محبوبه کهن زاد
محبوبه کهن زاد
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

چطور یک وبلاگ شخصی جذاب بنویسیم

دوستان ویرگولی عزیزم
سلام و روزگار بخیر

یک سال از آخرین روز کاری من در ویرگول به عنوان سردبیر گذشته. روزگاری که در ویرگول سپری شد، با همه بالا و پایین‌ها، هنوز هم از بهترین برهه‌های زندگیم حساب می‌شود. همکارانی که هم دوستشان داشتم و هم احترام زیادی برایشان قائل بودم.
در سالگرد خداحافظی در ویرگول، قصد داشتم یک بلاگ شخصی در خصوص تجربه‌های یک سال گذشته‌ام به عنوان کپی رایتر بنویسم. متنی که نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. در همین بین اتفاقی به این پیش نویس در بلاگ خودم برخوردم. وقتی متن را خواندم، از اینکه پیش از این آن را منتشرش نکرده بودم شرمنده شدم.
پس این متن را که دین شخصیم به تیم ویرگول و کاربران ویرگول است را قبل از بازگویی تجربیات جدید خودم منتشر خواهم کرد. به این امید که هم در نوشتن بلاگ بعدی به کارم بیاید و هم برای شما مفید واقع شود.

ارادتمند تمام ویرگولی‌ها،
محبوبه کهن‌زاد
خداحافظ دلبر
خداحافظ دلبر

ما به هزاران دلیل وبلاگ نوشتن را شروع می‌کنیم، اما اجازه دهید که من براساس موضوع آنها را به دو دسته شخصی و غیرشخصی تقسیم کنم. وبلاگ‌های غیرشخصی موضوعات بسیار زیادی را شامل می‌شود و بیشتر مواقع بیانگر تخصص یا دیدگاه شماست. مهمترین آورده این وبلاگ‌ها بدون شک اعتباری است که برای شما در بلند مدت ایجاد خواهند کرد. اما وبلاگ‌های شخصی را به چشم یک افشاگری درونی ببینید. متن‌هایی که بازگوی خاطرات، آرزوها و تمایلات شماست. این متن‌ها به خاطر خود بازگویی‌های نویسنده، بیش از هر چیز به دوست شدن خوانندگان با نویسنده کمک می‌کنند. وبلاگ‌های شخصی گرچه ساده‌تر به نظر می‌رسند، اما با توجه به اینکه نوع اعترافات شخصی است باید خوب به آنها پرداخته شود. باید در قبال خاطره یا دردی که عنوان می‌کنید همدلی و علاقه مخاطب را جذب کنید.

من در این مدت تلاش کردم با مثال‌هایی مشترک، مطلب را توضیح دهم. اما مطمئنم این راهنما همانقدر که به کار یک دانش‌آموز عاشق نوشتن خواهد آمد، به کار یک برنامه‌نویس که در پی برندسازی شخصی است هم خواهد آمد.


کوتاه یا بلند فرقی ندارد، مهم ساده نوشتن است

به قول مانی حقیقی در ورود آقایان ممنوع، ما جک خوب و بد نداریم، جک گوی خوب و بد داریم.

نوشتن یک وبلاگ شخصی و روایت اتفاق‌های روزمره هر چقدر ساده، اگر جذاب بازگو شود، می‌تواند به یک شاهکار بلاگی منتهی شود. در واقع بهتر است این طور بگویم: این‌که هر لحظه و تجربه‌‌ای چقدر خاص و بامزه یا جالب و متفاوت است، حتما به یک وبلاگ خوب و تاثیرگذار منتهی نمی‌شود.

من در این بلاگ سعی دارم توضیح دهم چگونه می‌شود از میان روزمرگی‌های تکراری زندگی، لحظه‌های جذاب و مهم را انتخاب کرد و در یک بلاگ شخصی منتشر کرد.

منبع اصلی متن کتاب رها و ناهشیار می‌نویسم
رها و ناهشیار می‌نویسم، هنر جستارنویسی، نشر اطراف
رها و ناهشیار می‌نویسم، هنر جستارنویسی، نشر اطراف

وبلاگ کوتاه شخصی یا یک کپشن بلند

برای همه‌ی ما پیش آمده که لحظه‌ای با حال و هوای خاص یا عجیب را برای هم تعریف کنیم. اینترنت هم این امکان را برای ما مهیا کرده که راحت‌تر و برای دوستان بیشتری، داستان خودمان را بازگو کنیم. این پست‌ها و بلاگ‌ها نه قصه‌ هستند و نه اینکه با هدف خیلی مشخصی نوشته می‌شوند. در واقع اغلب هدف نویسنده ابراز وجود، یا شاید یک خودافشاگری باشد (مطلبی در حدود ۵۰۰ تا ۸۰۰ کلمه‌).

منظورم از این قسم مطلب‌هایی است که فقط یک چرخش احساسی را بازگو می‌کنند، مثل بازگویی خاطرات روز اسباب‌کشی. لحظه‌ای که در مغزتان زمان کش آمده و شما به هزار خاطره در خانه قدیمی فکر می‌کنید و بعد که اسباب‌ها خارج می‌شود خودتان را در یک ساختمان لخت و خالی یافتید. از آن قسم خاطراتی که در جواب «چه خبر؟» دوستتان بازگو می‌کنید. خبری که کمی جنبه سرگرمی دارد، یا شاید برای گرفتن همدردی بیان می‌شود و شاید بیشتر برای خالی شدن خودتان گفته‌اید نه چیزی بیشتر. لحظه‌هایی همین‌قدر ساده و گذرا.

  • کوتاهی را در یک وبلاگ شخصی حفظ کنید

تصور کنید تصمیم دارید همین خاطره ساده را در بلاگ یا کپشن پست خود منتشر کنید. این قسم متن‌ها یک حکایت محدود یا یک خبر ساده هستند، پس تاکید می‌کنم که در مورد متنی کاملا شخصی، خبری و گذرا صحبت می‌کنیم که قرار نیست آورده خاصی جز لذت از خواندن به کسی بدهد.

زمانی که شما به بسته‌بندی اسباب خود مشغولید، با توجه به اهمیت آن وسیله، احتمالا به لحظه خرید یا هدیه گرفتن آن وسیله فکر کرده‌اید و در دلتان چیزی جابه‌جا شده است. شما باید یاد بگیرید درخشان‌ترین لحظه‌ها را در میان ساعت‌های معمولی پیدا کنید و به همان بپردازید. شخصی و کوتاه ماندن صحبت شما ارزشمند است. لازم نیست همه جزییات را به میان بکشید. داستانتان را با آب و تاب بیش از حد بی‌اثر نکنید.

هرچه موضوع را جزیی‌تر انتخاب کنید، راحت‌تر می‌توانید مطلب را پرورش دهید و اثر بهتری بر خواننده بگذارید. هر چه مطلب کلی‌تر باشد، خواننده ارتباط سطحی‌تری با شما پیدا خواهد کرد، و خودتان مجبور می‌شوید در مورد همه چیز بیشتر حرف بزنید و مطلب را هی کش بدهید.

همه‌ی اینها یعنی: شما باید در نوشتن یک متن کوتاه (بلاگ کوتاه یا کپشن) مانند یک پیکرتراش بی‌رحمانه مطلب را بتراشید و خب تراشیدن مطلبی که از دلتان آمده، بی‌درد هم نیست. خیلی از بخش‌های متن از شما خواهش خواهند کرد که حذفشان نکنید، اما حواستان باشد که شما با حرف‌ها و خاطرات بیشتر، تمرکز خواننده را از حرف اصلی دور می‌کنید. پس تا جایی که مطلب بی‌اثر نشود، بی‌رحمانه بتراشید.

تازه بدتر از آن اینکه، وقتی نقطه آخر متن را می‌گذارید تازه متوجه می‌شوید در اصل دلتان می‌خواسته چه چیزی را بیان کنید. پس تنبلی را کنار بگذارید و مطلب را از ابتدا ویرایش کنید.


وی. اِس. نایپُل می‌گوید:
«سوژه‌های بزرگ و درخشان با درام‌های کوچک به بهترین شکل بازنمایی می‌شوند.»

در نگارش یک وبلاگ شخصی کوتاه

  • نیاز نیست از زیر عنوان‌ استفاده نکنید
  • اصول پاراگراف بندی را رعایت کنید(بعد از هر ۳ تا ۵ خط حتما یکبار اینتر بزنید)
  • جملات کوتاه را پشت سر هم ردیف نکنید
  • از عکس شخصی بیانگر موقعیت استفاده کنید
  • لحظات درخشان را بولد کنید
چطور وبلاگ شخصی بنویسیم؟
چطور وبلاگ شخصی بنویسیم؟

وبلاگ شخصی بلند، پاسخ یک پرسش درونی است

اغلب پرسشی شما را به نوشتن وا داشته است:

یا این پرسش خیلی عمیق و فلسفی است مثل اینکه «چرا من نمی‌توانم شاد باشم؟»

و یا یک پرسش خیلی جزیی است«چرا پرت کردن جوراب همسرم من را دیوانه می‌کند؟ چرا ترافیک کم نمی‌شود و من همیشه دیر می‌رسم؟ چرا سایت ویرگول آنطور که من می‌خواهم توسعه پیدا نمی‌کند؟»

این پرسش اصلی را حین نوشتن اگر بیابید و پاسخ دهید، خواننده بعد از ۱۵۰۰ کلمه از متن با خودش نخواهد گفت: «خب که چه؟»

وبلاگ بلند شما هر چقدر هم شخصی باشد باید آنی (دم، لحظه‌ای،...) در خود داشته باشد که شما را تغییر داده است. خیلی از لحظات شاید بزرگ و عظیم باشند، اما آنقدرها هم که فکر می‌کنید تغییری ایجاد نمی‌کنند. اخراج شدن، ازدواج کردن و یا طلاق‌تان ... ممکن است برای خواننده آنقدرها هم معنا نداشته باشد که بخواهید ۱۵۰۰ کلمه شما را بخواند.

تقریباً هر کسی که اخراج می‌شود سعی می‌کند چیزی درباره‌اش بنویسد، اما قصه چیست؟ اخراج شدن عصبانی‌تان کرده؟ اما این که تغییر نیست. این اتفاق بزرگ است، اما قربانیِ بی‌عدالتی بودن به پرداخت پیچیده‌ای نیاز ندارد؛ نهایتا شما مانده‌اید، کج‌خلق‌تر، تلخ‌تر و احتمالا ناراحت‌تر.

لحظه‌ای مهم و معنادار پیدا کنید و بعد، راهی برای قاب کردن آن لحظه بیابید.

حکایت‌های شخصی نقش پررنگی را در زندگی ما بازی می‌کنند، اما هر قدر هم که وقت صرفِ نوشتن‌شان کنیم، همیشه به یک وبلاگ بلند شخصی قابل توجه ختم نمی‌شوند. این‌که دندان مادربزرگتان وسط شام از دهانش بیرون افتاده باشد تا همین لحظه فقط بامزه است، فقط همین: بامزه.

این که چهار نفر در یک روز برایتان تولد بگیرند و تا خرخره در کیک غرق شوید هم همین است. شما فقط چیزی را می‌گویید که اتفاق افتاده است. کشمکش این داستان کجاست؟ آیا این چیزی بوده که تغییرتان داده؟

یک اتفاق برای اینکه ارزش خوانده شدن داشته باشد و نه اینکه اخبار روزمره زندگیتان باشد باید برای شما روان‌پالایی داشته باشد. اگر اتفاقی شما را تغییر نمی‌دهد و شما را فقط در جایگاه اخبارگو قرار می‌دهد، توقع نداشته باشید اثر بلندمدتی در خواننده بگذارد.

شما باید تحلیل‌گر زندگی شخصی خودتان شوید، باید تجربه‌ها را جمع کنید.‌ مثلا اگر خاطره‌های روزانه‌تان را نوشته باشید، می‌توانید از آنها به عنوان مواد اولیه یک وبلاگ بلند استفاده کنید.

لحظه‌ای که نامه اخراجتان را گرفتید، با ماشین تصادف کردید و وارد خانه خودتان شدید و دیوارها روی سرتان هوار شد، ممکن است لحظه‌ای باشد که می‌فهمید شما همیشه می‌خواسته‌اید نویسنده شوید نه یک کدنویس. حالا این وبلاگ به ما می‌گوید خشم فروخورده شما از کجا آمده است. حالا منِ خواننده با توی نویسنده همزاد پنداری خواهم کرد.

لحظه‌ای که اسباب خانه را دارید سوار کامیون می‌کنید، جعبه چینی شکسته مادرتان را پیدا می‌کنید و به همسرتان فکر می‌کنید و با خود می‌گویید من چقدر با او بد تا کرده بودم و این احتمالا لحظه‌ای است که می‌توانید همسر سابق‌تان را ببخشید. این داستان برای خواننده حرف تازه‌ای خواهد بود تا شاید خودش هم یک بازنگری کلی به رفتارهایش داشته باشد.

در نگارش یک وبلاگ شخصی بلند سعی کنید

  • بنا به هر برش‌ زمانی، از زیر عنوان‌‌های مناسب یا جدا کننده‌های متن استفاده کنید
  • اصول پاراگراف بندی را رعایت کنید(بعد از هر ۳ تا ۵ خط حتما یکبار اینتر بزنید)
  • جملات کوتاه را پشت سر هم ردیف نکنید
  • بنا به محتوا از چند عکس بیانگر موقعیت‌های مختلف استفاده کنید
  • از گفتار بزرگان در بخش quote استفاده کنید

در این وبلاگ تلاش کردم اصول نوشتن یک وبلاگ شخصی (کوتاه یا بلند) را بیان کنم. وبلاگ‌های کوتاه اخبار و وقایع زندگی ما هستند که باید ثبت شوند، اما اگر می‌خواهید نویسنده بهتری باشید سعی کنید بتوانید بین وبلاگ‌های کوتاه تسلسل و آن شخصی پیدا کنید، لحظه‌ای که شما را تغییر داده است، بعد از آن می‌توانید یک وبلاگ بلند و جذاب بنویسید که خطی بر زندگی خواننده بگذارد.

رها و ناهشیار می‌نویسمجستارنویسیوبلاگ نویسیویرگولمعرفی کتاب
نوشتن شیرین‌ترین اتفاق روزانه من است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید