باروخ اِسپینوزا فیلسوفِ هلندی قرن 17 که فلسفهی باحالی داره و خواستم درکم رو ازش به اشتراک بزارم.

اسپینوزا آتئیست نبود میگفت:
خدا همون طبیعت هست چرا که خدا بینهایت هست و طبیعت هم جزئی از خالق است
در واقع یکم مفهموم گیج کنندهای داره حتی برای خودم اما جای جالبش اینجاست که میگه خدا اگر کامل باشه دلیلی نداشته که اصلا طبیعت رو (که انسان هم جزئی از طبیعته) خلق کنه چرا که ارادهی درست کردن چیزی یا از روی نیاز و ضرورتِ یا از روی هوس انجام میگیره.
پس بی معنیه که خدایی که کامل باشه چیزی جدا از طبیعت باشه
در واقع همهی این هارو اثبات کرد تا به این برسه که خالق از مخلوق جدا نیست و اینکه خدا از دست انسان ها (خودش) راضی یا ناراضی باشه و بخواد به خودش مجازات یا پاداش بده چیز غیر منطقی هستش.
اما نگاه متفاوت اسپینوزا باعث این بوده که بسیار محبوب باشه برای قرن های بعدی برای نمونه..
انیشتین :
به خدای اسپینوزا اعتقاد دارم
هِگِل:
یا پیرو اسپینوزا هستی یا فیلسوف نیستی
در نهایت اسپینوزا در سال 1677 بخاطر بیماری ارثی ریه از دنیا میره