داستان بازی سر راست و مشخص است: ویروسی پخش شده، مردم یک روستا آلوده و تبدیل به موجوداتی زامبی مانند شدهاند، و در این بلبلشو یک مامور آمریکایی باید جان دختر رئیس جمهور را نجات دهد. تقریبا مانند تمام رزیدنت اویلها (البته ایول تلفظ صحیح است ولی چون در فارسی ما به تلفظ درست بعضی کلمات انگلیسی کار نداریم، همان اویل میگوییم!) تمام داستان از یک ویروس، آلبرت وسکر یا کسی که با او نسبتی دارد و شرکت خبیث آمبرلا شروع شده.
بیایید قبول کنیم لئون کندی به طرز عجیبی استعداد استند آپ کمدین شدن را دارد! زمانی که حرص شما از زامبیهای میدان اصلی روستا به نهایت خود رسیده ناگهان زنگ کلیسا به صدا در میآید و همه به سمت کلیسا میروند و گروتسک ترین و خندهدار ترین دیالوگ ممکن را از آقای کندی (که نمیدانیم نام او به جان اف کندی ارتباطی دارد یا خیر!) میشنویم: «همه کجا رفتن؟ یه قل دو قل بازی کنن؟» یا مثلا «مطمئنم شما پسرا نیومدین دنبالم که دور آتیش آهنگ گل یخ بخونیم!» حتی یک شوخی او با دیالوگ خندهدار رزیدنت ۲ هم در عجیبترین موقعیت ممکن رخ میدهد: زمانی که با اشلی در یکی از اتاقهای قلعه گیر افتاده و میان نردهها حبس شده میگوید: «خیلی خب مثل این که داریم ساندویچ میشیم!» قضیه مربوط به «ساندویچ جیل» میشود که حرفی ندارم در مورد آن بگویم! همچین موقعیتی جای شوخیه آخه مرد حسابی؟ آقای کندی، به نظرم باید برای در مسابقه کمدینهای رامبد جوان درخواست میدادی!!
البته این وجه طنز شخصیت او را کنار بگذاریم، شخصیت پردازی لئون و جدی بودن در کارش (بر خلاف زبان طنزش) از مشخصاتی است که انتظار داریم از شخصیتهای رزیدنت ببینیم.
هیچ چیزی روی مختر از این شخصیت و هر چیزی که مربوط به اوست وجود ندارد! در طی ماموریتها چند بار شده که اشلی را میدزدند و شما میبازید، اما در طی کات سینها چند بار اشلی دزدیده میشود؟ در نیمه دوم به بعد بازی از بس که او را میدزدند و جاهای مختلف باید دنبال او بگردید خسته میشوید. خب لامصب فرار کن یا حداقل بیلی چنگکی چیزی بردار بجنگ، یا دست کم ادای جنگیدن در بیار! درست است که کم و بیش شخصیت اصلی باید مشکلات را یک تنه حل کند اما کاش نقش اشلی چیزی بیش از پرنسسهای دیزنی بود که دائما یک مرد خوشتیپ قوی هیکل همه فن حریف باید بیاید و او را نجات دهد. از دیالوگهای این بزرگوار که چیزی نگویم بهتر است. دیالوگهای طنز لئون خیلی بهتر از دیالوگهای اشلی است، حداقل کمی باعث تعدیل و کاهش اتمسفر ترسناک و سنگین بازی میشود. در مقابل، دیالوگهای اشلی نه به پیشبرد داستان کمکی میکند، و نه حتی خنده دار است. سازندگان قبلا ثابت کردهاند میتوانند شخصیت زن قوی و درست حسابی مثل ایدا وانگ بسازند پس چرا اشلی این شکلی شده؟ مسئولین شرکت کپکام! با شمام! در تمام طول بازی این خانم خیلی ترسو و گوشه گیر است. درست است اشلی اولین بار است با چنین موقعیتی رو به رو میشود اما بعد از مدتی عجیب است که هنوز به وضعیت عادت نکره باشد و دائم به جای کمک به لئون در پشت صحنه قایم شود و فقط جیغ و داد بزند و کار لئون را سختتر کند.
او هم یک دیالوگ عجیب تاریخی در اولین رویارویی با لئون دارد که وقتی در کفن پیچیده شده و لئون آن را باز میکند، آن ر به زبان میآورد: «داداش سیگار داری؟» برادر من تو این وضع آخه؟!!
اما در مجموع در اوایل بازی بدجوری داشت مرا مشکوک میکرد نکند رهبر فرقه لوس ایلومینادوس همین مردک خوش خنده است، اما شخصیت دوست داشتنی و خوش سر و زبان و بر خلاف اشلیِ شل و ول، با عرضه است. درست است که همه جای بازی حضور ندارد اما قابلیت ساختن یک اسپین آف مربوط به خودش را دارد.
مکانیک بازی روان و خوب است و تقریبا هیچ جایی نیست که دوربین درون دیوار گیر کند و یا زاویه دوربین مزاحم بازیکن باشد. دشمنهای متفاوت با سلاحهای مختلف که حتی در قسمتهای انتهایی به جای تبر و تیرکمان، با تفنگ به سراغتان میآیند از قسمتهای خوب و البته چالش برانگیز است. هوش مصنوعی دشمنان و پرتاب تبر و اشیاء دیگر هم به تنوع مبارزه و جذابیت آنها افزوده است. البته پازلها و معماها که تقریبا جزء جدانشدنی این سری است را نباید فراموش کرد. اگر به قسمتی رسیدهاید که اشلی تنها با یک فانوس باید پازلها را حل کند و از دشمنانش فرار کند، هرگز ترس و چالش همزمان این قسمت را فراموش نخواهید کرد. این ویژگیهای خوب در کمال تاسف در رزیدنت ۵ و ۶ یا دیده نمیشوند یا کمرنگ هستند. (رزیدنت ۵ عملا Call of Duty است که با داستان رزیدنت روایت شده!)
همچنین در رزیدنت ۴ بازسازی شده (نسخه قدیمی را نمیدانم) و ۷ و ۸ شاهد وجود این مکانیزم در بازی هستیم که اسناد، مدارک، یادداشتها و دفتر خاطراتی را میبینیم و به مرور میفهمیم چه اتفاقی افتاده که مثلا مردم روستای رزیدنت ۸ چگونه به این شکل در آمدهاند و یا درباره خانواده بیکر در رزیدنت ۷ همینطور. (نمیدانم در رزیدنت ۱ تا ۳ هم چنین چیزی بوده یا خیر) اما در ۵ خیلی محدود است و در نسخه ششم تقریبا چنین چیزی وجود ندارد. در مجموع با تجربهای که من از رزیدنت اویل ۷ و ۸ داشتم، از داستان و گیم پلی رزیدنت ۴ بازسازی شده راضی بودم و امیدورم این تجربههای خوب در نسخه ۹ که منتظرش هستیم تکرار شود. کپکام جان، بازسازی نسخه ۵ رو بذار کنار برو سراغ ۹ قربونت!
پی نوشت: راستی یادم رفت اضافه کنم که در رزیدنت ۴ تاجر مرموزی داریم که خیلیها دوستش دارند اما بازی هیچ توضیحی درباره او به ما نمیدهد. دوک در رزیدنت ۸ هم همین شکلی بود. اما حداقل او چهرهاش معلوم بود و میدانستیم فرانسوی است. (گاهی اوقات از کلمات فرانسوی استفاده میکرد و انگلیسی را با لهجه فرانسوی حرف میزد.) شاید جذابیت آنها به همین مرموز و ناشناخته بودنشان است. ولی کاش حتی به صورت ایستراگ و یا معماهای فرعی میتوانستیم حتی اطلاعات کمی را از پیشینه این دو شخصیت به دست بیاوریم. مثلا این که چطور دوک، کریس ردفیلد، ایتان و دخترش را در رزیدنت ۸ میشناسد و دلیل کمک کردنش به ایتان چیست؟