کوچینگ کو-اکتیو یکی از معتبرترین و تأثیرگذارترین مدلهای کوچینگ در جهان است. این رویکرد بر اساس اصولی مانند حضور، گوشدادن عمیق و باور به خلاقیت و توانمندی ذاتی مراجع بنا شده است. یکی از موضوعات بنیادین در این مدل، نقش قضاوت و پیشداوری و تأثیر آن بر کیفیت جلسۀ کوچینگ است.
قضاوت کردن، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، میتواند ارتباط کوچ–مراجع را مختل کرده و روند رشد و آگاهی را محدود سازد. به همین دلیل، شناخت و مدیریت قضاوت یکی از کلیدیترین مهارتهای کوچ حرفهای بهحساب میآید.
یکی از سه مهارت اصلی در مدل کو-اکتیو، گوشدادن عمیق (Deep Listening) است. زمانی که ذهن کوچ درگیر قضاوت، تحلیل یا پیشفرضهاست، دیگر نمیتواند حضور کامل داشته باشد و پیامهای واقعی مراجع را دریافت کند.
قضاوت باعث میشود کوچ:
شنیدن را با تحلیل جایگزین کند
برچسبزدن را جایگزین مشاهده کند
بهجای همراهی، مسیر مکالمه را هدایت کند
از دید کتاب، تعلیق قضاوت شرط لازم برای گوشدادن فعال و دریافت کامل جهان درونی مراجع است.
یکی از اصول بنیادین این مدل آن است که مراجع «خلاق، توانا و کامل» است.
وقتی کوچ با پیشداوری وارد جلسه میشود، بهطور ناخواسته:
نقاط ضعف را بیشتر از قدرتها میبیند
رفتار را بر اساس گذشته پیشبینی میکند
بهجای کنجکاوی، متکی بر نتیجهگیری میشود
قضاوت یعنی کوچ از حالت همراهی کو-اکتیو خارج شده و به کارشناس یا مشاور تبدیل شود. این دقیقاً خلاف روح مدل کو-اکتیو است.
کتاب اشاره میکند که بیشتر قضاوتها از دو وضعیت درونی سرچشمه میگیرند:
ترس از اشتباه کردن
ترس از اینکه جلسه بینتیجه شود
ترس از سکوت
ترس از ندانستن یا بیکنشی
کوچ ممکن است ناخودآگاه بخواهد نشان دهد حق دارد، بیشتر میفهمد یا بهتر تشخیص میدهد.
این نیازها باعث میشود کوچ بهجای حضور در لحظه، به تحلیل و نتیجهگیریهای سریع پناه ببرد.
در کو-اکتیو، «حضور» یک مهارت وجودی است. حضور یعنی کوچ:
در لحظه باشد
با مراجع نه با قضاوتها ارتباط بگیرد
مشاهده کند نه تفسیر
فضای امن و غیرقضاوتی ایجاد کند
حضور کامل یکی از مهمترین ابزارهای کوچ برای جلوگیری از ورود ذهن قضاوتگر است.
کتاب بارها تأکید میکند:
کوچ قضاوت نمیکند، نسخه نمینویسد و درست/غلط را تعیین نمیکند.
وقتی کوچ وارد نقش «اصلاحکننده» یا «مشاور» میشود:
استقلال مراجع کاهش مییابد
قدرت انتخاب و آگاهی او محدود میشود
کوچ وارد فضای دستور دادن میشود نه کشف کردن
کوچ باید آگاهی ایجاد کند، نه جهتگیری.
یکی از تمرینهای مطرحشده در این رویکرد این است که کوچ قضاوتهای خود را ببیند اما نپذیرد.
این تمرین شامل سه گام ساده است:
تشخیص قضاوت
– «الان دارم نتیجهگیری میکنم.»
مشاهده بدون واکنش
– «این فقط یک فکر است.»
کنار گذاشتن و بازگشت به حضور
– «برمیگردم به مراجع، نه قضاوت.»
این کار باعث میشود ذهن از حالت واکنشی به حالت آگاهانه تغییر وضعیت دهد.
مراجع هم ممکن است گرفتار پیشداوریهایی باشد مثل:
«من نمیتوانم.»
«همیشه شکست میخورم.»
«دیگران بهتر از مناند.»
«این کار برای من نیست.»
کوچ در کو-اکتیو این باورها را قضاوت نمیکند, بلکه آنها را به سطح آگاهی میآورد و با پرسشهای قدرتمند، امکان انتخابهای جدید را فراهم میکند، مثل:
«این باور چه تأثیری روی تو گذاشته؟»
«اگر این قضاوت نبود، چه چیزی ممکن میشد؟»
«شواهدی هست که خلاف این را نشان دهد؟»
این فرایند بدون داوری و بدون اینکه کوچ بگوید “این غلط است” انجام میشود.
قضاوت و پیشداوری از بزرگترین موانع کوچینگ مؤثر هستند.
در مدل کو-اکتیو:
قضاوت مانع گوشدادن میشود
قدرت و توانایی مراجع را پنهان میکند
کوچ را از حضور خارج میکند
جریان طبیعی خودآگاهی و کشف را مختل میسازد
راهکار این مدل برای مقابله با قضاوت، حضور، آگاهی و تعلیق داوریها است. کوچ با مشاهده کردن بدون تفسیر، فضایی امن و اصیل میسازد که در آن مراجع میتواند با بخشهای عمیقتر هویت خود روبهرو شود و تصمیمهای واقعیتری بگیرد.