ویرگول
ورودثبت نام
سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

ریش قرمز

اسم فیلمش را شنیده بودم. توی اینترنت هم دنبالش گشته بودم ولی باید عضو سایت میشدی تا میتوانستی دانلودش کنی. از کارگردان معروفی است. آکیرا کروساواو. کارگردان خفنی است. فیلم 7 سامورائی اش را دیده بودم و تعریف این یکی را هم زیاد شنیده بودم. آن یکی 3 ساعت فیلم بود و واقعا ارزش دیدن داشت. این یکی هم 3 ساعت بود و شاید بهتر از آن یکی.

داستان پزشکی تازه فارغ التحصیل شده است که به سفارش پدرش می آید به کلینیکی در روستایی تا کار کند. می آید آنجا و یکی از دکترهای کلینیک بهش خوش آمد می گوید و شروع می کند به حرف زدن از آنجا و نشان دادن کلینیک به او. از پزشک ارشد آنجا می گوید که معروف است به ریش قرمز. از قُد بودن و یک دنده بودنش می گوید. بخش های مختلف بخش را نشانش می دهد در مورد گرمایِش آنجا می گوید که به خاطر هزینه ها فقط برای بخش بیماران هزینه تهیه ذغال را دارند. در مورد اینکه قسمت بیماران سمت آفتاب گیر کلینیک است صحبت میکند و از ریش قرمز بد می گوید. یعنی به عبارتی گارد ایجاد می کند در ذهن این جوان جویای نام که تازه فارغ التحصیل شده و آمده آنجا.

بعد از دیدن بخش های مختلف می روند پیش ریش قرمز و منی که نسخه سیاه سفید فیلم را دیده ام ریش های قرمز این آقا را نمی بینم ولی خب خدا ذهن را برای چه آفریده؟ یک قوطی رنگ قرمز می پاشم به ریش های فرد مورد نظر می شود ریش قرمز. حالا خیلی هم مهم نیست. پسر خیلی خودش را گرفته و می گوید من قرار بوده پزشک فرماندار بشوم. این جا چیست دیگر؟ ریش قرمز هم بر می دارد میگوید تحقیقات و مقاله هایت را بردار بیاور برای من که بخوانم. این هم سر لجبازی بر می دارد و می گوید مال خودم است. عمرا بدهم بهت. خلاصه یک سوم از داستان به لجبازی های او و فرار او از کار کردن و آداپته شدن با محیط جدید می گذرد. یک جا می آید فرار کند می خورد به یک خانه ای که دختری در آن خانه زندانی ست. می پرسد او کیست؟ پرستاری می گوید روانی است او مثل آخوندک می ماند. می پرسد برای چه؟ می گوید برای اینکه بعد از جِماع-هم بستر شدن- با کسی می زند او را می کشد. چند نفری را هم زده کشته. خیلی هم اغواگر و خوشگل است.

ریتم داستان تند است. برای همین آدم خسته نمیشود. بعد از چند روز خبر می رسد که دخترک اغواگر در رفته. این پزشک جوان همینطور در فکر است که دخترک می آید داخل اتاقش و در را میبندد و شروع میکند از داستان خودش گفتن. می گوید که اولین بار 9 سالگی بهم تجاوز شد بعد 11 سالگی. بعد 17 سالگی که آنجا زدم این کارگر پدرم را کشتم. همه هم می گفتند اگر چیزی بگویی به کسی می کشیمت. خلاصه دخترک مریض اعصاب روان شده بود و هر که بهش نگاه چپی میکرد میکشت. اگر نگاه نمی کرد هم اغوا می کرد و طرف اگر به حرف هایش مثل بچه آدم هم گوش می داد و کاریش نداشت هم میزد میکشتش.

پس به سمت دکتر آمد و گفت بیا مرا درک کن و مرا در آغوش بگیر. بعد یک میل بافتنی تیز هم درآورد و خواست که بزند توی گردنش که شانس دکتر گرفت و نتوانست بکشدش. فقط زخمی اش کرد. اتفاقات متنوعی در فیلم می افتد. از نگاه ریش قرمز به جهان گرفته تا داستان بیماران مختلف.

از سیره ریش قرمز هم می گوید که مثلا عصر ها کلینیک مجانی ست برای فقرا یا گشت های شهری اش که میرود و بیماران را شناسایی میکند و درمان می کند. در یکی ازین گشت ها با این پسرک جویای نام می روند به فاحشه خانه ای و ریش قرمز به فاحشه ی اعظم می گوید آن دختر 12 ساله که اینجاست را بده ببرم درمان کنم. صدای تنبیه شدن آن دخترک هم از اتاقی به گوش میرسد. اسم دخترک اوتویو است و خلاصه از چنگال آن زنک نجاتش می دهند. البته رئیس آن فاحشه خانه یک سوت بلبلی هم میزند که مردهای طرفدارش بریزند سر ریش قرمز. ولی ریش قرمز هم بروس لی ای هست برای خودش و میگیرد همه شان را می زند و دختر را میبرند. بعد به پسرک می گوید این دختر بیمار تو است و باید درمانش کنی.

حالا آن دخترک هم سرشار از سرخوردگی و عقده و بیچارگی و فلاکت و بدبختی است. پس ماموریت اول پسرک این است که بتواند او را رام کند. هر بار می آید به او دارو بدهد دخترک میزند زیر دستش. ریش قرمز می آید و امتحان می کند. 6 بار می زند زیر داروها ولی آخر رام میشود و داروهایش را میخورد. خلاصه پسر با مدارا و محبت به دختر نزدیک می شود و بیماری جسمی اش را خوب می کند اما به خاطر درگیری های زیادش خودش مریض میشود و دخترک ازو پرستاری میکند. هر چه از خوبی های فیلم بگویم کم گفته ام. یعنی به مقام ساچ ا واووو پلاس از جانب من دست پیدا کرده است و من هنوز کیفور و خوشحالم از دیدن چنین فیلم شاخ و جذابی که به نظرم خیلی هاتان ندیده اید. فیلم درست درمان است. کلی درس زندگی دارد و بر عکسِ خیلی فیلم ها بدرد بخور است...

نمره ی من به فیلم : 20 از 10. معلوم است خیلی خوشم آمده از فیلم یا نه؟

نمره ی آی ام دی بی: 8.3

6اسفند1402

پی نوشت 1: نیمه شعبان بر شما مبارک

پی نوشت2: حرف خاصی ندارم. به خاطر کسالتم کلی نقشه داشتم برم برای نیمه شعبان اینور اونور که نشد. بعد امروز هم که بهترم میخوام برم برف میاد-الحمدلله- احتمالا نتونم برم! یک برنامه خوب هست ها. دوست دارم برم. تا ببینم امام زمان میطلبن مارو یا نه!

پی نوشت 3: خب ظاهرا نطلبیدن به خاطر برف. بارش برف و باران در مشهد کاملا مناسبی هست. یعنی تولد امامی باشه یا شهادت یکی از ائمه علیهم السلام برفی بارانی شاید بیاید. خداروشکر ... به همینشم راضی ایم!

پی نوشت 4: وقتی همه برنامه هاتون کنکل میشه چیکار میکنین؟

پی نوشت 5: این کنکل رو نمیدونم کدوم خدا پدر آمرزیده ای انداخت سر زبونا؟ یکی میگفت ملینا تاج اینو انداخته سر زبونا

پی نوشت 6: ملینا یا ملیکا تاج کیست؟ البته باز شاید اسمش یه چیز دیگه باشه. مهم اینه که یک بانوی بسیار زیبای باربی طور-شاید با لوازم آرایشی- است که در اینستاگرام تبلیغ میکند و لوازم ارایشی و غیره میفروشد.

پی نوشت 7: دلم شعر میخواد. دوس دارم چند خطی شعر بنویسم ... ولی خب حسش نیست!

از چه بگویم

از پیراشکی دیشب

یا برف امروز؟

از بچه های جنگ

یا از بچه های کار

همان ها که انبان بر دوش

هر روز میگذرانند روزگارشان

در سطل های زباله ، در محله های ناجور

از چه بگویم

ای دوست

از روزگار خوش نا آمده

یا روزگار تلخ امروز؟

پی نوشت 8: فکر کنم سنگ کلیه گرفتم باز. خدا نصیب گرگ بیابون نکنه این مصیبتو! التماس دعا ...

از دیگر نوشته ها:

https://vrgl.ir/MNnPb
https://vrgl.ir/L0iJr
https://vrgl.ir/DXEsc
https://vrgl.ir/2wucj
https://vrgl.ir/us56U
https://vrgl.ir/ENUlZ


ریش قرمزمعرفی فیلمفیلم عالیحال خوبتو با من تقسیم کن
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین/پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید