خلاقیت و دیدگاه شناختی
زمان هیجان انگیزی است، و فکر می کنم که شما هم موافق باشید. در سالهای اخیر با جریان فزایندهای از کارهای مهم، اعم از تجربی و نظری، روبرو شده ایم که باید آن را یک حرکت ناچیز نامید. اگرچه گامهای بلندی برداشته شده است اما هنوز هم دانش بومی ما بسیار ناچیز است. ضرورت یک پایگاه داده در حال گسترش از اطلاعات می تواند به عنوان پایه ای برای تفکر در مورد فرآیندهای زیربنایی عمل کند.
پیشرفتهای اخیر در کشورهای غربی و از همه مهمتر امریکا، تحولات بزرگی را ایجاد کرده است که به طور کلی برای دانشجویان و محققین ما خلاصه و ارزیابی نشده است. بنابراین یک نیاز واقعی در مطالعه تفکر وجود دارد: رشدی در تحقیقات غربی بدون بررسی جامع آن تحقیق برای ما صورت گرفته است که تنها برای دانشجویان و دانش پژوهان پیشرفته مفید خواهد بود.
برای رفع این نیاز، یک بررسی جامع مبتنی بر تاریخچه تحقیقات و نظریه ها، در سطح یک دوره پیشرفته مورد نیاز است: ارائه مطالب به اندازه کافی جامع که برای محققان و مربیان مفید باشد. ارائه یک بررسی کامل مبتنی بر تاریخچه تحقیقات و نظریه ها اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است. در نتیجه نیاز به یک پایه نظری مستحکم دارد.
دیدگاهی را که می توان آن را دیدگاه «شناختی» نامید پیشنهاد میکند که محصولات خلاق - با همه انواع آن، توسط فرآیندهای شناختی معمولی ما ایجاد میشوند، مانند فرآیندهایی که درگیر در فعالیتهای حل مشکلات روزمره ما هستند.
از نقطه نظر محقق خلاق، باید تفاوتی در فرآیندهایی که باعث پیشرفت علمی یا هنری بزرگ می شود و آنهایی که زیربنای فکری کسانی هستند که یک سالاد جدید از ته مانده های یخچال درست می کنند، وجود داشته باشد. بسیاری از رمز و رازی که ما گاهی در مورد تفکر خلاق و افراد خلاق احساس می کنیم، نتیجه ناآگاهی ما نسبت به پدیده های مورد بحث است.
هنگامی که خلاقیت را از دیدگاه روانشناس شناختی بررسی میکنیم، در مییابیم که بسیاری از پیشرفتهای خلاقانه پیشگامانه قابل درک هستند، بدون اینکه فرض کنیم چیز غیر عادی در مسیر فرآیندهای فکری اتفاق میافتد. این نتیجهگیری را میتوان با دیدگاههایی که پیشنهاد میکنند جنبههای خارقالعادهای در فردی وجود دارد که قادر به تولید آثار جدید قابل توجهی است، مقایسه کرد. آن جنبههای فوقالعاده فرض شده از نظریهای به نظریه دیگر متفاوت است، اما شامل شیوههای تفکر یا ویژگیهای شخصیتی است.
من فکر می کنم در ارائه حقایق یکسان و یکدست باید به اندازه کافی سخت و روشن باشیم، اما برای آگاه کردن خواننده از تفسیر آن حقایق که بسیار مفید هستند، میل درونی موجهی احساس می شود. مسئولیت هر محققی ارائه بی طرفانه اطلاعات مربوطه است. پس از ارائه حقایق است که می توان با ارائه تفسیرهای احتمالی آن اطلاعات در خواننده ای که اکنون آگاه شده است مسئولیت تحلیل مطالب را انتظار داشت. خواننده می تواند هر ادعای نظری را از موضعی آگاهانه ارزیابی کند.
از جهتگیری کلی شناختی می توان برای ساختاربندی ارائه مطالب استفاده کرد و در عین حال به نظرات رقیب گوش فرا داده و به خوانندگان اجازه داد تا خودشان تصمیم بگیرند که کدام تفسیر را برای حال حاضر بپذیرند. همچنین می توانند آنچه را که به عنوان کاستیهای مختلف از دیدگاه شناختی میدانیم، نقد کنند، تا خواننده در قضاوت مستقل آگاهانه در مورد آنچه باید باور کند، یاری شود.
یکی از جنبه های منحصر به فرد این تفسیر مربوط به داده هایی است که ارائه شده است. علاوه بر تکیه بر مطالعات آزمایشگاهی سنتی که مسائل ساده را حل میکنند، مطالعات موردی تاریخی نیز کارگشا می باشد. مطالعات موردی، اطلاعات قانع کننده ای را در اختیار خوانندگان قرار می دهد. مقدار زیادی از تفسیر نحوه عملکرد تفکر در بهترین حالت خود، می تواند داده هایی مرتبط با مطالعه علمی تفکر ، از جمله تفکر خلاق را در اختیار ما قرار دهد.
مطالعات موردی بهعنوان منبع مهمی از اطلاعات در مورد چگونگی عملکرد خلاق در بالاترین سطوح راهنمای تفسیر حقایق هستند. این تاکتیک به خواننده اجازه می دهد تا از دیدگاهی آگاهانه به مطالب نزدیک شود، که به او اجازه می دهد نقش فعال تری در فرآیند یادگیری ایفا کند. در حالی که برای یک محقق غیرممکن است که کیفیت کار خود را قضاوت کند، شکی نیست که این بزرگترین کار خلاقانه است. به عنوان مثال، بررسی اختراع با اطلاعاتی در مورد جنبه های مختلف کار ادیسون بسیار جذاب تر خواهد بود، و مطالب مربوط به خلاقیت علمی نیز به طور گسترده تر و عمیق تر پوشش داده می شود. یا خلاقیت موسیقی با جزئیات بیشتری که در مورد آن موجود است با موارد متعدد مطالعات موردی پوشش داده شده است.
اگرچه اطلاعات زیادی در مورد خلاقیت وجود دارد که نیاز به پوشش بیشتری دارد، نظریههای خلاقیت نیاز به تفصیل بیشتری دارد. تحقیقات مرتبط با هر نظریه – چه مثبت و چه منفی - بحث بیشتری را می طلبد، و شایستگیهای نسبی نظریههای مختلف با استفاده از آنچه میتوان آن را «مقایسه و مقابله» نامید، ارزش بیشتری را دارند. یک مرور یکپارچه از تحقیقات و نظریه های اخیر نگاهی تازه به بسیاری از پدیده ها را امکان پذیر می کند. با این دیدگاه، یافته های پژوهشی، با مطالعات موردی که ذاتاً جالب هستند، پشتیبانی می شوند.
در نهایت، امکان مقایسه چندین نظریه که سعی در توضیح عملکرد را دارند کار هیجان انگیزی است. به جای اینکه مستقیماً به بحث نسبتاً انتزاعی در مورد مسائل بپردازیم، مطالعات موردی از تفکر خلاق بهترین راه بررسی عمیق کارکرد تفکر خلاق است، و آغاز یک پایگاه داده را فراهم می کند که خواننده می تواند پیشنهادات نظری را که بعداً ارائه خواهد شد، ارزیابی کند.
نقش تخصص در حل مسئله و به طور کلی در تفکر خلاق به ما نشان می دهد که تخصص مهم است. با اینحال این سوال که استعداد چه نقشی دارد مورد توجه جدی قرار می گیرد. یافته های اخیر ممکن است ما را ملزم به بازنگری در مفهوم استعداد کند.
تعدادی از مطالعات موردی از حوزه های مختلف - هنر، اختراع و علم - از دیدگاه شناختی پشتیبانی می کند. مطالعات موردی بهعنوان دادهای برای آزمایش جنبههای خاص دیدگاه شناختی و همچنین ارائه نمونههایی از کاربرد مفاهیم زیربنایی دیدگاه شناختی استفاده میشوند.
مفهوم بینش در حل مسئله (و به طور ضمنی در تفکر خلاق)، این ایده که راه حل های مشکلات گاهی در نتیجه فرآیندهایی به وجود می آیند که تغییرات ناگهانی در نحوه درک مسئله ایجاد می کنند را مطرح می کند. این فرآیندها با آنچه که توسط دیدگاه شناختی ارائه می شود متفاوت هستند. این تصور که پیشرفتهای خلاقانه از طریق یک جهش ناگهانی بینش به دست میآیند، بیش از 100 سال است که در روانشناسی وجود دارد، و توسعه آن و وضعیت فعلی پشتیبانی تجربی آن کاملا روشن است.
اینکه دیدگاه شناختی فرض میکند که تفکر خلاق نتیجه تفکر خودآگاه معمولی است، این سؤال را در مورد نقش احتمالی ناخودآگاه در خلاقیت مطرح میکند. بررسی جنبههای مختلف ناخودآگاه که توسط محققان به عنوان نقش حیاتی در تفکر خلاق فرض شدهاند، و همچنین حمایت تجربی از آن مؤلفهها نشان نمی دهد که احتمالا چیزی بیش از فرایندهای شناختی معمولی در کار هستند.
بررسی انتقادی دیدگاه شناختی، نظریه هایی ارائه می کندکه هر یک از آنها به عنوان جایگزینی برای زیربنای دیدگاه شناختی تلقی می شوند، که به خوانندگان این امکان را می دهد تا بر اساس شواهد ارائه شده قبلی و همچنین شواهد ارائه شده جدید ، مقایسه معقول تری از این دیدگاه داشته باشند.