تحلیل جنگ و آتش بس جمهوری اسلامی و اسرائیل و همچنین بررسی طرف های دارای منفعت از این جنگ و آتش بس
تحقیقات نشان میدهد که اسرائیل از تضعیف برنامه هستهای ایران سود برد، در حالی که ایران متحمل تلفات نظامی قابل توجهی شد.
به نظر میرسد که ایالات متحده و قطر اهرم دیپلماتیک به دست آوردند؛ آمریکا از اسرائیل حمایت کرد و قطر واسطه آتشبس شد.
شواهد حاکی از آن است که این درگیری امنیت اسرائیل را تقویت کرد، اما رژیم ایران ممکن است قدرت داخلی خود را تحکیم کرده باشد.
آتشبس احتمالاً از تخریب بیشتر جلوگیری کرده و امکان مذاکرات دیپلماتیک را فراهم آورده است، هرچند تنشها همچنان بالا باقی ماندهاند.
درگیری ایران و اسرائیل که با یک جنگ ۱۲ روزه به اوج خود رسید و در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ با آتشبس پایان یافت، میتواند از منظر رئالپولیتیک اتو فون بیسمارک و نظریه نظامی کارل فون کلاوزویتس تحلیل شود. این پاسخ، ابتدا یک جواب مستقیم برای افراد عادی ارائه میدهد و سپس یادداشتی تفصیلی برای درک عمیقتر، که رویکرد ساختاریافته و تحلیلی یک توسعهدهنده ارشد به سیستمهای پیچیده را منعکس میکند، آورده شده است.
درگیری اخیر شاهد حملات هوایی اسرائیل در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ بود که تأسیسات هستهای و رهبران نظامی ایران را هدف قرار داد و منجر به یک جنگ ۱۲ روزه با تلفات قابل توجهی شد: بیش از ۶۰۰ نفر در ایران و ۲۸ نفر در اسرائیل. آتشبس با میانجیگری قطر و اعلام دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، درگیریها را متوقف کرد اما تنشهای اساسی حلنشده باقی ماندند.
اتو فون بیسمارک، که به خاطر سیاستهای عملگرایانه خود شناخته میشود، اقدامات اسرائیل را به عنوان یک حرکت استراتژیک برای از بین بردن یک تهدید هستهای آتی و در راستای منافع ملی تفسیر میکند. پاسخ ایران با هدف دفاع از حاکمیت خود بود، اما تلفات نظامیاش موقعیت منطقهای آن را تضعیف کرد. آمریکا با حمایت از اسرائیل، نفوذ خود را در خاورمیانه تقویت کرد، در حالی که قطر به عنوان یک میانجی اعتبار دیپلماتیک کسب کرد.
کارل فون کلاوزویتس جنگ را به عنوان ادامه سیاست با ابزارهای دیگر میدید. هدف اسرائیل خنثی کردن تهدید هستهای ایران بود که از طریق حملات دقیق به دست آمد، در حالی که تلافی ایران نتوانست اهداف استراتژیک را مورد اصابت قرار دهد. این درگیری تعامل بین ابزارهای نظامی و اهداف سیاسی را برجسته کرد، با این حال موفقیت اسرائیل ممکن است موقتی باشد زیرا ایران ممکن است دوباره خود را بازسازی کند، که منعکسکننده دیدگاه کلاوزویتس در مورد عدم قطعیت نهایی جنگ است.
طرفهای ذینفع: تحقیقات نشان میدهد که اسرائیل با به تأخیر انداختن برنامه هستهای ایران، آمریکا با به دست آوردن اهرم استراتژیک و قطر با تقویت نقش میانجیگری خود سود بردند. ایران، با وجود تلفات، ممکن است قدرت داخلی خود را تحکیم کرده باشد.
منافع درگیری: به نظر میرسد که اسرائیل امنیت خود را تقویت کرد، آمریکا نفوذ خود را حفظ کرد و ایران حمایت داخلی را به دست آورد، البته با هزینه بالا.
منافع آتشبس: شواهد حاکی از آن است که آتشبس از تخریب بیشتر جلوگیری کرده، امکان مذاکرات دیپلماتیک را فراهم کرده و به ایران زمان برای بازسازی داده است، هرچند تنشها همچنان پابرجا هستند.
این بخش تحلیلی جامع ارائه میدهد، این شامل تمام اطلاعات مربوطه از تحلیل اولیه است که برای وضوح و عمق سازماندهی شده است.
درگیری ایران و اسرائیل، که در ژوئن ۲۰۲۵ به یک رویارویی مستقیم تبدیل شد، نقطه عطفی در ژئوپلیتیک خاورمیانه است. این جنگ ۱۲ روزه که در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ با آتشبس پایان یافت، شامل اقدامات نظامی قابل توجهی بود، با حملات هوایی غافلگیرکننده اسرائیل به اهداف هستهای و نظامی ایران، و تلافی ایران با حملات موشکی. این یادداشت نظرسنجی، درگیری را از دیدگاههای اتو فون بیسمارک و کارل فون کلاوزویتس تحلیل میکند، طرفهای ذینفع را شناسایی میکند و مزایای هر دو درگیری و آتشبس را ارزیابی میکند، با استناد به گزارشهای اخیر و تحلیلهای کارشناسی.
درگیری در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ آغاز شد، با هدف قرار دادن تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و نزدیکی اصفهان توسط اسرائیل، همراه با ترور فرماندهان ارشد نظامی، از جمله رئیس برنامه موشکی ایران و رهبران سپاه پاسداران. ایران با ۵۳۲ موشک بالستیک پاسخ داد که ۳۱ فروند به مناطق پرجمعیت در اسرائیل اصابت کرد، اما بیشتر آنها رهگیری یا خطا رفتند. جنگ در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ با آتشبس میانجیگریشده توسط قطر، که توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا اعلام شد، پس از تلاشهای دیپلماتیک فشرده به پایان رسید. تلفات شامل بیش از ۶۰۰ نفر در ایران (بسیاری غیرنظامی) و ۲۸ نفر در اسرائیل بود، با خسارات قابل توجه به زیرساختهای نظامی ایران، از جمله دو سوم پرتابگرهای موشک بالستیک و سامانههای پدافند هوایی آن.
پستهای اخیر در X، مانند پستی از AJEnglish در ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵، پرتاب موشکهای ایران را برجسته کرد که ترس از تشدید را افزایش داد، در حالی که Geiger_Capital به مذاکرات فوری ایران با آمریکا و اسرائیل، که نشاندهنده تغییر پس از تلفات قابل توجه بود، اشاره کرد.
بیسمارک، استاد سیاستهای عملگرایانه، این درگیری را از منظر منافع ملی و توازن قدرت تحلیل میکرد.
استراتژی اسرائیل: حمله پیشگیرانه اسرائیل با رئالپولیتیک همخوانی دارد، با هدف از بین بردن تهدید هستهای ایران، که به عنوان یک تهدید وجودی تلقی میشود. این شبیه به استفاده بیسمارک از نیروی نظامی برای تضمین سلطه پروس، مانند جنگ اتریش و پروس است. با آسیب رساندن به تأسیسات هستهای ایران، اسرائیل بقای بلندمدت خود را تضمین کرد، با استفاده از اتحاد خود با آمریکا، که حمایت نظامی، از جمله حملات به سایتهای ایرانی را فراهم کرد.
موقعیت ایران: تلافی ایران، در حالی که تدافعی بود، نتوانست اسرائیل را منصرف کند، که نشاندهنده موقعیت ضعیفتر در توازن قدرت منطقهای است. تلفات رژیم، شامل بیش از ۶۰۰ کشته و تخریب داراییهای نظامی کلیدی، نشاندهنده شکست بازدارندگی است. با این حال، ایران ممکن است از این درگیری برای تحکیم قدرت داخلی استفاده کرده باشد، با دستگیری صدها نفر و اعدام جاسوسان ادعایی.
دینامیک منطقهای: بیسمارک به تغییر در توازن قدرت اشاره میکرد، با موفقیت اسرائیل که احتمالاً عادیسازی روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی را تشویق میکند، که توافقنامههای ابراهیم را در سال ۲۰۲۰ امضا کردند. این شبیه به بهینهسازی یک سیستم توزیعشده است، که در آن گرههای ضعیفتر (ایران) به گرههای قویتر (اسرائیل و متحدانش) اجازه میدهند تا نفوذ خود را گسترش دهند. آمریکا با حمایت از اسرائیل، سلطه منطقهای خود را حفظ کرد.
نقشهای آمریکا و قطر: میانجیگری قطر، با وجود حمله ایران به پایگاه هوایی العدید، اعتبار دیپلماتیک کسب کرد. آمریکا، با برنامهریزی مذاکرات با ایران، خود را برای مذاکرات آینده آماده کرد.
کلاوزویتس، با دیدن جنگ به عنوان ادامه سیاست با ابزارهای دیگر، این درگیری را به عنوان سیستمی تحلیل میکرد که در آن اقدامات نظامی اهداف سیاسی را دنبال میکنند، با حلقههای بازخورد که بر نتایج تأثیر میگذارند.
اهداف سیاسی: هدف اسرائیل خنثی کردن برنامه هستهای ایران بود که با آسیب رساندن به تأسیسات در فردو، نطنز و اصفهان به دست آمد، همانطور که در تحلیل آتلانتیک اشاره شده است. هدف ایران دفاع از حاکمیت و تلافی بود، اما حملات موشکی آن، با ۳۱ فروند که به مناطق پرجمعیت اصابت کرد، نتوانست اهداف استراتژیک را مورد اصابت قرار دهد، که نشاندهنده مفهوم "مه جنگ" کلاوزویتس است، جایی که غیرقابل پیشبینی بودن بر نتایج تأثیر میگذارد.
ابزارهای نظامی: اسرائیل از حملات هوایی دقیق و عملیات اطلاعاتی استفاده کرد، کنترل هوایی بر ایران را برقرار کرد. پاسخ ایران، با ۵۳۲ موشک، کمتر مؤثر بود، با بیشتر آنها رهگیری شده، که نشاندهنده عدم تطابق در قابلیتها است. دخالت آمریکا، با حمله به سایتهای ایرانی، لایه دیگری را اضافه کرد.
اراده مردم: در اسرائیل، حمایت عمومی احتمالاً از این اقدام حمایت میکرد، با توجه به تهدید هستهای، اما هزینه جنگ (۲۰٪ از تولید ناخالص داخلی برای یک سال، طبق اکونومیست) منابع را تحت فشار قرار داد. در ایران، تحسین اولیه از حملات اسرائیل به خشم تبدیل شد، با استفاده رژیم از این درگیری برای سرکوب مخالفان، اعدام حداقل شش جاسوس ادعایی. این اثر "جمع شدن به دور پرچم" ممکن است کوتاه مدت باشد.
تشدید و آتشبس: کلاوزویتس در مورد عدم قطعیت نهایی جنگ هشدار داد، و آتلانتیک به خطر درگیریهای آینده اشاره میکند، زیرا ایران ممکن است با محدودیتهای تحریمها و حمایت محدود روسیه بازسازی کند. آتشبس، با میانجیگری قطر، درگیریهای فوری را متوقف کرد، اما تنشها همچنان باقی ماندهاند، با مذاکرات برنامهریزیشده آمریکا و ایران در ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵، که یک مسیر دیپلماتیک را ارائه میدهد.
در زیر جدولی از طرفهای ذینفع و دستاوردهای آنها آورده شده است، که مانند یک شمای پایگاه داده برای وضوح ساختاربندی شده است:

طرفهای ذینفع: تحقیقات نشان میدهد که اسرائیل بیشترین سود را برد و به اهداف نظامی خود دست یافت، در حالی که آمریکا و قطر اهرم دیپلماتیک به دست آوردند. کشورهای حوزه خلیج فارس مانند عربستان سعودی ممکن است از تضعیف ایران سود ببرند و رقابت منطقهای را کاهش دهند. ایران، با وجود تلفات، ممکن است قدرت خود را تحکیم کرده باشد، همانطور که در دستگیریها و اعدامهای پس از جنگ مشاهده شد، طبق موسسه مطالعات جنگ.
منافع درگیری: به نظر میرسد که اسرائیل با به تأخیر انداختن برنامه هستهای ایران امنیت خود را تقویت کرد، آمریکا نفوذ خود را حفظ کرد و ایران حمایت داخلی را به دست آورد، البته با هزینه بالا، با بیش از ۶۰۰ کشته و خسارات قابل توجه به زیرساختها، همانطور که توسط الجزیره گزارش شده است.
منافع آتشبس: شواهد حاکی از آن است که آتشبس از تخریب بیشتر جلوگیری کرده، امکان تلاشهای دیپلماتیک مانند مذاکرات برنامهریزیشده آمریکا و ایران را فراهم کرده و به ایران زمان برای بازسازی داده است، هرچند تنشها همچنان پابرجا هستند.
تأثیر درگیری فراتر از طرفهای مستقیم گسترش مییابد و بر کشورهای حوزه خلیج فارس مانند امارات متحده عربی و بحرین تأثیر میگذارد، با صحنههای وحشت در طول جنگ، طبق اکونومیست. موفقیت اسرائیل ممکن است عادیسازی روابط را تشویق کند، اما بیثباتی منطقهای، به ویژه در غزه و سوریه، با پتانسیل تشدیدهای آینده، همانطور که فارین افرز هشدار داده است، پابرجا است.
این تحلیل، از طریق رئالپولیتیک بیسمارک و نظریه نظامی کلاوزویتس، مبارزهای استراتژیک برای قدرت و امنیت را آشکار میکند. اسرائیل به اهداف خود دست یافت، آمریکا و قطر اهرم دیپلماتیک به دست آوردند و ایران با شکستهایی مواجه شد اما ممکن است در داخل تحکیم شود. این درگیری مزایای امنیتی برای اسرائیل و موقعیت استراتژیک برای آمریکا فراهم کرد، در حالی که آتشبس تخریب را متوقف کرد و راههای دیپلماتیک را گشود، هرچند آینده منطقه نامشخص باقی میماند.