محبوبه کهن زاد
محبوبه کهن زاد
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

چگونه دیکتاتور شویم؟ خودآموز عملی برای دیکتاتورها

خواب‌زدگی، بی‌تفاوتی و یا تمرکز بر روی نیازهای اولیه زندگی؛ هر چه که دوست دارید صدایش کنید. اما ما مردم در مقابل خیلی از قوانین، اجحاف‌ها، تحمیل‌ها و اتفاق‌ها، همه با هم به خواب رفته بودیم؛ یک خواب جمعی. خوابی که با مرگ یکی از خودمان، زنده‌یاد «مهسا امینی» شکست و به یادمان آورد که تا چه میزان در حقمان اجحاف شده است.

آدم از خواب بیدار شده، سرگشته و در عین‌حال تشنه است. تشنه فهمیدن و آگاه شدن.

من هم درست مثل همه عطش تمام وجودم را گرفته و هر روز محتاج دانستنم، محتاج دیدن و خواندن. برای همین موضوع سعی کردم بیشتر بخوانم و بیشتر بدانم.

در این مدت پادکست‌های خیلی خوبی مثل رادیو مرز و مرضیه رسولی عزیز به من کمک کردند تا اندکی دقیق‌تر به آنچه که بر این کشور گذشته آگاه شوم، اما خب به دلیل فشار و سانسور شدید، منابع کمی برای مرور حادثه ۵۷ وجود دارد.

در مقابل برای بررسی وضعیت جهان و دیکتاتوری‌هایی که در این جهان حکمرانی کردند، منابع بهتری می‌شود پیدا کرد. از میان همه مستندها، پادکست‌ها و کتاب‌هایی که این مدت خواندم و یا دیدم به نظرم مستند (How to Become a Tyrant) نتفلیکس سرراست‌تر و ساده‌تر به موضوع پرداخته که تصمیم گرفتم مرور کوتاهی بر آن بنویسم.

چگونه دیکتاتور شویم؟

مستند «چگونه دیکتاتور شویم» نتفلیکس زندگی و حکومت مستبدان بزرگی مثل هیتلر، استالین، عیدی امین، صدام حسین، قذافی و خاندان کیم را بررسی می‌کند و درس‌هایی که درمسیر دیکتاتور شدن آنها بوده را بیان می‌کند.

(مثلا شاید همه‌ی ما زندگی مردم کره شمالی را مسخره کنیم و رفتارشان را احمقانه بدونیم، اما متوجه می‌شویم که ملت کره شمالی هم به تدریج به فلاکت اکنون رسیده، نه یک شبه)

این مستند سریالی خوش ساخت، با ریتمی بالا و طنزی تلخ حتما به دلتان خواهد نشست. طنزی که گاهی واقعا شما را سرگرم هم می‌کند، پس فکر نکنید قرار است یک سریال مستند تاریخی خطی ببینید.

در ادامه برخی از تاکتیک‌های دیکتاتورها را مرور می‌کنم، باشد که همه‌ی ما یاد بگیریم و یا دست‌کم دیکتاتور را بشناسیم:

خودآموز دیکتاتور شدن
خودآموز دیکتاتور شدن


از خشم مردم استفاده کنید

هیچ حسی به اندازه خشم، مردم را متحد نمی‌کند. به عنوان یک دیکتاتور کافی است تمام دلایل خشم مردم را به سادگی به رویشان بیاورید و نشان دهید که شما آن کسی هستید که دلیل خشم را می‌تواند حذف کند. مثلا به مردم بگویید که سانسور پهلوی باعث شده که فقر گریبان ملت را بگیرد، حالا بعدش کار دیگری کردید، ایراد چندانی ندارد.

مردم آلمان هم بعد از جنگ جهانی اول، به خاطر فشار اقتصادی خشم فروخورده‌ای داشتند که هیتلر با سخنرانی‌های غرا بیانشان می‌کرد و همه را دور خودش جمع کرد.

یکی از مردم شوید

به مردم خود نشان دهید که یکی از آنها هستید. نشان دهید که ساده زندگی می‌کنید و یکی از آنها هستید. مثلا با سماور برقی عکس بگیرید و با کبریت زیر آن را روشن کنید. موسولینی نقش «پسر آهنگری ساده» را بازی کرد، عیدی امین سوار یک جیپ روباز می‌شد.

خلاصه تمام تلاشتان را بکنید تا مردم احساس کنند که شما یکی از خودشان هستید.

مردم خشمگین نیاز به قربانی دارند

گروه، پیروان یک اقلیت دینی و یا افرادی را انتخاب کنید و با مقصر نشان دادن آنها، اعتماد و حمایت توده‌ها را جلب کنید. خشم مردم باید روی کس دیگری غیر از خودتان خالی شود. در اوایل دهه ۱۹۷۰، عیدی امین صد هزار آسیایی (عمدتاً هندی‌هایی که مالک اکثر مغازه‌ها و مشاغل بزرگ بودند) را به خیانت اقتصادی و فرهنگی متهم کرد و آنها را از اوگاندا اخراج کرد. هیتلر عامل بدختی مردم را یهودی‌ها نشان داد و خب مردم خوب توانستند انتقام بدبختی‌هایشان را از آنها بگیرند.

شما هم می‌توانید در مورد زنان و شیوه پوششان حرف بزنید و تمام بدبختی‌های جهان را زیر سر آنها بدانید. بی‌آبی، بی‌پولی، گرونی، حتی زلزله و یا آوار شدن ساختمان همه و همه؛ بدبختی مردم زیر سر زنان و پوششان است، چرا که نه!

زن، زندگی، آزادی
زن، زندگی، آزادی


همه چیز را سانسور کنید

دور مغز مردم قاب ببندید، شما به عنوان دیکتاتور نباید هرگز حتی اجازه دهید که کسی زمزمه مخالف سر دهد و یا سوی مخالف نگاه کند. فکرشان، صدایشان، رابطه خانوادگی‌شان، همه باید تحت اوامر شما باشد.

باورتان بشود یا نه، حتی شرلوک هلمز در اتحاد جماهیر شوروی ممنوع شد، شاید به این دلیل که دولت نمی‌خواست شهروندانش را به خطر بیندازد که افراد فردگرا و منتقدانه فکر کنند.

اعتماد را در جامعه بکشید

مثلا به ملت پیامک دهید که همسایه و یا حتی فرزند خودشان را لو دهند، چه خیال؟

اعتماد را در جامعه بشکنید تا متحدین خودتان را بتوانید تقویت کنید. استالین حتی قهرمانان انقلاب روسیه را در بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ کشت. منطق رهبر شوروی این بود: «اگر شما ۱۰۰ نفر را بکشید و فقط ۱ نفر از آنها دشمن مردم باشند، نسبت بدی نیست.»

مغز جوانان را شستشو دهید

دیکتاتورها جوانان تحصیل کرده نمی‌خواهند. آنها افراد حرف گوش کنی می‌خواهند که به اندازه کافی در مشاغل ساده برایشان کار کنند تا برای دیکتاتور و دوستانش پول تولید کنند. به همین دلیل است که هر دیکتاتوری بر دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی، نظارت شدید دارند و برای حبس افکار کلی زحمت می‌کشند.

بگذارید مردم گرسنه بمانند

گرسنگی و فقر شاید ظالمانه ترین ابزار در زرادخانه دیکتاتورها باشد. منطقش هم ساده است. آدم گرسنه نمی‌تواند با شما مقابله کند. چین و اتحاد جماهیر شوروی هر دو شاهد قحطی‌های وحشتناک در رژیم‌های مائو و استالین بودند. کیم جونگ ایل هم با گرسنگی کره شمالی را به زانو در آورد.

راستی از اوضاع دلار چه خبر؟ یک شانه تخم مرغ می‌توانید بخرید و یا هر روز اندازه جیب‌تان کوچک‌تر می‌شود؟

دیکتاتورمهسا امینیآگاه شدنشستشو مغزیانقلاب
نوشتن شیرین‌ترین اتفاق روزانه من است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید