مهدی
مهدی
خواندن ۱۵ دقیقه·۵ سال پیش

ویژگی جهان پسا کرونا


منبع : خبر آنلاین


ویروس کرونا، همچون سقوط دیوار برلین در دوران جنگ سرد و ورشکستگی بانک برادران لیمن (1) در جریان بحران مالی سالهای 2007 تا 2012، پدیده‏‌ جهانی تکان‏دهنده‏‌ای است.

این ویروس علاوه بر اختلال در بازارها، به چالش‌‏کشیدن کارآمدی و شایستگی و صلاحیت دولت‏ها، متاسفانه خانواده‏‌های بسیاری را داغدار کرده و باعث تحولاتی عمیق سیاسی و اقتصادی در جهان می‌شود که نشانه‌‏های آن را آینده خواهید دید؛ لذا، به منظور دریافت بینشی از این تحولات که در پس این بحران، رخ خواهند داد،

مجله سیاست خارجی از 12 اندیشمند برجسته از سراسر جهان خواسته تا پیش‌‏بینی‏‌های خود پیرامون نظم جهانی پساکرونا را با آن در میان بگذارند.


استفن والت (Stephen M. Walt) (2)

این ویروس همه‏‌گیر به تقویت دولت‏ها و قدرت‏‌گیری احساس ملی‏‌گرایی می انجامد. دولتهای جهان، از هر نوع و مدلی، به‏‌منظور کنترل این ویروس تصمیمات اضطراری اتخاذ کرده که ممکن است بسیاری از آنها حتی پس از پایان این بحران، در حافظه تاریخی مردمانشان باقی بماند. در آینده، به سبب تلاش دولت‏ها و شرکت‏ها در اتخاذ رویکرد‏هایی جهت کاهش میزان آسیب‏‌پذیری آنها در برابر حوادث این چنینی و تمایل و تقاضای شهروندان هر کشور از دولت حاکمه‌‏شان در صیانت و حمایت از آنها، جهانی شدن رنگ باخته و بازار آزاد تضعیف می‏‌گردد.

همچنین از یک طرف به‌‏دلیل عملکرد باری به هرجهت و واکنش‌های کند امریکا و دولتهای اروپایی، و از طرف دیگر، عملکرد بسیار خوب دولتهای سنگاپور وکره‏‌جنوبی و واکنش بسیار مناسب چین، به‏‌رغم اشتباهاتی که در آغاز شیوع بیماری داشت، در مقابله با ویروس کووید-19 سبب شده تا انتقال قدرت و نفوذ از جهان غرب به شرق شتاب یافته و در مقایسه، از جهان غرب جز هاله‌‏ای و نام و نشانی باقی نماند.

از آنجایی که بیماریهای واگیر سابق، همچون طواعین در روزگار قدیم و آنفولانزا سالهای 1918 – 1919، در احساس رقابت و نزاع میان قدرتهای بزرگ خللی ایجاد نکرد و همچنین به نوعی جدید از همکاری جهانی منجر نگردید؛ آنچه با وجود ویروس کووید-19 دست‏‌ناخورده باقی می‏‌ماند، ماهیت ناسازگار و مناقشه‏‌آمیز سیاست جهانی [همچون گذشته] است.

کووید-19 در اندک زمان جهانی کمتر باز، کمتر کامیاب و کمتر آزاد [نسبت به سابق] پدید خواهد آورد که در نتیجه همراهی این ویروس مرگبار با برنامه‏‌ریزی‏‌های ناصحیح و مدیریت نالایق، اگرچه نباید این‏طور می‏‌شد، بشریت در مسیر جدیدی توامان با دلواپسی قرارگرفته است.


رابین نیبلت (Robin Niblett)(3)

ویروس همه‏‌گیر کرونا می‌‏تواند کمر جهانی‏‌سازی اقتصاد را بشکند. قدرت نظامی و اقتصاد روبه‏‌ رشد چین سبب گردید تا امریکا نسبت به خلع ید چین از فناوری‏های پیشرفته و سرمایه‌‏های فکری خود، عزمی راسخ پیدا کند و متحدین خود را نیز مجبور به پیروی از این خط‏‌مشی نماید. افزایش فشارهای جمعی و سیاسی برای کاهش انتشار گاز کربن بسیاری از شرکت‏های زنجیره تامین که با اقصی نقاط عالم کار می‏‌کنند را زیر سوال برد و در حال حاضر، ویروس کووید-19 دولت‏ها، شرکت‏ها و جوامع را مجبور کرده است تا ظرفیت خود را برای رویارویی با نوعی از خود انزوایی اقتصادی افزایش دهند تا بتوانند با این شرایط جدید خود را سازگار نمایند.

در چنین شرایطی، امکان بازگشت جهان به آن ایده از جهانی‌‏شدن متقابل و نافع برای همه که در ابتدای قرن 21 پی‏ریزی شد، بسیار دور از ذهن می‌‏نماید و اگر از دستاوردهای مشترک خویش از هم‏گرایی اقتصادی در سطح جهان صیانت نکنیم، معماری حکمرانی اقتصادی جهانی، که بنای آن در قرن 20 گزارده شده است، به‌‏سرعت رو به انحطاط می رود. در نتیجه، رهبران سیاسی به منظور ابقای همکاری‏های بین‌‏المللی و درگیر نشدن در منازعات ژئوپلتیکی، مجبور به ایجاد نظم‌‏های جدید خود تنظیمی می گردند.

آن‏‌دسته از رهبران سیاسی که بتوانند این ویروس را مهار کنند، در نزد مردم خود از سرمایه سیاسی بهره‏‌مند می‏گردند.


کیشوره محبوبانی (Kishore Mahbuban)(4)

ویروس کرونا در جهت‏‌گیری‏های اقتصادی جهان به‏‌طور بنیادین تغییری ایجاد نمی‏‌نماید و صرفا، به روند دگرگونی که مدت‏هاست شروع شده است سرعت می‏‌بخشد: عبور از جهانی شدن امریکایی به جهانی شدن با مرکزیت هرچه بیشتر چین.

اما چرا این روند ادامه خواهد یافت؟ مردم امریکا اعتقاد خود را نسبت به تجارت بین‌‏الملل و جهانی شدن از دست داده‌‏اند چرا که تفاهم‌نامه‏‌های حاصل از تجارت آزاد، با یا بدون دونالد ترامپ، برای آن‏ها زهرآگین هستند و در نقطه مقابل، چین اعتقاد خود را از دست نداده است. اما چرا؟ در اینجا می بایست دیده خود را به دلایل ژرف تاریخی دوخت. رهبران چین دوران تحقیر و خواری کشورشان بین سالهای 1842 تا 1949 را به‏‌خوبی به‏‌یاد دارند که همه آن اتفاقات معلول تلاش‏های بیهوده و بی‌خیالی سردمداران آن‏وقت در انزوا جدا نمودن چین از بقیه دنیا است که در عوض در این چند دهه،‏ چین به‏‌صرافت افتاده و با تعامل با جهان موفق به تجدید حیات اقتصادی خود شده است. همچنین ملت چین از نوعی به اصطلاح انفجار اعتماد به‏‌نفس و اطمینان فرهنگی بهره‏‌مند شده است که به آنها این روحیه را بخشیده که می‌توانند در هر جا و هر شرایطی با دیگران به رقابت بپردازند.

در نتیجه، همانطور که با دلیل و مدرک در کتاب جدید خود “آیا چین برده است؟“ آورده‌‏ام، امریکا تنها دو گزینه پیش روی خود دارد: اول اینکه اولویت نخست خود را صیانت از سروری و آقایی خود بر جهان قرار داده و در یک نزاع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیکی با حاصل جمع صفر با چین وارد شود و یا آنکه، اگر می‏خواهد سطح رفاه مردم خود را – چراکه مردم امریکا این روزها از شرایط اجتماعی نابه‌‏سامانی رنج می‏برد – بهبود بخشد، ناچار به همکاری با چین است.

اگرچه توصیه عاقلانه‌‏تر، همکاری با چین است اما با توجه به فضای مسموم سیاسی که در امریکا علیه چین وجود دارد، سنبه این توصیه عاقلانه‏ پر زور نخواهد بود.


جان ایکنبری (G. John Ikenberry)(5)

این بحران در کوتاه مدت، خوراک ذهنی همه کمپ‏‌های فعال در زمینه‏‌های مختلف را در بحث‏های راهبردی کلان غرب فراهم می‌کند.. ملی‏‌گراها، مخالفین جهانی شدن(6) ، افرادی که نگاه پرخاشگرایانه نسبت به چین (7) دارند و حتی، فراملی‏گرایان لیبرال (8) شواهد جدیدی برای الزام اجرای نقطه‌‏نظرهایشان پیدا می‌کنند. علی‏رغم صدمات شدید اقتصادی و فروپاشی اجتماعی در حال بروز و ظهور، به سختی می‏‌توان چیزی جز تقویت جنبش‌هایی با محوریت ملی‏‌گرایی، شدت‏‌گیری رقابت میان قدرتهای بزرگ، جدایی استراتژیک کشورها و مانند آن دریافت کرد.

اما همچون روزهای سالهای دهه 1930 و 40، سایر دیدگاه‏‌های خلاف واقع نیز در جریان هستند مانند نوع سرسختانه‌‏ای از فراملی‏‌گرایی، درست مشابه آنچه فرانکلین روزولت و برخی دیگر از دولتمردان پیش از و در زمان جنگ ترسیم می‌‏کردند. فروپاشی اقتصاد جهانی در دهه 1930 به همگان ارتباط تنگانگ میان جوامع مدرن و همچنین، آسیب‏‌پذیر بودن به آنچه که روزولت از آن باعنوان بیماری واگیر یاد می‏‌کرد، را اثبات کرد. امریکا نسبت به سایر قدرت‏های بزرگ کمتر به وسیله قوای بنیادی مدرنیته مورد تهدید قرار گرفت.

آنچه فرانکلین روزولت و سایر فراملی‌‏گرایان به‏‌دنبال آن بودند، عبارت بود از نظم پسا جنگ که به بازسازی یک سیستم باز با شاکله‏‌ای جدید از حمایت و قابلیت‏‌هایی برای مدیریت وابستگی‏‌های متقابل می‌‏پرداخت. به‌ ‏وضوح می‌‏توان دریافت که امریکا نمی‌‏توانست خود را در مرزهای خود پنهان کند و در عوض، می‏‌بایست در نظم باز پساجنگ که مستلزم ایجاد زیرساخت‏‌های جهانی برای همکاری‏‌های چندجانبه بوده است، به ایفای نقش بپردازد.

لذا امریکا و سایر دموکراسی‏‌های غربی مجبور به عبور از رهگذر این سلسله از واکنش‏ها به آسیب ‏پذیری موجود می‌‏باشند. پاسخ‏ها و واکنش‏ها در ابتدا برخاسته از حس ملی‏‌گرایی خواهد بود اما با گذشت زمان، دموکراسی‏‌ها می‌‏بایست از پوست خود بیرون آمده و نوعی جدید از اندیشه فراملی‏‌گرایی حمایت گرایانه و عمل‏گرایانه را با یکدیگر پیدا کنند.



شانون اونیل (Shannon K. O’Neil)(9)

ویروس کووید-19 بنیادی‏‌ترین مفاهیم مربوط به تولید جهانی را زیر پا گذاشته که به‏‌همین سبب، شرکتها امروزه به دنبال بازیابی و کوچک‌‏سازی زنجیره تامین چندمرحله‏‌ای و چندکشوری که مسلط بر تولید جهان امروز هستند، بوده‌اند.

زنجیره‏‌های تامین جهانی که از لحاظ اقتصادی به‏‌دلایلی از قبیل افزایش قیمت کارگر در چین، جنگ تجاری دونالد ترامپ و پیشرفت‌های حاصله در علم روباتیک، اتوماسیون و چاپ سه‏‌بعدی (3D) و همچنین از لحاظ سیاسی به‏‌دلیل از دست‏‌دادن مشاغل ذهنی و حقیقی خصوصا در اقتصادهای بالغ، تحت فشار شدید هستند.

حال کرونا با تعطیلی کارخانه‏‌ها و تولیدی‌ها در مناطق مبتلا به این ویروس، موجب کمبود جدی در موجودی انبارها وکالا و محصولات تولیدکنندگان و همچنین بیمارستانها، داروخانه‏‌ها، سوپرمارکت‏ها و خرده‌‏فروشیها شده است و در نتیجه، توانسته بسیاری از این حلقه‏‌های ارتباطاتی را بشکند.

اما روی دیگر این بیماری همه‌‏گیر، تقاضای اکثر شرکت ها برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد محل تهیه کالاهای خود و حصول هرچه بیشتر مازاد در بده بستان‏های خود است. دولت‏ها نیز در این حین مداخله کرده و صنایع به اصطلاح راهبردی را مکلف به برخورداری از برنامه‌‏های پشتیبانی و ذخائر لازم برای مواجهه با مواقع این‌‏چنینی می‌کند که در نتیجه این رویکرد، میزان سودبخشی افت کرده اما میزان ثبات در تامین مایحتاج و کالاها افزایش می‌یابد.


شیوشانکار منون (Shivshankar Menon)(10)

روزهای نخستین این بحران درحال سپری شدن است و با این وصف وقوع سه چیز به نظر واضح م‌ی‏رسد. اول، بیماری همه‏‌گیر کرونا باعث دگرگونی در سیاست داخلی دولتها، و دولتها با یکدیگر خواهد شد و این تغییر در همه جوامع – حتی جوامع آزاد – به ‏سود دولت رخ می‏‌دهد. موفقیت نسبی دولت‏ها در شکست این بیماری همه‏‌گیر و تاثیراتی که آن بر اقتصاد بر جای می‏‌گذارد، مسائل امنیتی و این نوع از قطب‌ی‏سازی متاخر که در جوامع شاهد آن هستیم را به عرصه قهقرا ‏می‏کشاند و یا کمرنگ می‌کند.

در هر حال، دولت به مفهوم اصطلاحی آن دوباره احیا شده است. همچنین تا به حال، شواهد نشان داده که دولتهای اقتدارگرا و پوپولیست در کنترل این بیماری همه‌‏گیر آن‏‌چنان توفیقی حاصل نکرده‏اند. به واقع می‏‌توان گفت این کشورهای دموکراتیک نظیر کره و تایوان بودند – نه کشورهایی که سردمدارانشان اقتدارگرا و یا پوپولیست‏‌اند -که توانستند پاسخی درخور و توام با موفقیت به این بیماری بدهند.

دوم آن‏که ما هنوز به پایان جهان به‏‌هم‏‌ پیوسته امروزی نرسیده‏‌ایم. به‏ عبارت دیگر، نفس این بیماری همه‌‏گیر دلیل بر وابستگی متقابل هر یک از ما به دیگری است. اما از قبل ما شاهد نوعی چرخش به سوی خودمختاری و اینکه خود افراد سرنوشت خویش را رقم بزنند، در داخل همه دولتها بوده‏‌ایم. ما به‏‌سوی جهانی کوچک‌تر و البته با فقر و ناعدالتی بیشتر رهسپاریم.

سوم و نهایتا، شاهد نشانه‌‏هایی از بروز امید و عقل سلیم در میان جوامع هستیم. برای مثال، هند ابتکار عمل را در دست گرفت و جلسه‏‌ای را از طریق ویدئوکنفرانس با تمامی رهبران آسیای جنوبی ترتیب داد تا نسبت به این تهدید پاسخ منطقه ای درخور مهیا کند. اگر این بیماری همه‌‏گیر باعث شود تا ما تکانی به‏‌خود دهیم و به این مسئله پی ببریم که منافع حقیقی ما با همکاری چندجانبه‌‏مان در حل مشکلات و معضلات جهانی پیش رویمان استیفا می‌شود، می‌‏توان گفت که این پدیده ما را به سوی هدف سودمندی متوجه کرده است.


جوزف نای (Joseph S. Nye, Jr.) (11)

در سال 2017، دونالد ترامپ رئی‌س‏جمهور امریکا از سند راهبرد امنیت ملی امریکا رونمایی کرد که تمرکز آن بر رقابت میان قدرت‏های بزرگ است. ویروس کووید-19 نواقص موجود در این راهبرد را نمایان کرد بدین ترتیب که اگر بر فرض، ایالات متحده بتواند به عنوان یک قدرت بزرگ بر سایرین تفوق یابد، اما نمی‌‏تواند به‌‏تنهایی امنیت خود را تامین کند.

همانطور که ریچارد دانزیگ به طور خلاصه به شرح این مساله در سال 2018 پرداخت: دستاوردها و محصولات حاصل از فناوری در قرن بیست و یک [21]، نه فقط در سطح توزیع، بلکه متعلق به همه جهان است درست همانطور که پیامدهای ناشی از آن نیز جهانی است. پاتوژن‏ها، سیستم‏های هوش‏ مصنوعی، ویروس‏های رایانه‏‌ای، پرتوها و تشعشعاتی که هرکدام از آنها حتی اگر سهوا منتشر شدند، علاوه برای ما، می‌‏توانند برای تمامی جهان نیز مشکل‏‌زا باشند. لازم است تا معاهدات، هنجارها و برنامه‏‌های اقتضایی مشترک را رعایت و آنها را پیاده‏‌سازی کنیم، از سامانه های گزارش‏دهی موردقبول همه و کنترل و نظارتهای مشترک بهره ببریم تا بتوانیم از پس خطرات مشترک و متعددی که با آنها روبرو می‏شویم، بربیاییم.

در بخورد با این جنس تهدیدهایی چون تغییر اقلیم و آب‏و‏هوا و ویروس کووید-19 که محدود به جغرافیایی خاص نیست ، نمی‏توان صرفا به توانمندی امریکا اکتفا کرد. کلید موفقیت در این رویارویی، ملاحظه اهمیت توانمندی سایر کشورها در مواجهه با این چنین مسائل است. بدیهی است که هر کشوری منافع ملی خود را در درجه اول قرار می دهد، اما مسئله اینجاست که این منافع با چه دامنه‌‏ای (موسع یا تنگ‏نظرانه) تعریف می‌شوند. ویروس کرونا به ما نشان دادکه در تنظیم راهبرد خود با جهان جدید ناکام بوده‏ایم.


جان آلن (John Allen)(12)

تاریخ را بنابر سنتی که از قبل بوده است، فاتحین بحران کرونا خواهند نوشت. هر ملتی، و به‏ طور فزاینده‏ای هر فردی، در این روزها متحمل فشارهای طاقت ‏فرسای ناشی از این بیماری در سطح اجتماعی است. آن‏ دسته از ملت‏هایی که به ناچار هم از طریق نظام‌‏های اقتصادی و سیاسی یگانه‏‌شان و هم از نقطه نظر سلامت عمومی در مقابل این ویروس ایستادگی می‌کنند، نسبت به سایر ملت‏هایی که در مواجهه با این بیماری سرانجام دهشتناکی داشته اند، خود را پیروز و فاتح بحران خواهند خواند. در نظر بعضی‏ها این یک پیروزی بزرگ و مسلم برای دموکراسی، چندجانبه‏‌گرایی و بهداشت ودرمان جهانی، و در نظر برخی دیگر، جلوه‏‌ای واضح از حکومت اقتدارگرایانه و جازم خواهد بود.

به‏ هرحال این بحران، شاکله نظام بین‏‌الملل را از نو طرح‏‌ریزی می‌کند که ما صرفا می‌توانیم آن را تصور کنیم. ویروس کرونا در فعالیت‏های اقتصادی آشفتگی به ‏بار خواهد آورد و تنش میان کشورها را افزایش خواهد داد.

در دراز‏مدت، این ویروس احتمالا ظرفیت مولد اقتصاد جهانی را، خصوصا با تعطیل‏ شدن کسب‏ وکارها و از هم‏ گسستن افراد از نیروی کار، به‏ طور چشمگیری کاهش خواهد داد. این دگردیسی برای ملل درحال توسعه و آنهایی که بخش بزرگی از کارگران به‏ لحاظ اقتصادی آسیب‏ پذیر را در اختیار دارند، خطر به ‏مراتب بزرگ‏تری خواهد بود. در مقابل، نظام بین‏ الملل به ‏دلیل افزایش بی‌ثباتی و نزاع ‏های گسترده در داخل و خارج از مرزهای کشورها متحمل فشار‏های شدیدی خواهد شد.


لاوری گرت (Laurie Garrett)(13)

شوک بنیادینی که در نتیجه این پدیده به نظام اقتصادی و مالی دنیا وارد می‏‌شود، پذیرش این مسئله است که زنجیره‏‌های تامین و شبکه‏‌های توزیع در مقابل این ویروس بسیار بسیار آسیب ‏پذیرند. بیماری همه‌‏گیر کرونا علاوه بر اثرات درازمدت اقتصادی که از خود برجای خواهد گذاشت، تحولات بنیادین دیگری نیز ایجاد خواهد کرد.

جهانی ‏شدن، این امکان را برای شرکت‏ها فراهم کرد که بتوانند فرای مرزهای خود کشاورزی کنند، در سراسر دنیا به امر تولید بپردازند و محصولات خود را درست به ‏موقع به بازارهای هدف خود تحویل دهند درحالی که هزینه‏ های مربوط به انبارداری را از میان بردارند. اینکه امروزه کالاها در ظرف چند روز بر روی قفسه‏ های فروشگاه ها قرار می‏‌گیرند از ناکامی‏های بازار محسوب می‌‏شوند. تامین بایستی در سطح جهانی و باهماهنگی و دقت بالا، حمل و صورت پذیرد. ویروس کرونا ثابت کرد که علاوه بر انسان‏ها می‌‏تواند کل سیستم به‌هنگام (Just-In-Time) را آلوده (مختل) سازد.

با توجه به زیان‏‌های وارده به بازارهای مالی که دنیا از ماه فوریه شاهد آن بوده است، بطورحتم شرکت‏هایی که از کرونا گزیده شده اند، بعد از عبور از این بیماری، مدل سیستم به‏ هنگام (JIT) و تولید پراکنده جهانی را به کناری می‌‏گذارند. پیامد این عمل می‏‌تواند مرحله‌‏ای جدید و البته تلخ و ناگوار، از سرمایه‏‌داری جهانی باشد به نحوی که زنجیره‏‌های تامین به خانه‌‏ها نزدیک‏تر شده و خود را مملو از کالاهای غیرضرور می‏‌کنند تا در برخورد با پدیده‏‌های این‏‌چنینی بتوانند از خود محافظت کنند. این می‌‏تواند در سود و منافع کوتاه‌‏مدت شرکت‏ها خللی وارد کند اما در کل، سبب افزایش سطح تاب‌‏آوری سیستم می‏‌شود.


ریچارد هاس (Richard N. Haass)(14)

کلمه “دائمی”، همچون “هیچ” و “کم”، از جمله کلماتی است که من خیلی از آن خوشم نم‌ی‏آید، اما فکر می‌‏کنم ویروس کرونا برای چند سالی دولت‏ها را به خود مشغول کرده و باعث می‏‌شود تا آن‏ها توجه خود را به آن‏چه در داخل مرزهایشان رخ می‏‌دهد، معطوف کنند تا اینکه بخواهند به مسائل خارج از مرزهای خود توجه کنند. پیش‏‌بینی‏‌های من از این قرار است:

تلاش هرچه بیشتر دولت‏ها برای رسیدن به خودکفایی (و در پس آن، از هم گسیختگی دولتها) – صدمه به زنجیره‌‏های تامین – رویارویی و مخالفت‏‌های شدیدتر با مهاجرت گسترده – وجود سطح تنزل‏ یافته‌‏ای از تمایل یا تعهد دولت‏ها برای رسیدگی به مسائل منطقه‏‌ای و جهانی (از جمله تغییر اقلیم و آب‏و‏هوا) – پیدایش نیاز شدید برای تخصیص منابع جهت بازسازی داخلی و دست‏ و‏پنجه نرم کردن با پیامدهای اقتصادی ناشی از این بحران.

انتظار می‌‏رود، عبور از این بحران برای بسیاری از کشورها با دشواری‏‌هایی همراه بوده و همچنین، افزایش شمار دولت‏های درمانده و تضعیف‏ شده از ویژگی‏های مبرهن جهان ما به ‏شمار خواهد رفت. این بحران موجب وخیم‏‌تر شدن سطح روابط چین و امریکا، و تضعیف فرآیند همگرایی اروپا خواهد شد. اما وجهه مثبت این بحران، این است که ما در آینده شاهد بهبود و تقویت بهداشت عمومی و جهانی خواهیم بود.

با اینحال در مجموع، این بحران به جای افزایش میل و رغبت و توانایی کشورها برای جهانی‌‏شدن، موجب تضعیف این مسئله در نزد آن‏ها شده است.


کوری شایک (Kori Schake)(15)

به دلیل منافع تنگ ‏نظرانه موجود در دولت ایالات متحده امریکا و همچنین بی ‏مهارتی و عدم ‏شایستگی آن، دیگر اذهان مردم سراسر دنیا از امریکا به‏ عنوان رهبر جهان یاد نخواهد کرد. درصورتی که سازمان‏‌های بین‌‏المللی اطلاعات مربوط به این بیماری ‏همه‏‌گیر را زود‏تر و هرچه بیشتر ارائه می‏‌کردند تا دولت‏ها بتوانند منابع و موارد لازم برای مقابله با این بیماری را تعبیه و خود را نهایتا آماده مقابله با این ویروس کنند، در آن‌صورت امروز شاهد مهار حداکثری تاثیرات جهانی این بیماری همه‌‏گیر بودیم. این آن چیزی است که امریکا می‏‌باست پیش قراول آن می‏‌شد و ان را سازمان‏دهی می‏‌کرد تا به همگان نشان می‌‏داد که امریکا با این دنبال منابع خود می‏‌باشد، اما به تحقق صرف آن محدود نیست.

واشنگتن در امتحان رهبری دنیا رفوزه شد و حال جهان به ورطه هولناکی خواهد افتاد.


نیکولاس برنز (Nicholas Burns)(16)

بیماری همه‏‌گیر کووید-19، بزرگ‏ترین بحران جهانی این قرن است. عمق و میزان آن بسیار گسترده و وسیع است. بحران فعلی بهداشت عمومی هر 7.8 میلیارد نفر از مردم روی کره زمین را تهدید می‏‌کند. اثر اقتصادی و مالی این بحران، می‏‌تواند از تاثیرات رکود عظیم سال‏‌های 2008 – 2009 بسیار بیشتر باشد. هر بحرانی به ‏خودی‏ خود می‌‏تواند همچون یک زلزله بزرگ، آن‏چنان شوکی وارد کند که تحولاتی همیشگی در نظام بین‌‏الملل و موازنه قوا آن‏‌طور که ما می‏‌شناسیم، پدید آورد.

همکاری‏‌های بین‏‌المللی که تا به‏ حال صورت پذیرفته به ‏طرز اسف‏باری ناکافی بوده است. اگر پرقدرت‏‌ترین کشورهای دنیا، یعنی امریکا و چین که هر کدام در برابر این بحران بوجود آمده مسئول‏اند، به جنگ لفظی میان خود پایان نبخشند، از اعتبار بین‌‏المللی هردو به‏ طور چشمگیری کاسته می‏شود. همچنین در آینده، دولت‏های ملی درون اتحادیه اروپا ار قدرت بیشتری برخوردار می‌‏شوند اگر که اتحادیه اروپا نتواند به داد 500 میلیون شهروند خویش برسد. در داخل امریکا نیز، آنچه از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، اینست که دولت فدرال بتواند با اتخاذ رویکردهایی موثر، این بحران را مهار کند

در هر کشوری، به‏‌هرحال شاهد میزانی از نوع‌‏دوستی و روح بشری –برای مثال در پزشکان، پرستاران، مسئولین و مردم عادی هستیم که نمایانگر تاب‏‌آوری، اثربخشی و مدیریت اوضاع است که این خود نور امید را به دل‏های ما می‌‏تابد .  / اقتصادی




اقتصادکرونااقتصاد جهانیرکوداندیشمندان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید