ببخشید که پستام طولانی میشه اما امیدوارم بتونم مطالب رو به صورتی بگم که به درد دوستان بخوره و اگه سوالی در زمینه مقدمات دیتاساینتیست داشتن رفع ابهام بشه.
خلاصه تو پست قبلی گفتم که مطاحبه مالزی به اینجا رسید که 3 روز وقت دادن یک پروژه رو انجام بدم. راستش دو روز اول هر چی خوندم نفهمیدم چی می خوان. فقط تونسته بودم داده رو از 3 تا فایل اکسل وارد پایتون کنم. زنگ زدم یکی از دوستام که کارش آنالیز داده بود و کمک گرفتم و اونم خیلی لطف کرد و اینجوری شد که من با یک پروژه عملی برای اولین بار سر و کار داشتم. خلاصه 4 روز طول کشید تا تونستم دیتاها رو مرتب کنم و دیگه زمانش گذشته بود و من هنوز به مدلسازی نرسیده بودم. هر چی که بود رو تو یه فایل ورد با نمودارها توضیح دادم و فرستادم برای شرکت. یادمه ته ورد نوشته بودم ببخشید که نرسیدم تموم کنم کار رو ولی مراحل بعدی کار به این صورت هست و اگر به من وقت بیشتری بدید انجامش میدم. دو هفته خبری نشد و گفتم اینم رفت. اما یهو زنگ زدن و گفتن قبول شدی و باید چند تا سوال رو جواب بدی. چند تا سوالشون 72 تا بود از سیر تا پیاز زندگیم، نحوه کاریم، سوابقم و نحوه برخوردم با همکارام و اینا. خلاصه اینم جواب دادم و قبول شد و برام وقت مصاحبه گذاشتن. مصاحبه فنی و همینطور مصاحبه با CEO شرکت.
خیلی استرس داشتم. باور نکردنی، درست مثل زمان قدیم؛ وقتی که مدرسه راهنمایی بودم و ناظم می خواست با شلنگ منو بزنه واسه کتک زدن بچه ها تو حیاط مدرسه هاهاها چقدر شر بودم یادش بخیر. حالا اون بچه شر می خواد دیتا ساینتیست بشه.
خلاصه کلی نشستم و سوالات مصاحبه خوندم و روز مصاحبه رسید. مصاحبه حدود یک ساعت طول کشید و با کلی سوال فنی و تخصصی که بعضیهاش رو نمی دونستم. در نهایت بعد مصاحبه تماس گرفتن و گفتن شما قبولید و باید برای شرکت ما در تهران کار منید. خیلی تعجب کردم. من واسه مالزی اپلای کرده بودم و حالا می گفتن باید بری تهران. از تهران با من تماس گرفته شد و گفتم به من فرصت بدید فکر کنم. دو ساعت بعد تصمیمم رو گرفتم و باهاشون تماس گرفتم و گفتم نمی تونم بیام.
من می خواستم تجربه توی شرکتهای خارحی داشته باشم. ریسک بزرگی بود ولی بعدا فهمیدم ریسکم ارزشش رو داشت.
انشالله در پست های بعدی ادامه کار تا استخدام در یک شرکت بزرگ اروپایی رو براتون توضیح میدم.
امیدوارم تا اینجای کار مطالبم به دردتون خورده باشه. فعلا خدانگهدار