تو ماشین منتظر دوستم بودم.
داشتم به خیابون نگاه میکردم، به خورشید که داشت غروب میکرد، به آدم ها که هر کدومشون یه داستانی برای خودشون دارن، که نگاهم افتاد به یه قوطی نوشابه که روی زمین افتاده بود!
از قضا فاصله خیلی زیادی هم با سطل آشغال نداشت.
خیلی ها بیتفاوت از کنارش رد میشدند و بعضی هام با لگد شوتش میکردند و تو خیال خودشون، گل هم میشده! :)
برام سوال شد که چرا کسی اون قوطی رو از روی زمین برنمیداره؟!
یا چرا اصلا خود من این کار رو نمیکنم؟!
اون لحظه آدم با خودش میگه:
+ مگه من انداختم زمین!
+ اصلا چه ربطی به من داره!
+ وظیفه من نیستش!
+ و...
خلاصش اینکه اکثریت ما حاضر نیستیم یه مسئله یا مشکلی رو بدون چشم داشت حل کنیم و یا قدمی برای همدیگه برداریم.
این قضیه رو شما وقتی میفهمی که به کمک نیاز داشته باشی! و اینجاست که میبینی چقدر تنهایی...
همه این مقدمه چینی ها رو انجام دادم تا برسم به اینجا:
کسی بدون چشم داشت قدمی برای یه نفر دیگه بر نمیداره. حتی برای مشکلات خیلی کوچیک!
اما نمیدونم چه حکمتیه که برای حل کردن مشکلات در سطح یه کشور، که خیلی سخت و پیچیده هم هست، کلی داوطلب داریم که با تبلیغات و هزینه به مردم نشون میدن که من بهتر از بقیه خدمت میکنم! تا اعتماد مردم رو به دست بیارن و مردم اجازه بدن که اون شخص بیاد و مشکلات رو حل کنه!
اون هم بدون هیچ چشم داشتی...
واقعا عجیبه!
مشکل گرونی دارین؟! اون با من
تورم؟! اون با من
آموزش؟! اون با من
کلا همه چی با من
شاید از این نوشته هم خوشتون بیاد: