این کتاب داستان پسری است به نام لوی که از دست پدر و مادرش که با دیگران رقابت و چشم و همچشمی میکنند به ستوه آمده است. نقل مکان به محل جدید و مدرسه تازه، پدر و مادر لویی را به والدینی رقابتی تبدیل کرده است. آنها از لویی و برادرش الیوت میخواهند که بعد از مدرسه با شرکت در کلاسها و فعالیتهای فوقبرنامه رفتاری مشابه کودکان همسایه داشته باشند تا از قافله پیشرفت عقب نمانند.
لویی که شوخطبع است و میخواهد کمدین شود با پدر و مادرش مشکل پیدا میکند تا اینکه در کلاس آموزش بازیگری با دختری به نام مدی آشنا میشود. مدی ادعا میکند با به کار گرفتن روشی بینظیر توانسته است پدر و مادرش را به گونهای تربیت کند که دست از سر او بردارند و مدی را به حال خود رها کنند؛ اما آیا لویی واقعاً میخواهد از جانب پدر و مادرش نادیده گرفته شود؟