد یاد می‌کند، شعبان جعفری (شعبون بی‌مخ)، یا طیب حاج رضایی و هفت کچلون را بیشتر به خاطر می‌آورد، تا ملکه اعتضادی. اما بی‌شک اگر نقش ملکه بیشتر از هیچ‌کدامشان نبوده باشد، کمتر نیست. زنی که ۴۵۰۰ روسپی را به خیابان‌ها آورد.

حالا بعد از گذشت ۶۷ سال از کودتای ۲۸ مرداد با پرسه زدن در محله گمرک و پرسش از اهالی محل راجع به ملکه، دیگر حتی کسی نام او را به خاطر ندارد. گویی شرمساری حضور او در ذهن مردم، از خود کودتا بیشتر باشد.

شهربازی متروک پارک رازی - شهرنو سابق
شهربازی متروک پارک رازی - شهرنو سابق


کودتا ۲۸ مردادملکه اعتضادیدکتر محمد مصدقشهرنوشعبون بی‌مخ
نوشتن شیرین‌ترین اتفاق روزانه من است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید