سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۵ دقیقه·۱۰ ماه پیش

هیتلر بزرگ ترین بازیگر اروپا بود

آدولف هیتلر در یک فیلم کمدی
آدولف هیتلر در یک فیلم کمدی

راستش من آدم خواندن کتاب های علمی و مقاله نیستم. ولی خب خیلی ها کیف میکنند از خواندن اینطور چیزها. این کتاب,"حیوان قصه گو", را هم مجتبی شکوری معرفی کرده بود و من هم که انقدر این آدم را دوست دارم هر چه معرفی کرده در لیست خریدم اضافه کرده ام و بخشی اش را خریده ام. این کتاب می گوید زندگی ما با داستان عجین شده است و حرف زدن ما هم به نوعی قصه گویی ست. اصلا داستان ها هستند که ما را به هم پیوند می دهند. داستان است که یک قوم را زنده نگه می دارد نه لزوما قدرت. چه بسا که قدرت و حاکمیت روزی از بین می رود ولی داستان یک قوم اگر منعکس شود سال ها می ماند.

قرآن هم مملو از داستان است. اصلا اسمش را می گویند احسن القصص. حالا قصه ها در خودشان چه دارند؟ در هر داستان الگویی ست که هر کس با توجه به شرایط خودش از آن الهام می گیرد. آن را ذخیره می کند. شاید چیزی ازش یاد بگیرد و در زندگی از آن استفاده کند. جالب بود نوشته بود که آمده اند آزمایش کرده اند و دیده اند واکنش های عصبی کسی که داستانی را میخواند یا می بیند یا تجربه می کند یکی ست. مخصوصا این داستان هایی که آدم را به عمق خودشان می برند.


جایی دیگر از کتاب از هیتلر می گوید که در بچگی تحت تاثیر داستان یک اپرا بوده و بعد رفته نقاش شده و بعد رفته وارد نیروهای نظامی شده. اظهار نظرهای جالبی را در کتاب در مورد هیتلر می خوانیم. مثلا جایی می گوید:

هیتلر از طریق هنر و برای هنر حکومت کرد. فردریش اسپاتس در کتاب "هیتلر و قدرت زیبایی شناسی"، می نویسد آرمان غایی هیتلر نظامی و سیاسی نبود. بلکه بیشتر هنری بود. در رایش جدید، هنر می بایست در صدر بنشیند. اسپاتس از مورخانی که علاقه ی هیتلر به هنر را ریاکارانه، سطحی، یا صرفا تبلیغاتی می دانند انتقاد میکند. از دیدگاه اسپاتس ((علاقه هیتلر به هنر همان قدر شدید بود که گرایش های نژاد پرستانه او.

بعد در پایین این پاراگراف تصویری از هیتلر گذاشته در ژست های مختلف و نوشته:

هیتلر ژست های تئاتری را تمرین می کند تا از آنها در سخن رانی های خود استفاده کند. او خودش را &quotبزرگ ترین بازیگر اروپا&quot نامیده بود. فردریک اسپاتس با این گفته موافق است و می گوید آشنایی هیتلر با تئاتر به او کمک کرد که مردم آلمان را هیپنوتیسم و بسیج کند. دیوید بوئی خواننده، پس از آنکه فیلم تبلیغاتی نازی ها به نام &quotپیروی اراده(1935) را پانزده بار دید، اظهار داشت (( هیتلر اولین ستاره بزرگ راک بوده است. او سیاستمدار نبود، یک هنرمند بزرگ رسانه ای بود. با چه مهارتی مخاطبانش را مجذوب می کرد! همه ی زنان را داغ و خیس عرق می کرد و همه ی مردان آرزو می کردند جای او بودند. جهان هرگز چنین پدیده ای را دیگر نخواهد دید. او سراسر یک کشور را به صحنه ی یک نمایش تبدیل کرد.

کتاب در مورد ذهن قصه باف بچه ها صحبت می کند و بازی هایشان در زمان کودکی و اینکه چقدر شیفته ی داستان اند و داستان را می فهمند. در مورد چند تا کتاب هم حرف میزند و آینده ی داستان. من خیلی اهل خواندن کتاب های تحلیلی نیستم و اهل کتاب های تفریحی مثل رمانم. برای همین شاید نتوانسته باشم خوب کتاب را معرفی کنم .. ولی خب کتاب جالبی بود اما مرا به شخصیت هیتلر کنجکاو کرد. اینکه بروم بیشتر ازش مستندات ببینم و بخوانم. ظاهرا آدم خیلی عجیبی بوده. شصت میلیون نفر در جنگ جهانی دوم می میرند. کم عددی نیست. عامل این جنایت را بیشتر باید شناخت. یک جانی. یک بازیگر. شاید هم یک ستاره ی راک ...

پی نوشت: ببخشید زود پست گذاشتم. ولی خب اینو خیلی وقته میخواستم بنویسم!! قرارمون پنجشنبه ها و دوشنبه ها بود.

پی نوشت 2: نیمه شعبانتون پیشاپیش مبارک باشه.

پی نوشت 3: من آدم آرومیم ولی ازینکه کسی بیاید فحش بدهد و حرف های بیخودی سیاسی بزند خوشم نمی آید. این نگهبان شرکت هم پنجشنبه ها به جای اینکه بیاید حرف های خوب بزند می آید هی حرف از چای دبش و حرف های پروپاگاندای موجود در رسانه و این ها می زند. یعنی می خواهم خرخره اش را بجوم ها ... ولی دنیا همین است دیگر. چه کارش کنم؟

پی نوشت4: یعنی وقتی یک مشکل جسمی پیدا میکنم خدا 4 نفر بدتر از خودم را هم سر راهم قرار می دهد که بفهمم دست بالای دست بسیار است و من چقدر اوضاعم خوب است خدا را شکر.

پی نوشت 5: کی براتون داستان بنویسم؟ ذهنم برای داستان نویسی آرام نیست فعلا. به زودی انشاالله. تشویق های شما هم بی ثمر نیست البته.

پی نوشت 6: دارم ذهنم را اینجا خالی میکنم. چه همه برنامه ها داشته ام این هفته که به خاطر این سوزش بی ادب و حس نا آرامی که داشته ام نتوانسته ام بروم. البته خیلی هم نبوده حالا. فوقش دو سه تا بوده. ولی خب اغراق باید کرد دیگر ... همینطور خشک و خالی که نمیشود. ولی التماس دعا ..

پی نوشت 7: گاهی بعضی پست های ویرگول را می خوانم که پر از غلط و اشتباه تایپی و این هاست ، بعد می روم زیر پست ها-کامنت ها- را می خوانم و می بینم هیچ کس هیچ نگفته. یعنی همان هایی که همیشه می آیند غلط های تایپی مرا کامنت اول میگذارند اونجا کامنت گذاشته اند و به به چه چه کرده اند فقط! این حرصم را در می آورد. این فرق گذاشتن :))

از پست های قبلی :

https://vrgl.ir/4julZ
https://vrgl.ir/rGe4A


https://virgool.io/@mahdarname/%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%AC%DB%8C-xdv3zcgeobvg
هیتلرمعرفی کتاب
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید