مهدی ناصری
مهدی ناصری
خواندن ۱۳ دقیقه·۴ سال پیش

«روزها در راه» و فراخوانی برای جمع‌آوری و حفظ دفترهای خاطرات قدیمی

خواندن کتاب «ارمغان مور» مرا با شاهرخ مسکوب، دنیایش، قلمش و دغدغه‌هایش آشنا کرد. برخورد اولی از همان جنس برخورد اول‌هایی که از یک دیدار عاشقانه یا یک جلسه مصاحبه کاری انتظار می‌رود؛ دنیایش سره، قلمش شیوا و ذهنش بلندپرواز است. وقتی دربارهٔ کتاب «روزها در راه»ش شنیدم، چشم‌انتظارِ خرید و خواندنش بودم که فهمیدم مجوز انتشار در ایران را نگرفته و آتش سرخش زیر خاکستر سرد کتمان واقعیت مدفون شده است. ابتدا نسخه‌های آنلاین کتاب را در اینترنت پیدا کردم و در نهایت از طریق پادپخشی توانستم به این کتاب گوش دهم.

کتاب روزها در راه نوشته شاهرخ مسکوب
کتاب روزها در راه نوشته شاهرخ مسکوب


مسکوب در این کتاب، در گوشه‌ای -به زعم خود جانکاه و استخوان‌خوردکن- نشسته و نظاره‌گر و راوی روزهایی‌ست که بی‌شک بیشترین، مهم‌ترین و طولانی‌مدت‌ترین تاثیر را در زندگی امروز و فردای ما و فرزندانمان داشته و خواهد داشت: روزهای انقلاب ۵۷ و چند سال بعد از آن. در این نوشته نمی‌خواهم درباره این کتاب حرف بزنم. هدفم طرح یک نیاز اساسی و اعلان یک فراخوان است؛ فراخوانی که نمی‌دانم مخاطب و لبیک‌گویی داشته باشد یا نه:

فراخوان جمع‌آوری خاطرات شخصی ایرانیان، بیرون کشیدن روزنوشت‌های مردم عادی از روزهای سرنوشت‌ساز تاریخی ایران، انتشار عمومی و استفاده از آنها در مطالعات جامعه‌شناختی،‌ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی‌.

مخاطب این فراخوان تاریخ‌دان‌ها یا تاریخ‌پژوه‌ها نیستند بلکه این درخواست از همه مردم ایران است که شاید از بزرگ‌ترهای‌شان در گنجه‌های خانه‌های قدیمی دفترهای خاطراتی به ارث برده‌اند که روز به روز از ضخامت و استقامت کاغذهای‌شان کاسته می‌شود ولی در دل‌شان حرف‌های زیادی برای بازگفتن دارند. آنچه از شنیدن خاطرات مسکوب دستگیرم شد این است که این نوع روزانه‌نویسی‌های معمولی منبع بسیار معتبری برای درک جریان‌های کلان اجتماعی و یافتن پازل‌های گم‌شده‌ای است که تنها با بازگشایی ذهنیت مردم آن زمان می‌توان آن‌ها را بازشناخت. قطعات گم‌شده‌ای از پازل‌ تاریخ که دور از دسترس ما و آیندگان بعد از ماست. از این روست که ما به چند دلیل مهم نیاز به بازیابی و بازخوانی خاطره‌نویسی‌های گذشتگان داریم.

چرا دفترهای خاطرات و یادداشت‌های شخصی آدم‌های معمولی قطعه غیرقابل جایگزین و مهمی از پازل تاریخ ماست؟

۱. تاریخ ‌تک-روایت نیست، مجموعه-روایت است

«رابرت شیلر» در کتاب «اقتصاد روایی» برای تبیین ساختار ابرروایت‌هایی که منجر به تحولات بزرگ اقتصادی می‌شوند از اصطلاح «صور فلکی» به عنوان یک «مجموعه روایت» استفاده می‌کند و معتقد است چندین روایت بزرگ و کوچک در کنار هم و در تلاقی زمانی-مکانی با هم هستند که یک ابرروایت منسجم می‌آفرینند؛ چنان که مجموعه ستارگانی در دل آسمان در کنار هم و از دور به مثابه یک شکل منسجم انگاشته می‌شوند. آن طور که من می‌فهمم، این دیدگاه را می‌توان به فراتر از اقتصاد و به تاریخ هم تعمیم داد.

در واقع، فهم ما از تاریخ تک-روایتی نیست بلکه شامل «مجموعه روایت‌‌ها» است. تاریخ «مجموعه‌روایتی» است از اتفاقاتی که افتاده، چگونگی آن اتفاقات و سیر رابطهٔ علت و معلولی آنها. اعتبار، انسجام، انطباق و ارتباط روایت‌های مختلف این مجموعه، چالش ما در مواجههٔ معتبر با گذشته‌مان، درک بهتر آن و آموختن بکاربستنی از آن است. کار تاریخ‌دزدان هم، ایجاد یک مجموعه روایت انتخابی به نفع خودشان است. فروهِشتن (بیرون گذاشتن) روایت‌های ناساز و بزرگ‌نمایاندن یا برساختن نیم‌روایت‌های سازگار با آنچه از تاریخ می‌فهمند یا دوست دارند بفهمند یا در تلاشند تا به بقیه بفهمانند. بی‌خود نیست که می‌گویند تاریخ را فاتحان آن می‌نویسند و شاید بهتر است بگوییم «می‌دزدند».

۲. همهٔ روایت‌ها از یک برههٔ تاریخی یک‌دست نیستند

همه روایت‌های تاریخی، یکدست و میزان فراگیری و ارجاع به آنها متوازن نیستند. آنها را می‌توان از منظر دو بعد تقسیم‌بندی کرد. بعد اول میزان فراگیری و در دسترسی بودن عمومی آنها و بعد دوم میزان رسمی یا غیررسمی بودن رسانه‌ای است که روایت در آن منتشر می‌شود. از این منظر با تساهل می‌توان روایت‌های یک مجموعه‌روایت تاریخی را به سه دستهٔ کلی و مهم زیر تقسیم کرد:

  1. کلان‌روایت‌های رسمی: شامل آنچه معمولا در روزنامه‌ها و رسانه‌های رسمی و معتبر، تاریخ‌نگاری‌ها، مستندات رسمی، کتاب‌های مرجع و هر کلان‌رسانهٔ حاکمیتی می‌توان یافت.
  2. میان‌روایت‌های نیمه‌رسمی: شامل آنچه در قالب ادبیات، فیلم‌ها و مستندات مستقل، خاطرات افراد تاثیرگذار، پژوهش‌های مستقل دانشگاهی و هر محتوای شسته‌رفته ولی مستقل از بنگاه‌های حاکمیتی می‌توان یافت.
  3. خرده‌روایت‌های غیررسمی: شامل آنچه در خاطرات روزانهٔ اشخاص عادی، تاریخ شفاهی شاهدان و امروزه در پست‌های منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی توسط عموم کاربران می‌توان دید و یافت.
نمایش شماتیک انواع روایت‌های تاریخی
نمایش شماتیک انواع روایت‌های تاریخی


۳. خرده‌روایت‌های غیررسمی حلقه مفقوده تاریخ‌اند

خرده‌روایت‌های غیررسمی در مقایسه با کلان‌روایت‌های رسمی و میان‌روایت‌های نیمه‌‌رسمی حضور کمتری در فهم تاریخی ما دارند در حالی که بخش مهمی از درک تاریخ را جز در آنها نمی‌توان یافت. خاطرات شخصی به سیاقی که تا به امروز به صورت روزمره‌نویسی‌ مرسوم بوده مهم‌ترین منبع برای یافتن این خرده‌روایت‌های غیررسمی هستند. هر چه روایت‌ها کلان‌تر و رسمی‌تر باشند، سوگیرانه‌تر و دردسترس‌ترند و هر چه روایت‌ها خردتر و غیررسمی‌تر باشند، بیشتر مبتنی بر مشاهدات بوده و از دسترس‌ عموم دورتر می‌شوند.

ولی چرا این خرده‌روایت‌های مهم‌اند و انگیزه اصلی من از فراخوان جمع‌آوری دفترهای خاطرات گذشتگان چیست؟

۳.۱. روایت در مقابل داستان

روایت‌های کلان‌تر ناگزیر از داشتن انسجام و معنا هستند طوری که روایان‌شان دانسته یا نادانسته به دنبال برساختن یک رابطه علت و معلولی در آنها هستند تا یک روایت را به یک داستان اخلاقی تبدیل کنند؛ "روایتی منسجم که دارای آغاز، میانه و پایان و فرازونشیب‌هایی در طول مسیر است و البته، پیامی اخلاقی در پایان دارد" [به نقل از گری کاسپارف استاد بزرگ بین‌المللی شطرنج که در کتاب اقتصاد روایی بیان شده است]. در حالی که ممکن است رویدادهای یک مجموعه‌روایت تاریخی بی هیچ نسبت منطقی با هم رخ داده ولی به دلیل هم‌زمانی یا هم مکانی با هم محرک رویداد مشترک بعدی باشند، چنان که ستاره‌های یک صورت فلکی هم خارج از منظر دیدشان از روی کره زمین، هیچ ارتباطی با هم ندارند. بسیاری از این رویدادها لزوما ساختار داستانی ندارد و یک روایت محسوب می‌شوند. یعنی گزارش خطی مجموعه رویدادها، مشاهدات، انگیزه‌ها، هیجانات و ... .این روایت‌ها را در یادداشت‌های روزانه می‌توان یافت.

۳.۲. نزدیک‌تر به رویداد و دورتر از تحریف

بعد از گذر سال‌ها، عمدتا آنچه از روایت رویدادها باقی می‌ماند، روایت‌های رسمی فعالان سیاسی عمدتا پیروز است. هر جریانی هم، به حکم بقا، افکار عمومی و چگونگی و چرایی رویدادها را آن طور که خود می‌خواسته و دوست داشته تفسیر و بازتاب می‌دهد. به روایت‌های رسمی روزنامه‌های آن سال‌ها نمی‌توان به تمامی اتکا کرد. رمان‌ها، شعرها و به طور کلی ادبیات هم بازتاب آن چیزی است که یک هنرمند از واقعیت درک و در ذهنیت خود تجسم می‌کرده که آن هم تحت تاثیر آیده‌آل‌گرایی‌ها و عناصر خیال و الزامات هنری داستان‌سرایی بوده. گرچه فکر می‌کنم ادبیات سهم بیشتری از واقعیت رویدادها در مقایسه با رسانه‌های رسمی دارد.

در مورد تاریخ انقلاب ایران هم، که مسکوب در کتابش به آن پرداخته، اقتدارگرایان همواره درصدد تحریف گفتمان رسمی موجود هستند و مثل هر انقلاب دیگری سعی در پاره پوره کردن تاریخ دارند تا فقط آنچه باقی می‌ماند یک روایت داشته باشد: که من بودم و مردم برای آنچه من می‌خواستم انقلاب کردند. این رویکرد بالابه‌پایین حاکمیتی نفوذ کمی در خاطرات روزانهٔ همان انقلابیون و مردم عادی دارد.

۳.۳. مشاهدات و آنچه هیجانات مردم را برمی‌انگیخته

روایت‌های شخصی در دفترهای روزمره‌نویسی شامل چیزهایی می‌شود که در رسانه‌های رسمی وجود ندارد و معمولا خیلی زود فراموش می‌شوند. جزئیاتی که در بحبوحهٔ رویدادها کم‌اهمیت جلوه می‌دهند و در گذر زمان کنار گذاشته می‌شود ولی همین تعداد زیاد جزئیات قطعات گم‌شده پازل تاریخی می‌شوند.

آنچه در خاطرات شخصی مهم است یکی «مشاهدات» است و یکی «انگیزه‌ها» یا همان «محرک‌های هیجانات» یعنی چیزی که مردم را به کنش یا واکنشی هیجانی سوق می‌دهد. به قول «رامسی مک‌مولن» در کتاب «احساسات در تاریخ، دوران باستان و جدید»: "درک عمیق تاریخ نیازمند این است که بفهمیم در ذهن کسانی که تاریخ را ساخته‌اند چه گذشته است. او این را عامل محرک پاسخ‌های هیجانی خوانده و معتقد است اگر بخواهیم اقدامات افراد را درک کنیم باید به مطالعه‌ «اصطلاحات و تصاویری» بپردازیم که «آتش این اقدامات را شعله‌ور می‌کنند.»" [به نقل از کتاب اقتصاد روایی]

حتی تعریف کردن خاطرات گذشته هم به ارزشمندی و دقت روایت‌های نوشته شده درست در همان دوران، نیست. چرا؟ چون خاطرات اغلب ناآگاهانه تحریف می‌شوند. آدم‌ها بعد از مدت‌ها چیزهایی را به خاطر می‌آورند که فکر می‌کنند درست یا مفید است نه آن چیزی را که واقعا درست یا مفید بوده. آدم‌ها به هنگام تعریف خاطرات گذشتهٔ خود، جزئیات را فراموش می‌کنند و گاه برای یک سری حوادث پخش و پلا و پراکنده یک خط روایی منسجم می‌سازند تا رفتارها، انگیزه‌ها و کنش‌ها و واکنش‌های‌شان منطقی جلوه داده شود. معمولا در مورد نقش خودشان یا مشاهدات‌شان غلو می‌کنند. چیزی که کمتر موقع نوشتن خاطرات در همان روز اتفاق می‌افتد. وقتی کسی در بطن ماجراست روایتش به مشاهداتش در نزدیک‌ترین حالت‌اند و همانطور که قبلا گفتم ما در خرده‌روایت‌های غیررسمی به مشاهدات وقایع بیشتر نیاز داریم تا یک خط روایی منسجم علّی و یک تفسیر کلان از رویدادها.

بنابراین آن چیزی که در دفترهای خاطرات ارزشمند است، احتمال تحریف کمتر، نزدیک‌تر بودن به مشاهدات و جزئیات‌شان و در نهایت صداقت نویسنده در بیان آن‌هاست. عادت به نوشتن خاطرات روزانه، شاید امروزه کم‌رنگ‌تر شده باشد ولی نباید فراموش کنیم که ما انسان‌ها به عنوان کاربران شبکه‌های اجتماعی در عصر ارتباطات، با تمام فعالیت‌های خود در شبکه‌های اجتماعی عملا در حال وقایع‌نگاری هستیم که قبلا تنها از طریق دفترخاطرات ممکن و میسر بود. از این رو معتقدم اگر در آینده از شبکه‌های اجتماعی فراگیر امروزه مانند اینستاگرام، توییتر و… داده‌ای باقی بماند، مرجع بسیار مهمی در زمینه فهم روند تاریخی بشر خواهند بود. ولی برای دوره زمانی قبل از فراگیری شبکه‌های اجتماعی احتمالا مسیری بهتر از مراجعه دفترخاطرات‌های شخصی نداریم و اگر خیلی سریع اقدام نکنیم، هر آنچه از صد سال پیش داریم که احتمالا بسیار غنی‌ست به زودی برای همیشه از دسترس ما و تمام تاریخ خارج خواهد شد.

Photo by Pedro Araújo on Unsplash
Photo by Pedro Araújo on Unsplash

بیایید دفترهای خاطرات‌ گذشتگان‌مان را پیدا و نگهداری کنیم

رابرت شیلر در فصل‌های انتهایی کتاب اقتصاد روایی چند راهکار برای جمع‌آوری بهتر روایت‌های اقتصادی پیشنهاد می‌دهد که از جمله یکی از آنها عبارت است از ایجاد «پایگاه‌داده‌ی تاریخی نامه‌ها و یادداشت‌های شخصی به صورت دیجیتالی و جست‌وجوپذیر» و در ادامه توضیح می‌دهد که در ذیل تحقیقات مختلف دانشگاهی و با انگیزه‌هایی محدود‌تر و با نمونه‌هایی به همان نسبت کمتر، این کار در بسیاری از نقاط دنیا انجام شده است با این وجود ما نیاز به یک منبع یکپارچه، جامع و دردسترس بدون هیچ فیلتر موضوعی داریم. از طرفی به نظر من با وجود پیشرفت‌هایی که در حوزه یادگیری ماشین و فهم متن داریم، هیچ نگرانی در مورد هزینه بالای خواندن، فهمیدن و دسته‌بندی متن‌ها نداریم. فناوری همین الان هم توان خواندن، تحلیل کردن و کاویدن متن‌ها را دارد.

نمی‌دانم در ایران آیا تا به حال چنین پایگاه‌داده‌ای هرچند محدود و موضوعی ایجاد شده یا نه ولی می‌توانم حدس بزنم که این کار حتی در کوچکترین مقیاس هم انجام نشده است. تنها مورد نزدیک‌تر به چنین کاری را فقط در پروژه‌های تاریخ شفاهی به یاد دارم که مستقلا توسط حبیب لاجوردی در دانشگاه هاروارد و حسین دهباشی انجام شده و شامل مصاحبه‌هایی با افراد تاثیرگذار در مورد رویدادهای تاریخی و خاطرات آنها از آن دوران است. گرچه این پروژه‌ها بسیار ارزشمند هستند ولی من آن‌ها را در دسته میان‌روایت‌های نیمه‌رسمی دسته‌بندی می‌کنم؛ همینطور خاطرات چاپ شدهٔ سیاست‌مداران تاثیرگذار را. خاطراتی که به دلیل نزدیک‌تر بودن راویان آن به حاکمیت و تاثیرگذاری بالا معمولا سوگیرانه بوده و کمتر شامل روایت‌های خردی می‌شوند که در خیابان‌ها و افکار عمومی در جریان بود.

حالا وقت آن است که دوباره به محرک اصلی این جستار، یعنی خاطرات شاهرخ مسکوب در کتاب روزها در راه برگردم. به چند دلیل باید دنبال چنین روایاتی بود. اول اینکه شاهرخ مسکوب گرچه شخصیت فرهیخته و تا حدی شناخته شده در آن روزها بود ولی حضورش به عنوان یک شاهد عینا مانند یک مردم عادی بوده و هیچ مشارکت جدی در فرایند انقلاب نداشته است. دوم آنکه مسکوب این خاطرات را دقیقا همان‌ روزها نوشته و عامدانه بخش مهمی از نوشته‌هایش را به مشاهداتش اختصاص داده است. مشاهداتی که گاه تا حد اسم خیابان‌هایی که رفته و گفتگوهایی که با مردم داشته یا شنیده دقیق است. و در نهایت آنکه مسکوب راوی خوبی‌ست، قلم روان و شیوایی دارد و خواندنش لذت‌بخش است. قطعا نه انتظار می‌رود نوشته‌های هر کسی این طور باشد و نه نیازی‌ست که چنان باشد.

اینکه چند ایرانی در ۱۰۰ سال اخیر عادت به نوشتن خاطرات روزانه‌شان داشته‌اند معلوم نیست. شاید هم یکی دو تا دفتر بیشتر پیدا نشود و همان‌ها هم کیفیت و جامعیت روزها در راه مسکوب را نداشته باشند ولی بی‌شک یافتن و نگهدری آنها ارزشمند است. تا بهتر بفهمیم در دوره‌های مهم تاریخ ایران از جمله انقلاب ۵۷، چه گذشت؛ نه برای ارضای حس کارآگاهی در پاسخ به این سوال که کی بود، کی بود؟ بلکه برای فهم بهتر تاریخ برای یادگیری از این که چطور چرخ‌های تاریخ می‌چرخد و یک انقلاب به وقوع می‌پیوندد؛ برای آنکه دوباره تکرار نشویم.

دو گام اساسی که باید برداشته شود

۱. جمع‌آوری و حفظ دفترهای خاطرات گذشتگان

در مقاله «جهان مخفی شکارچیان خاطرات روزانه» نوشته «آملیا تیت» که در وب‌سایت گاردین منتشر شده و من ترجمه‌اش را در شماره ۱۸ فصلنامه ترجمان (بهار ۱۴۰۰) با عنوان «شکارچی خاطرات: زندگی آدم‌های معمولی چه هیجان می‌تواند داشته باشد؟» خواندم، از فردی به اسم «سالی مک‌نامارا» صحبت شده که بیش از ۸۰۰۰ دفتر خاطرات را طریق سمساری‌ها و سایت abay خریداری کرده و آنها را برای یافتن داستان‌های شخصی آدم‌های معمولی خوانده است. همینطور فرد دیگری به اسم «ژوانا بورنز» در کانال یوتیوب خود خاطرات افراد درگذشته را می‌خواند و نزدیک ده‌هزار عضو دارد. در این مقاله به جوانب اخلاقی چنین کاری هم پرداخته شده است که با همه اوصاف به نظر می‌آید چنین کاری در ایران هم شدنی باشد.

من جستجوی ساده‌ای در سایت دیوار انجام دادم و متاسفانه هیچ موردی پیدا نکردم. جز این باید به گنجه‌های متروک خانه‌های قدیمی پدران و مادران‌مان مراجعه و یا حداقل از آنها بپرسیم آیا چیزی از قدیم نوشته‌اند یا نه. بعید می‌دانم در عتیقه‌فروشی‌ها یا سمساری‌ها هم چیزی پیدا شود. اهمیت این اراده جمعی در آن است که احتمالا به زودی دیگر برای چنین کاری بسیار دیر خواهد شد، اگر همین الان چنین نشده باشد.

بسیاری از خود ما هم دفترهای خاطرات داشتیم که چه بسا یادداشت‌هایی هم در مورد رویدادهای مهم تاریخی در آنها نوشته باشیم. رویدادهایی مثل دوران کودکی‌مان و جنگ، رویدادهای سیاسی مثل خرداد ۷۶، قائله کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸، جنبش سبز و اعتراضات سال ۸۸، انتخابات سال ۹۲، التهابات سیاسی و اقتصادی منتهی به برجام، اعتراضات سراسری دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و بلایای بعد از آن تا به امروز و در آینده. لازم نیست همین الان آنها را جایی منتشر کنیم و یا طوری بنویسیم که انگار داریم برای تاریخ می‌نویسم، تنها کافی‌ست بنویسیم. نوشتن یادداشت‌های روزانه علاوه بر مزایایی که برای رشد شخصی و آرامش افکارمان دارد می‌تواند در آینده به عنوان منبعی مهم برای فهم تاریخ توسط فرزندان‌مان استفاده شود.

۲. تعریف یک پروژه مستقل و غیرانتفاعی در سطح ملی برای دیجیتالی کردن و حفظ این دفترها

مستقل و غیرانتفاعی بودن این پروژه شرط لازم آن است. یا یک سازمان مردم‌نهاد باید مسئولیت آن را برعهده بگیرد و یا یک پروژه دانشگاهی. در هر صورت با توجه به شرایط حاکمیتی در ایران و انتظاراتی که از چنین پایگاه‌داده‌ای می‌رود احتمال دخالت حاکمیتی در آن بسیار بالاست. نمی‌دانم راهکار درست در این شرایط چه می‌تواند باشد!

این پروژه در گام اول باید این یادداشت‌ها را دیجیتالی کرده و اطلاعات مرتبط با حریم شخصی افراد را در آن پنهان کند. گام بعدی انتشار عمومی این داده‌ها به عنوان یک داده‌باز است تا پژوهشگران، تاریخ‌نگران، جامعه‌شناسان و روزنامه‌نگاران بتوانند به آن دسترسی داشته باشند. در نهایت یک موتور متن‌کاوی قدرتمند برای تحلیل و کاویدن متن‌ها و استخراج اطلاعات مهم باید پیاده‌سازی شده و در کنار این پایگاه‌داده در دسترس عموم قرار بگیرد.



شنیدن خاطرات مسکوب در کتاب روزها در راه مرا با قدرت یادداشت‌های روزانه در فهم بهتر رویدادهای تاریخی آشنا کرد. مطالعه کتاب «اقتصاد روایی» به من کمک کرد نقش «روایت‌ها» در ساختارهای کلان اقتصاد و به تبع آن سیاست را بهتر درک کنم و در نهایت خواندن مقاله‌ای در فصلنامه ترجمان، امکان‌پذیری انجام چنین کاری را به من نشان داد. و این سه، انگیزه من از نوشتن این مطلب و فراخوان برای جمع‌آوری خاطرات روزانه شد.

از شما می‌خواهم این پیام را به دست هر کسی که فکر می‌کنید ممکن است به چنین دفتر خاطراتی دسترسی داشته و یا آن را به ارث برده باشد، برسانید. اگر هم پروژه‌ای در آینده نزدیک برای چنین کاری آغاز نشود من حاضرم از دفترهای خاطراتی که پیدا می‌کنید نگه‌داری کنم. به من پیام دهید.

روزها در راهشاهرخ مسکوبدفتر خاطراتتاریخروایت
مشاهدات کسی که به تماشا ایستاده | تحلیل‌گر داده‌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید