مرد رو به درهای بسته ی یخچال فریزر ساید بای ساید سامسونگ خانه شان ایستاده و دارد بستنی می خورد. همسرش می آید و پشت سرش می ایستد.
-چشمم روشن .. شمام که همش داری بستنی می خوری.
-برای شمام هست ..
-می دونم هست .. ولی شما مگر قند نداری؟
-چرا دارم
-پس چرا همش داری بستنی می خوری؟
-وقتی ناراحت میشم بستنی می خورم
-شمام که هر روز قدرت خدا ناراحتی
-کجا هر روز؟ این دومین بستنی ای هست که تو این یک ماه دارم می خورم
-برای خودت میگم .. برای اینکه مراعات نمی کنی. قندت میزنه بالا یه کاریت میشه کسی نیست جمعت کنه
-آها ازون لحاظ ..
-بله دیگه .. از همون لحاظ. من که آرتروز دارم، همش کمر درد و استخون درد و قند و چربی و هزار تا کوفت و زهرمار ! اون بچه هام که یک سر دارن هزار تا سودا .. هم شما یه کاریت بشه کی می خواد تر و خشکت کنه؟
-پس نگران خودتی .. از اول بگو !
-آره .. هم نگران خودمم هم نگران شما
-ولی ریشه ی همه ی مریضیا از ناراحتی و استرس و ایناست .. این بستنی حالمو خوب می کنه. باز شما بیا جلو منو بگیر که بستنی نخورم
-به من چه اصلا. من آنچه شرط بلاغ بود گفتم..خواه پند گیر خواه ملول شو
-باشه .. دست شما درد نکنه. می خوام برم بیرون. چیزی نمی خوای بگیرم؟
-ماستمون تموم شده. یک سطل ماست بگیر.
-چشم
پسر خانواده گوشه ای ایستاده و به این کشمکش نگاه می کند. مرد از خانه خارج می شود و زن به سراغ فریزر رفته و برای خودش بستنی ای بر می دارد و با ولع شروع به خوردن بستنی می کند.
-به به مامان خانوم .. چشم بابا روشن
-بیا پسرم بستنی هست .. بیا بردار برای خودت
-شما مگر قند خون ندارین ؟
-چرا دارم
-خب پس چرا همش دارین بستنی می خورین؟ فک کنم هر روز یک دونه رو می خورین
-خب دوست دارم .. چیکار کنم؟ معتادم به بستنی .. مهم عرض زندگیه !
-عجب .. خب شما که خودتون هر روز بستنی می خورین چرا به بابا گیر میدین ؟ شما که مریضیاتون بیشترم هست
-اگه گذاشتی یه بستنی رو با خیال راحت بخوریم ..
-کلی گفتم که حواستون باشه
-باشه حواسم هست جلوی تو دیگه بستنی نخورم.
-خب بابام جلو شما دیگه بستنی نمیخورن .. چرا صورت مساله رو پاک می کنین؟
-چون راحت تره !
-آره راحت تره .. منم سیگار میکشم
-چی ؟ چه غلطی می کنی؟
-سیگار میکشم دیگه .. حال میده . مهم عرض زندگیه .. مگه نه؟
-برو از جلو چشمم دور شو ..
-کجا برم ؟؟ برم تو اتاقم به کارای بدی که کردم فکر کنم ؟
-حالا جدی سیگار می کشی ؟
-نه ..
-کرم داریا ..
-ظاهرا .. دیگه از مادر پدرش آدم باید یه چیزایی به ارث ببره دیگه
-نذاشتی بستنیمونم مث آدم بخوریم .. بدو برو تو اتاقت تا کتک نخوردی
-باشه .. میرم .. برم سیگار بکشم
-بدجنس ..
#سید_مهداری_بنی_هاشمی
8اسفند1400