
میخواید بدونید علم اصلا چطور به وجود اومده؟ فرضیههای علمی چطور شکل میگیرن؟ میخواید تشخیض بدید چقدر از حرفهایی که در جاهای مختلف به نام علم به خوردتون میدن درسته؟ این کتاب شروع خوبیه.
این کتاب در کل توضیح میده که دانشمندها چطور شروع به مشاهده و جمع آوری اطلاعات میکنن، چطور اونها رو دسته بندی میکنن، چطور نتیجه گیری میکنن و فرضیهها رو به نظریه تبدیل میکنن.
این کتاب به سه بخش تقسیم شده که هر بخش یه موضوع رو بررسی میکنه:
این بخش از مشاهده و نتایجی که از مشاهده میشه گرفت شروع میکنه. چطور به نتایج میرسیم؟ با استدلال استقرایی و استنتاجی. درباره فرق این دو نوع استدلال توضیح داده و گفته با این که نتایج استدلال استقرایی درست بودنشون تضمین شده نیست اما اکثر استدلالهای علم از نوع استقرایی هستن چون امکانات، هزینه و یا وقت برای استدلال استنتاجی نیست و ممکنه به صرفه نباشه.
بعد از استدلالها میرسیم به انتخاب جامعه نمونه و ویژگیهایی که جامعه نمونه باید داشته باشه تا با جامعه کل مورد مطالعه، کم و بیش یکسان باشه. از جمله تصادفی بودن، یکی بودن نسبت زیرگروههای مختلف در جامعه نمونه و جامعه کل.
اما ماجرا همین جا تموم نمیشه بلکه میرسیم به دقت و سطح اطمینان، این که برای تعداد مشخصی جامعه نمونه چه محاسباتی باید انجام بدیم تا سطح اطمینان مشخصی رو به دست بیاریم.
اما کار ما با جامعه نمونه همینجا تموم نمیشه و میرسیم به همبستگی. همبستگی یعنی وجود ویژگی الف و ب با نسبتهای مشخص در جامعه نمونه مثلا وجود نسبت مشخصی از بیماری قلبی بین مصرف کنندگان قهوه. فرض کنید ۱۰۰۰ نفر رو تصادفی انتخاب کنیم. از بین اینها ۲۰۰ نفر بیماری قلبی داشته باشن و ۳۵۰ نفر هم دائم از قهوه استفاده کنن. حالا آیا داشتن بیماری قلبی رو به قهوه میشه نسبت داد؟ جواب علم: شاید آره شاید هم نه! وجود همبستگی هیچ ربطی به علیت که در بخش سوم بهش پرداخته میشه نداره!
این بخش مقدمهای بر علیَّت رو مطرح میکنه و به تفاوت پرسشها میپردازه. ازجمله پرسشهایی که از واقعیتهای سرراست سوال میکنن و پرسشهایی درباره «چرایی» پدیدهها که به دسته دوم میگن پرسشهای «طالب تبیین». بعد از تبیین هم به فرضیه سازی و ویژگیهای فرضیه میپردازه و چطور میشه بهترین فرضیه رو برای یک پدیده مشخص کرد. همچنین ابطال پذیری و این که اگر n فرضیه برای یک پدیده داشته باشیم، تا n-1 فرضیه رو باطل نکنیم نمیتونیم بگیم بهترین فرضیه برای تبیین اون پدیده رو داریم.
همچنین به موضوع طبقه بندی میپردازه و این که آیا اصلا بدون طبقه بندی میشه علمی فکر کرد؟
این بخش هم به علتها و لزوم علّی فکر کردن در تفکر عمی میپردازه. بعد از اون به پیچیدگیهای علیَّت، و بررسی رابطه بین همبستگی و علیت میپردازه. همچنین تایید تجربی با استفاده از آزمایش، و ویژگیهایی که یک آزمایش علمی باید داشته باشه، از جمله کور بودن آزمایش، تصادفی بودن جامعه نمونه (که تو بخش اول هم توضیح داده) و روشهای آزمایش، مشکلاتی که آزمایشهای مختلف میتونن داشته باشن از جمله ملاحظات اخلاقی، عدم امکان تهیه جامعه نمونه کافی یا حتی غیر ممکن بودن خود آزمایش و روشهای جایگزین پرداخته.
و اما یه فصل آخر و تکمیلی هم داره که هم میتونه مقدمهای بر مطالعه فلسفه و منطق و مخصوصا فلسفه علم باشه. از جمله توضیح فرق استقرای ریاضی و استقرا در منطق، انواع استدلال استقرایی. همچنین ذکر این نکته نسبتا تلخ اما واقعی برای طرفداران شخصیت شرلوک هولمز (که برای من به عنوان طرفدار قدیمی این شخصیت جالب بود) که:
شرلوک هولمز، شخصیت داستانی رمانهای کارآگاهی سر آرتور کانن دویل، عموما از همین شیوه استدلال استفاده میکند؛ هر چند نویسنده رمان از زبان هولمز استدلالهای او را استنتاجی میداند ولی او این اصطلاح را به معنای دقیق به کار نمیبرد و عمده استدلالهای هولمز استقراییاند و از نوع نتیجه گیری بر اساس بهترین تبیین.
اما غیر از اینها به تفاوت منطق صوری و غیر صوری، بخشی از مغالطهها هم اشاره کرده که خود این مغالطه موضوع چندین و چند کتاب و مقاله و ... در فلسفه و منطق و... هست.
من شخصا این نیمچه نقد رو به این کتاب دارم که برای خیلی از موضوعات مطرح شده در کتاب، به توضیحات مختصر بسنده کرده و در حالی که میشد کمی بیشتر مفاهیم رو بسط و توضیح بده، به دلیل پیچیده نشدن و طولانی نشدن، از توضیح بیشتر خودداری کرده. البته از این نظر نقطه قوت هم حساب میشه برای کسی که از طولانی و پیچیده شدن مطالب خوشش نمیاد میتونه سرنخ رو از این کتاب به دست بیاره. اما لازمه بدونیم توضیحات این کتاب فقط مقدمهای برای هر کدوم از موضوعات مطرح شده هست و کل ماجرا نیست.
اما به غیر از اون در مجموع برای آشنایی اولیه و به دست آوردن سر نخ از شیوه تفکر علمی و آزمایشها و ... منبع خوبی هست و میتونید ازش استفاده کنید تا مچ کسانی که ادعای علمی بودن حرفاشون آسمون رو سوراخ کرده اما در واقع دارن جفنگ میبافن رو بگیرید و با بست کمربندی از پشت ببندید! :)
در نهایت مقاله رو با این نقل قول کلی درباره علم و بستن دهن اونایی که با ژست اون دایناسور آبیه:

میگن «علم خطا داره پس بهش نمیشه بهش اعتماد کرد» تموم میکنم:
علم گرچه طبیعتا گاه به بیراهه میرود، همیشه خطا نمیکند. علم جواب میدهد. بیشتر پیشبینیهای علم درست از آب در میآیند. ابزار و وسایلی که به کمک علم میسازیم کار میکنند. شکی نیست که علم گهگاه خطا میکند، اما شکی نیست که بیشتر گفتههای علم درستند، و زمان که بگذرد، حقایق تازه بیشتری را روی هم انباشت میکند و عیب و ایرادهای قبلیاش را بیشتر رفع میکند.
با ذکر این نکته تکمیلی که علم خطاهای خودش رو قبول داره و برای اصلاحشون تلاش میکنه، بر خلاف بعضی از حضرات!!
طبق معمول، خرد و دانش یارتان...