سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۵ دقیقه·۹ ماه پیش

سالی که گذشت از بهارش پیدا نبود

سالی که گذشت سال خوبی بود. الحمدلله. از بهارش هم پیدا نبود که قرار است چطور بگذرد ولی دست تقدیر طوری آس هایش را رو کرد که باعث شد این سال یکی از بهترین سال های زندگی ام باشد. نمی گویم بهترین. ولی شاید هم بهترین. مهم خوش گذشتنش بود. مهم استفاده حداکثری از اوقاتش بود. البته از لحاظ سفر خیلی درخشان نبود چه بسا که یکی از معیارهای من برای خوب بودن یک سال تعداد سفرهایی ست که می روم ولی خب از لحاظ های دیگر عالی و متفاوت بود.

مثلا از لحاظ مطالعه، این کتاب ها را خواندم و شرحی هم برایشان نوشتم ، نمره هایم را هم توی پرانتز برایتان مینویسم :

-موش ها و آدم ها ( 100 از 100 )

-مجاز (60 )

-کافه پیانو (90 )

-از چیزی نمی ترسیدم 60)

-ناتوردشت (60)

-کلیسای جامع(پیشنهاد نمی شود)

-نامه های عاشقانه یک پیامبر (50/9

-چشم هایش(60)

-جنگل وارونه (70)

-دماغ (70)

-کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد ( 90)

-به مجنون گفتم زنده بمان (60)

-کتابخانه نیمه شب (100)

-تولستوی و مبل بنفش (55)

-زندگی سراسر قصه گویی است (100)

-مثل خون در رگ های من حیوان قصه گو (45)

-حیوان قصه گو (40)

-وردی که بره ها می خوانند (40)

-جان بها (100)

-جاناتان مرغ دریایی (40)

-کهنه سرباز(هنوز تمام نشده)

خلاصه این هوا کتاب خواندم بعضی ها خیلی خوب بودند بعضی ها متوسط بعضی ها هم فقط برای اینکه یک چیزی خوانده باشم. یعنی پول داده بودم خریده بودم حیف بود نخوانم. خلاصه از لحاظ کتابخوانی که اینطور بود خدا را شکر. یک اتفاق خوب دیگر پیدا کردن دو تا دوست خوب بود که یکیاشان روز تولدش با من یکی بود البته سال تولدش فرق می کرد و دیگری هم ، ماه تولدش باهام یکی بود. و خب من جدیدا فهمیده ام سازگاری ام با افرادی که ماه تولدشان باهام یکی ست بیشتر است.

فیلم های بدی هم ندیدم و معرفی فیلم ها را هم گذاشته ام. تنی چند رفیق خوب جدید هم در ویرگولستان پیدا کردم که خب خدا را شاکرم. البته در ویرگول رفیق های خوب کم نداشته ام اما خب به خاطر مهاجرت عظیمشان خیلی سوت و کور شده است ویرگول. یک سری که کنکور دادند و دانشگاه قبول شدند و غیبشان زده#ادا سر شلوغا ، عده ای هم معلوم نیست به چه امید دلشان خواسته اپوزسیون شوند و فعالیت نکنند. حکومت ویرگول که تغییر نمیکند. تنها رونقش کم می شود. ولی خب ما مانده ایم و فعلا خوب است. بالاخره این بنده های خدا هم دارند زحمت می کشند و سئوی سایت بالاست و در سرچ گوگل نامت را بنویسی سریع می آید بالا. امکانات خوبی هم دارد.

ما که وبلاک می نوشتیم ازین امکانات نبود که! ولی خوش می گذشت. الان هم همینطور است.مهم خواندن و خوانده شدن است. در سالی که گذشت کار و بار هم خوب بود. جلسات خوب بودند. کتاب جدیدی شروع نکردم. نمی دانم پیشرفت شخصیتی و اخلاقی پیدا کرده ام یا نه؟ یعنی مثل پلانکتون فقط فتوسنتز کرده ام شاید. اما خب عافیت بود غیر از همین یک ماه آخر که دیگر دلتان را ریش نکنم چه بسا که مشکلات به دعای عزیزان مرتفع شد خدا را شکر.

انشاالله سال جدید پر سفر تر باشد. سفر خونم کم شده. مهاجرین ویرگولی باز به آغوش وطن برگردند. منظورم کنکوری هاست. سودای دانشگاه چشمشان را نابینا نسازد که دیگر کلاس ویرگول به ما نمی خورد. بچه های به این خوبی جای دیگر پیدا نمی کنید. بیخود سر خودتان را گول نمالید.

یکی از سوپرایزهای امسال هم داوری مسابقات کیش و مات بود که ما در نقش داور ظاهر گشته و بر خلاف سایر مسابقات-که به داورها چوخ هم نمی دادند- به داورها هم جایزه می دادند و ما در پوست خود نگنجیدیم. –با تشکر از کاربر محترم دختر مهتاب بانو-.

قبلا حرف برای گفتن بیشتر داشتم. بس است دیگر؟ انشاالله سال جدید سرشار از عافیت دنیوی و اخروی باشد برایتان. به خواسته های شرعیه تان برسید-دوست دختر دوست پسر و اینارو دورش خط بکشید، من دعا نمیکنم براتون، فقط قرآن قرآن، ورزش ورزش - و خب همینا فعلا. سلامت و اینام باشید. زن و من و بچه و اینام اگر خواستین خدا بهتون بده. پول مول و اینا هرچقدر جنبه شو دارید خدا بده بهتون. دیگه چی بگم؟ با خداحافظی خودم خوشحالتون کنم؟ #کاربر خودم جان، اشک در چشمانش حلقه زده و زیر لبی فحش کودکستانی به منتقدینش می دهد. باشه بابا .. حالا آخر سالی سرانه ی مطالعه کشورو یک دقیقه بالا ببرید. راه دوری نمیره که. والا.

برای نوشتن یک سری چیزها برای خودم یادداشت کردم که بنویسم. چند تا رمان هم با شخصیت های ویرگول دوست دارم شروع کنم به نوشتن که اگر توفیق باشد این کار را میکنم!

با آرزوی بهترین ها برای شما که بهترین هستید

یا علی

پی نوشت1: اول از همه برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات بفرستید.

پی نوشت 2: برای شادی روح اسیران خاک هم یک حمد و سوره بخونید.

پی نوشت 3: برای من هم آرزوی سلامتی و عافیت دنیوی و اخروی بکنین بی زحمت.

پی نوشت 4: شاگردای شائولینم اومدن و خب من فعلا درگیر اونام. پست شائولینی به زودی تقدیم خواهد شد.

پی نوشت 5: الحمدلله رب العالمین.

پی نوشت 6: اسنپ سوار شدم. پژو پارس. راننده یه خانوم میانسال. بنده خدا ضامن یکی شده بود طرف قسطاش رو نداده بود. به قول یکی از راننده های دیگه اسنپ که سوار شده بودم و قسطاش رو نداده بود و خطاب به ضامنش گفته بود میخواستی ضامن نشی. حواستون باشه ضامن کی میشین.

پی نوشت 7: امسال سال نهنگه یا اژدها؟

پی نوشت 8: به پایان رسید این دفتر. حکایت همچنان باقی ست. انشاالله به خیر و خوشی.

پی نوشت9: پست بیخ عیدی ... (بیخ در مشهدی یعنی دم عیدی) اگر دم رو بلد نیستید. لفت بدید لطفا

سید مهدار بنی هاشمی

29اسفند1402

ساعت 17:31

سال ۱۴۰۲روز نوشتهسال نو
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید