مهدی عسگری
مهدی عسگری
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

معلم؛ برنده اسکار "ترین" تاریخ ...


مطمئنن هر کس که افتخار بزرگ شدن در بستر یک معلم رو داشته بشه، میتونه به راحتی حقانیت معلم در گرفتن این بخش از اسکار رو درک و قبول کنه... البته گرفتن این جایزه خیلی هم خوشحال کننده نیست، چون هیچ لبخندی بر روی لب معلم ها نمیاره، اگرم بیاره، قطعا درد و رنجی که پشت سرش هست، از برنده شدن این جایزه خیالی بیشتر خواهد بود.


اصلا معلم چه کسی هست؟


به طور کلی، از قدیم بهمون یاد دادن که هر کسی که نکته‌ای به شما یاد بده، در واقع معلم شماست و باید احترامش رو نگه دارید...

حالا درست یا غلط این جمله کلا به کنار، کل صحبت امروز ما فقط و فقط یک گروه از مخاطبین رو در بر میگیره که خوب احتمالا متوجه شده باشید، بله درسته! منظور ما از معلم، دقیقا همون دبیرها و قشر زحمت کش خودمون که معمولا تو مدرسه با آقا، خانم و صداشون میکردیم هستند.


ترین ها

قطعا اگر بخواهیم به صورت تیتروار هم دلیل برنده شدن معلم ها در جایزه خیالی اسکار خودمون، یعنی بخش " ترین " ها رو ذکر کنیم، احتمال اینکه تو یک مطلب نشه اون رو جا داد خیلی زیاد هست، پس به صورت کلی، فقط به چند تا از مهمترین " ترین " های این گروه میپردازیم:


بی ریاترین

قطعا نقش اول این جایزه خودشون هستند، کسانی که بدون هیچ چشم داشتی، هر سال گروهی از بچه‌های مردم رو زیر بال و پر خودشون قرار میدن، بهشون درس میدن، زحمت میکشن و تمام تلاششون رو صرفا برای تربیت نسل جدیدی صرف میکنند و تنها انتظاری که از شاگرداشون دارند اینکه به قول هایی که تو موضوع انشا " دوست دارید چیکاره شوید؟ " نوشته اند متعهد باشند...


بی دفاع ترین


خوب این مورد رو هم شخصا با چشم‌های خودمون دیدیم، چه زمانی که دانش اموز بودیم و وقتی میخواستیم تنبلی خودمون رو خیلی وقتا کتمان کنیم، رو روان و اعصاب معلم میرفتیم، اذیت های خاص بچگی خودمون رو داشتیم و اگرم مشکلی پیش میومد، قطعا مقصر ردیف اول معلم ها بودند، چون که باید جلوی عصبانیت خودشون رو میگرفتن و به ما چیزی نمیگفتن که یه موقع ناراحت نشیم....

چه زمانی که بزرگتر شدیم و دیدیم یا حقوقشون رو سر ماه پرداخت نمیکنن، یا صندوق فرهنگیانشون خیلی خودجوش خالی میشه و حق شون رو نمیدن!، یا به خاطر فعالیت های مدنی دستگیر میشن و و و


کم حقوق ترین

شاید براتون جالب باشه، ولی حقوق معلم ها، در اکثر کشورهای دیگه، جزو حقوق های خوب و نسبتا متوسط رو به بالای قشر کاری به حساب میاد، چون همه به این نتیجه رسیدند که نسل جدید، همواره سرمایه‌های هر کشوری هستند، ولی خوب برای ما مهم اینکه معلم سرتایم در کلاسهاش حاضر بشه، درسش رو بده، و اگر حالا امکانش بود، اخر سال حقوقش رو هم پرداخت میکنیم...اضافه کاری هم میتونه وایسته که پرداخت حقوقش سریعتر انجام بشه!


مقاوم ترین


معلم ها در واقع اغلب چند شغله هستند، روزهارو تا عصر اغلب درگیر اموزش و تربیت بچه‌های مردم هستند، و عصر تا شب رو هم به تربیت بچه‌های خودشون میپردازند، حالا اگر این وسط این معلم ما خانم هم باشد، یه شغل خانه داری هم به شغل های اون اضافه میشه، یعنی باید در کنار شغل دومش که تربیت و رسیدگی به بچه‌های خودش بود، به فکر شام شب، ریخت و پاش های بچه ها و مسایل مختلف خونه هم باشه، و البته همه این کارها هم با عشق انجام میشه، بدون ذره ای منت و خستگی...


با شرف ترین


بله، شرافت هم دقیقا اون چیزی هست که ما ادم های معمولی حداقل خیلی نمیتونیم اندازه معلم ها داشته باشیم، مثل خانم معلمی که این روزها انقدر بهش خندیدیم و در گروه‌های مختلف بازتاب دادیم که دیگه خودمون خسته شدیم، شاید خیلی ها هم اول مثل من از همون اول فکر میکردیم که این وویس هم یکی از وویس های ساختگی و روزمره ای هست که تو فضای مجازی دست به دست میشه...

ولی این وویس نه تنها ساختگی نبود، بلکه از زبون یکی از همین برنده های اسکاری بود که بالاتر بحث کردیم، یک معلمی که به جای کلمه "آنلاین" واژه دیگری رو به زبون اورده بود و خیلی ها بهشون برخورده بود که چرا یک معلم نباید بتواند واژه "آنلاین" را درست ادا کند، و حرف های دیگری که ذکر نکردنش بهتر است.

ولی هرچه که بود، این داستان هم تموم شد، ولی باز هم ما موندیم و روسیاهی ای که برامون باقی موند... شرافت این معلم دقیقا با گفتن همین واژه اشتباه ثابت شد، چرا که شاید مثل ما از همان ابتدای زندگیش غرق در تکنولوژی و مباحث مربوط به اون نبوده، و انقدری شهامت و شرافت داشته که برای تعهد کاری و تدریس به بچه‌ های مردم، اون هم تو بحبوحه‌ی کرونا و زمانی که سایر مادران بچه های خود را قرنطینه میکنن و مستقیم حواسشون به بچه های دیگه هست، باز هم فکر مردم و بچه هاشون هست...


به امید روزی که بیشتر از قبل قدر "ترین" ترین ها رو بدونیم، و به امید اینکه این معلم عزیز هم مثل سایر اشتباهاتی که توی دوران تحصیلمون داشتیم ما رو ببخشن...



در پایان، نوشته ای از کانال تلگرامی چامه ، که شاید بهمون کمک کنه مجددا رفتارهامون رو به چالش بکشیم:

صدایش می‌گوید هم سن و سال مادران خودمان است، با همان رنگ و حجم صدا، مثه همه مادرها لباسش گلهای ریز دارد با سر آستین کش و‌وقتی توی گوشی است هی یک طره مویش را دور انگشتش تاب میدهد و کلیپ‌ها را با صدای پرتاب موشک میبیند...مثل مادران خودمان یک کانال ختم قرآن عضو است و چند کانال آشپزی و لباس ...گالری‌اش پر از عکس گل است و طرح‌های رنگی‌پنگی «صبح‌عالی بخیر» مثل همه مادرها هی برایش بچه‌هایش خواص ترتیزک و شاهدانه و صحبت‌های دکترسمیعی فوروارد میکند و ایزتایپینگ‌های یک ربعه‌اش ختم میشود به : کجایی ؟؟ لطفا نان بگیر...

مثل همه مادرها بچه‌ها برایش بسته اینترنت می‌خرند و لبه‌های گلس گوشی‌اش در دست به دست شدن بین نوه‌ها لب‌پر شده است... ولی... و آخ که این حرفهای بعد از «ولی» زدن گاهی چقدر سخت است، این زن معلم است، توی هیابگیر کرونا وسط دلهره‌ی: دستاتو شستی مادر... باید به فکر دانش‌آموزانش هم باشد... اصلاح میکنم بایدی در کار نیست... به فکر دانش‌آموزانش است. توی این سن و سال کرونا مجبورش کرده دیجیتال درس بدهد و وسط تدریس دیجیتال از لبش پرواز کند، #آیلاند...چه دابسمش ها که درست نشد که فورواردها که نشد...مادر است مثل همه مادرها حتما ناراحت شده حتما دلش شکسته ولی من یقین دارم قطعا کسی را نفرین نکرده ...

شما ببخش مادرجان ما را که خندیدیم... که فوروارد کردیم... ما همه بچه‌های تو یک غلطی کردیم چهارتا گره بنداز توی ابروهایت سگ‌محلمان کن ولی ما که میدانیم پتوی رویمان انداختن روی کاناپه‌مان به وقت دیدن فوتبال به راه است... حال و روزگار مملکتمان خوش نیست، به دل‌نگیری‌ها... جوانیم و جاهل... بچه‌روی چوب دار هم برای مادر بچه‌است و از دلش میگذرد : بمیرم طناب زبر نباشه.... ما همه به تو‌ خندیدیم #ایران‌خانم شما مادری کن ببخش...




عاشق و یادگیرنده همیشگی سئو - میزبان پادکست کاری‌گپ! - mmahdiasgari.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید